گنجور

شمارهٔ ۷۳

لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست
آنچنان تنگست دست من که پنداری دلست
هم به قدر جوشش دریا تنومندست موج
تیغ سیراب از روانی های خون بسملست
وای لب گر دل ز تاب تشنگی نگدازدم
میگساران مست و من مخمور و ساقی غافلست
در خم بند تغافل نالم از بیداد عمر
پرده ساز فغانم پشت چشم قاتلست
بس که ضبط مشق غم فرسود اعضای مرا
راز دل از همنشینانم نهفتن مشکلست
شهری دل نیست گر حسرت مر اینجا از چه رو
چشم اهل دل زبان دان نگاه سائلست
با همه نزدیکی از وی کام دل نتوان گرفت
تشنه ما بر کنار آب جو پا در گلست
در نورد گفتگو از آگهی وامانده ایم
پیچ و تاب ره نشان دوری سر منزلست
عقل در اثبات وحدت خیره می گردد چرا
هر چه جز هستی ست هیچ و هر چه جز حق باطلست؟
ما همان عین خودیم اما خود از وهم دویی
در میان و غالب ما و غالب حائلست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست
آنچنان تنگست دست من که پنداری دلست
هوش مصنوعی: عشق من به خاطر رحمت و بی‌نیازی‌ام شکل گرفته است. به قدری دست من تنگ است که انگار دل خودم است.
هم به قدر جوشش دریا تنومندست موج
تیغ سیراب از روانی های خون بسملست
هوش مصنوعی: موج تیغ به اندازه‌ی قوت و انرژی دریا قوی و سرسخت است و این قدرت نتیجه‌ی جریان خون قربانیان است.
وای لب گر دل ز تاب تشنگی نگدازدم
میگساران مست و من مخمور و ساقی غافلست
هوش مصنوعی: آه، لب‌هایم از شدت تشنگی به دلی که آتش گرفته است، خشک شده است. در بین میگساران مست، من حالت ناهوشیاری دارم و ساقی بی‌خبر از حال ماست.
در خم بند تغافل نالم از بیداد عمر
پرده ساز فغانم پشت چشم قاتلست
هوش مصنوعی: در دام نادانی و بی‌توجهی به سر می‌برم و از ظلم و ستم زمانه، ناله‌ام بلند است. پشت چشمان کسی که به من آسیب می‌زند، دردهای عمیقی نهفته است.
بس که ضبط مشق غم فرسود اعضای مرا
راز دل از همنشینانم نهفتن مشکلست
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی غم و ناراحتی، جسم من دچار خستگی و فرسودگی شده است و در نتیجه، بیان درون و رازهای دلم به دیگران سخت و دشوار است.
شهری دل نیست گر حسرت مر اینجا از چه رو
چشم اهل دل زبان دان نگاه سائلست
هوش مصنوعی: اگر در این شهر دل، چیزی برای آرزو کردن وجود ندارد، پس چه دلیلی دارد که اهل دل چشم به راه باشند؟ نگاه سائل نشاندهنده‌ی توجه و درک اوست.
با همه نزدیکی از وی کام دل نتوان گرفت
تشنه ما بر کنار آب جو پا در گلست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به او نزدیک هستیم، نمی‌توانیم از او چیزی که دل‌خواه‌مان است بگیریم. ما همچنان تشنه‌ایم و در حالی که کنار آب هستیم، پا در گل داریم و نمی‌توانیم به آب برسیم.
در نورد گفتگو از آگهی وامانده ایم
پیچ و تاب ره نشان دوری سر منزلست
هوش مصنوعی: ما در مباحثه و گفت و گو از اطلاعات و دانش خود بازمانده‌ایم و در هزارتوی مسیر زندگی، نشانه‌های دوری و عدم دسترسی به مقصد را مشاهده می‌کنیم.
عقل در اثبات وحدت خیره می گردد چرا
هر چه جز هستی ست هیچ و هر چه جز حق باطلست؟
هوش مصنوعی: عقل در تلاش است تا وحدت و یگانگی را اثبات کند، زیرا هر چیزی غیر از وجود واقعی، بی‌معناست و هر چیزی جز حقیقت، دروغ و نادرست است.
ما همان عین خودیم اما خود از وهم دویی
در میان و غالب ما و غالب حائلست
هوش مصنوعی: ما همان حقیقت واقعی خودمان هستیم، اما بین ما یک تصور از دوگانگی وجود دارد که ما را از شناخت واقعی‌امان بازمی‌دارد و این تصور مانع ارتباط حقیقی ما با خود و یکدیگر شده است.