گنجور

شمارهٔ ۷۵

گرد ره خویش از نفسم باز ندانست
ننگش ز خرام آمد و پرواز ندانست
ز انسان غم ما خورد که رسوایی ما را
خصم از اثر غمزه غماز ندانست
فریاد که تا این همه خون خوردنم از غم
یک ره به دلش کرد گذر راز ندانست
نازم نگه شرم که دلها ز میان برد
زانسان که خود آن چشم فسونساز ندانست
یک چند به هم ساخته ناکام گذشتیم
من عشوه نپذرفتم و او ناز ندانست
از شاخ گل افشاند و ز خارا گهر انگیخت
آیینه ما در خور پرداز ندانست
گریم که برد موجه خون خوابگهش را
در ناله مرا دوست ز آواز ندانست
همدم که ز اقبال نوید اثرم داد
اندوه نگاه غلط انداز ندانست
مخمور مکافات به خلد و سقر آویخت
مشتاق عطا شعله ز گل باز ندانست
غالب سخن از هند برون بر که کس اینجا
سنگ از گهر و شعبده ز اعجاز ندانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرد ره خویش از نفسم باز ندانست
ننگش ز خرام آمد و پرواز ندانست
هوش مصنوعی: من در مسیر خود نتوانستم جلوی نفس خود را بگیرم و احساس شرمندگی کردم؛ چرا که نتوانستم از راه رفتن و پرواز کردن لذت ببرم.
ز انسان غم ما خورد که رسوایی ما را
خصم از اثر غمزه غماز ندانست
هوش مصنوعی: از انسان برای ما غم خورد که دشمن نتوانست نشانه‌های شرمساری ما را از نگاه تیزبینش تشخیص دهد.
فریاد که تا این همه خون خوردنم از غم
یک ره به دلش کرد گذر راز ندانست
هوش مصنوعی: فریاد می‌زنم که بدانید، تمام این خون‌هایی که به خاطر غم‌هایم ریختم، تنها به خاطر یک لحظه است که دل او را به دست آوردم، اما او از این راز بی‌خبر بود.
نازم نگه شرم که دلها ز میان برد
زانسان که خود آن چشم فسونساز ندانست
هوش مصنوعی: چشم زیبا و جذاب آن فرد به قدری خیره‌کننده است که باعث می‌شود دل‌ها را برباید، اما خودش نمی‌داند که چه تأثیری بر دیگران می‌گذارد.
یک چند به هم ساخته ناکام گذشتیم
من عشوه نپذرفتم و او ناز ندانست
هوش مصنوعی: مدتی را با هم در ناکامی سپری کردیم. من به زیبایی‌های او توجه نکردم و او هم به محبت من آگاهی نداشت.
از شاخ گل افشاند و ز خارا گهر انگیخت
آیینه ما در خور پرداز ندانست
هوش مصنوعی: از گل خوشبو عطر پاشیده و از سنگ قیمتی جواهرات ساخته است، اما آینه وجود ما نتوانست زیبایی‌اش را درک کند.
گریم که برد موجه خون خوابگهش را
در ناله مرا دوست ز آواز ندانست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از غم و اندوه خود می‌گوید و اینکه چگونه درد و خون دلش را در خوابگاه کسی که به او عشق می‌ورزد، به تصویر می‌کشد. او در ناله‌هایش به وضوح احساساتش را بیان می‌کند، اما محبوبش به این آواز آشنا نیست و نمی‌تواند عمق احساسات او را درک کند.
همدم که ز اقبال نوید اثرم داد
اندوه نگاه غلط انداز ندانست
هوش مصنوعی: همراه من که خبری از خوشبختی به من داد، نمی‌دانست که نگاهش چه اثر ناگواری بر من دارد.
مخمور مکافات به خلد و سقر آویخت
مشتاق عطا شعله ز گل باز ندانست
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر کارهایش به پاداش یا تنبیه دچار شده، با شوق و اشتیاق به دنبال نعمت‌ها و بخشش‌هاست اما از نتیجه کارش که او را تا دامان بهشت یا دوزخ می‌برد، بی‌خبر است. او همچنان در جستجوی لبخند و بخشش است و از عواقب راهی که انتخاب کرده، آگاهی ندارد.
غالب سخن از هند برون بر که کس اینجا
سنگ از گهر و شعبده ز اعجاز ندانست
هوش مصنوعی: سخن از هند به قدری فراوان و جذاب است که هیچ‌کس در اینجا نتوانسته مفهوم و زیبایی‌های واقعی آن را درک کند. این بیان به نوعی اشاره به معجزات و شگفتی‌های فرهنگ و هنر هند دارد که تنها افرادی خاص قادر به فهمیدن آن‌ها هستند.