گنجور

شمارهٔ ۲۳ - خواجه حافظ فرماید

میان ما و جمالش محبت ازلیست
که حسن دوست قدیمی و عشق لم یزلیست
در جواب او
میان ما و مرقع محبت ازلیست
کوه ملمع رنگین و خرقه عسلیست
بجیب سر یقه در پرده دگمه پا برجای
یکی بسیرت اوتاد و یک بسان ولیست
قماش قلب که خیاط وصله زو ببرد
نماند آن بتو پوشیده کان زدزد غلیست
بعنبرینه میارای جیب کمخا را
نگار خوب لقاراچه احتیاج حلیست
چنین که اطلس زربفت زهره طالع شد
قیاس کردم و پشمینه سنه زحلیست
نه خوار شد بزمستان کتان که موینه نیز
اسیر مانده بگرما زتیغ بیمحلیست
بنزد گوی طلا دگمهای ابریشم
مثال جوهر اصلی و دانه عملیست
سخن زچمته و نوروزی و قبا گوید
دهان(قاری) ازان دائما پر از عسلی است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میان ما و جمالش محبت ازلیست
که حسن دوست قدیمی و عشق لم یزلیست
هوش مصنوعی: بین ما و زیبایی او، محبتی جاودانی وجود دارد که نشان‌دهنده دوستی عمیق و عشق بی‌پایان است.
میان ما و مرقع محبت ازلیست
کوه ملمع رنگین و خرقه عسلیست
هوش مصنوعی: میان ما و عشق ابدی، دیواری بلند و وزین قرار دارد که مانند کوهی زیبا و رنگارنگ و لباسی طلایی است.
بجیب سر یقه در پرده دگمه پا برجای
یکی بسیرت اوتاد و یک بسان ولیست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حال و وضعیت افرادی می‌پردازد که از نظر روحی و معنوی در حالت بالایی قرار دارند. در واقع، به برجستگی و مقام افرادی اشاره می‌کند که در جهان معنوی به مقام‌های رفیع رسیده‌اند و همچنان در شرایط عادی به انجام کارهای روزمره مشغولند. به نوعی، این افراد نمی‌گذارند که مقام بلندشان بر رفتار و ظاهرشان تاثیر بگذارد و همچنان در زندگی دیوانه‌وار و طبیعی خود، به فرادستی خود ادامه می‌دهند.
قماش قلب که خیاط وصله زو ببرد
نماند آن بتو پوشیده کان زدزد غلیست
هوش مصنوعی: لباس قلب که خیاط آن را دوخته، دیگر نمی‌تواند بپوشد؛ زیرا آن معشوق پنهان که به او تعلق دارد، تافتن و دزدیدن زیبایی‌هاست.
بعنبرینه میارای جیب کمخا را
نگار خوب لقاراچه احتیاج حلیست
هوش مصنوعی: مرا عشق تو مانند بوی عطر خوش می‌آراید و جیب من را پر از نعمت می‌کند، در حالی که زیبایی تو به قدری است که نیازی به زینت ندارد.
چنین که اطلس زربفت زهره طالع شد
قیاس کردم و پشمینه سنه زحلیست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و تجمل اشاره دارد. شاعر از ظاهری شگفت‌انگیز و دل‌فریب سخن می‌گوید که به مانند پارچه‌ای گران‌بها و زیبا است، در حالی که به عنوان مقایسه، از پارچه‌ای ارزان‌تر و ساده‌تر نیز یاد می‌کند. در اینجا می‌توان احساس حیرت و شگفتی از زیبایی را در نظر گرفت که در تضاد با سادگی و عادی بودن قرار دارد.
نه خوار شد بزمستان کتان که موینه نیز
اسیر مانده بگرما زتیغ بیمحلیست
هوش مصنوعی: بزمستان در اینجا نشان‌دهنده‌ی وضعیت یا زمان سرد و دشوار است که در آن کتان (لباسی از ماده‌ای طبیعی) به گونه‌ای نمادین بیان شده که هرگز نمی‌تواند در این شرایط زیر پا گذاشته شود یا خوار شود. در عوض، موینه (که احتمالاً به معنای نوعی پارچه یا پوشش است) نیز در این سرمای سخت اسیر مانده و نمی‌تواند از گرمایی که ممکن است وجود داشته باشد بهره‌برداری کند، زیرا در این فضا، هیچ جایی برای زرق و برق وجود ندارد و آن‌ها در نتیجه ترس و نگرانی‌ها در موقعیت نامناسبی قرار دارند.
بنزد گوی طلا دگمهای ابریشم
مثال جوهر اصلی و دانه عملیست
هوش مصنوعی: در نزد من، گوی طلا که نماد ارزش و زیبایی است، مانند دگمه‌های ابریشمی است که نشان‌دهنده جزئیات و زیبایی‌های ظاهری هستند. این‌ها به نوعی مشابه جوهر اصلی و دانه‌ای از عمل هستند. به عبارتی دیگر، عناصر زیبا و قیمتی باید با عمل و واقعیت‌های عمیق همراه باشند.
سخن زچمته و نوروزی و قبا گوید
دهان(قاری) ازان دائما پر از عسلی است
هوش مصنوعی: دهان قاری همیشه پر از لذیذی و شیرینی است که از زیبایی چمن و جشن نوروز و لباس‌های زیبا صحبت می‌کند.