گنجور

شمارهٔ ۷۰

سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است
بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است
انتظار جوله ساقی کبابم می‌کند
می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است
گریه‌ات در عشق از تأثیر دود آه ماست
اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش است
ای که می‌گویی تجلی‌گاه نازش دور نیست
صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش است
بی‌تکلف، در بلا بودن به از بیم بلاست
قعر دریا سلسبیل و روی دریا آتش است
پرده از رخ برگرفت و بی‌محابا سوختیم
باده با دست آتش او را و ما را آتش است
هم بدین نسبت ز شوخی در دلت جا کرده‌ایم
فاش گوییم از تو سنگ است آنچه از ما آتش است
گریه‌ای دارم که تا تحت‌الثری آب است و بس
ناله‌ای دارم که تا اوج ثریا آتش است
پاک خور امروز و زنهار از پی فردا منه
در شریعت باده امروز آب و فردا آتش است
راز بدخویان نهفتن برنتابد بیش از این
پرده‌دار سوز و ساز ماست هرجا آتش است
گشته‌ام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت
«روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است
بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است
هوش مصنوعی: سینه‌ام را باز کردم و دیدم که در اینجا آتش وجود دارد. از این به بعد شاید بگویند که آتش، واقعاً آتش است.
انتظار جوله ساقی کبابم می‌کند
می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است
هوش مصنوعی: انتظار کشیدن برای ملاقات ساقی، روحم را می‌سوزاند. نوشیدنی‌ای که در جام آب حیات است، اما در مینا آتش وجود دارد.
گریه‌ات در عشق از تأثیر دود آه ماست
اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش است
هوش مصنوعی: اندوه و گریهٔ تو در عشق ناشی از تأثیر غم و حسرت ماست. در چشمان تو اشک جاری است، اما در دل ما آتش و سوزش وجود دارد.
ای که می‌گویی تجلی‌گاه نازش دور نیست
صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش است
هوش مصنوعی: تو که می‌گویی زیبایی معشوق دور نیست، بدان که صبر کردن برای دیدن او، سخت و دردناک است و مثل این است که فقط بخشی از حس زیبایی را احساس کنی، در حالی که دل‌تنگی مثل آتش در وجودت شعله‌ور است.
بی‌تکلف، در بلا بودن به از بیم بلاست
قعر دریا سلسبیل و روی دریا آتش است
هوش مصنوعی: بی‌پناه بودن در سختی‌ها بهتر از ترس از مشکلات است. در دل دریا می‌توان زلالی را یافت، اما روی دریا آتش می‌سوزاند.
پرده از رخ برگرفت و بی‌محابا سوختیم
باده با دست آتش او را و ما را آتش است
هوش مصنوعی: چهره‌اش را نمایان کرد و بی‌پروا دلمان را سوزاند. در حالی که با دست خود آتش را به جانش می‌ریخت، ما نیز از عشق او شعله‌ور شدیم.
هم بدین نسبت ز شوخی در دلت جا کرده‌ایم
فاش گوییم از تو سنگ است آنچه از ما آتش است
هوش مصنوعی: به همین دلیل، به خاطر شوخی و بازیگوشی که در دل تو داریم، به راحتی می‌گوییم که آنچه از ما آتشین است، از تو سرد و بی‌حرارت به نظر می‌رسد.
گریه‌ای دارم که تا تحت‌الثری آب است و بس
ناله‌ای دارم که تا اوج ثریا آتش است
هوش مصنوعی: من گریه‌ای دارم که عمیق و زیرزمین، در عمق زمین جا دارد و فقط صدای ناله‌ام به اندازه‌ای بلند است که به اوج آسمان می‌رسد و سوزاننده است.
پاک خور امروز و زنهار از پی فردا منه
در شریعت باده امروز آب و فردا آتش است
هوش مصنوعی: امروز را با نیکویی بگذران و مواظب باش که به خاطر فکر کردن به فردا، زندگی امروزت را فدای نکن. در دین به ما یاد داده‌اند که نوشیدن شراب امروز می‌تواند خوشی به همراه داشته باشد، اما فردا ممکن است عواقب بدی داشته باشد.
راز بدخویان نهفتن برنتابد بیش از این
پرده‌دار سوز و ساز ماست هرجا آتش است
هوش مصنوعی: بدخویان نمی‌توانند رازهای خود را پنهان کنند و بیش از این نمی‌توانند در حجاب بمانند؛ زیرا هر جا که آتش باشد، نشانه‌ای از سوز و ساز وجود دارد.
گشته‌ام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت
«روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است»
هوش مصنوعی: به تازگی به این نتیجه رسیده‌ام که در زندگی، بین خوشی و ناخوشی تفاوت زیادی وجود دارد. همانطور که دریا زیبایی‌های فراوانی دارد، اما در عمق آن آتش و خطر نیز موجود است.