گنجور

شمارهٔ ۵ - در عرض دادن موئینه لشکر خود را

شه سمور بعرض سپه علامت را
علم نمود ز پر همای بر افسر
نمود پوشن و جوشن زپشت شیر وپلنگ
شده بتوسن ابلق سوار هر صفدر
زهر دوروی کشیدند صف و آرایش
که هست قیتل رخت و نفایس زیور
مبارزان کتان چون بقلب کیخاتو
عیان شدند زعول قصبچه در لشکر
زرختهای قصاره خروش برغوخاست
چنانکه گوش کلاه فلک ازان شدکر
زتیغ آتش والای سرخ هیجاشد
مثال اطلس چرخی بتاب خسقی خور
زدامن و یقه و آستین وبند قبا
همه ندای ببند و بکش بگیر و ببر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.