گنجور

شمارهٔ ۶

نهفت شوخی بی پرده شور جنگش را
ز باده تندی این باده برد رنگش را
کدام آینه با روی او مقابل شد
که بی قراری جوهر نبرد زنگش را
چو غنچه جوش صفای تنش ز بالیدن
دریده بر تن نازک قبای تنگش را
ز گرمی نفسش دل در اهتزاز آمد
شراره شهپر پرواز گشت سنگش را
نظاره خط پشت لبش ز خویشم برد
ز باده نشئه فزون داده اند بنگش را
چه نغمه ها که به مرگم سرود و پنداری
ز رشته کفنم تار بود چنگش را
به حشر وعده دیدار کرده بی تابم
شتاب من به سر آرد مگر درنگش را
جگر نشانه نهم بر خود اعتمادم نیست
مباد دل به تپش رد کند خدنگش را
کشیده ایم به دیوانگی ز شوخی دوست
به گونه گونه ادا ناز رنگ رنگش را
ز ظرف غالب آشفته گر نه ای آگاه
بیازما به می تند هوش و هنگش را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهفت شوخی بی پرده شور جنگش را
ز باده تندی این باده برد رنگش را
هوش مصنوعی: نگاه کن که در این اشعار، شاعر به طور بی‌پرده و بی‌پوشش از شور و هیجان جنگ صحبت می‌کند. او این شور و هیجان را به مانند رنگ باده‌ای تند و قوی توصیف می‌کند که تأثیر عمیقی بر احساسات و حالاتش دارد. در واقع، شاعر به کنایه به تأثیرات شدیدی که این نوع شراب بر روح و جان انسان می‌گذارد، اشاره دارد.
کدام آینه با روی او مقابل شد
که بی قراری جوهر نبرد زنگش را
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه چگونه زیبایی و جذبهٔ چهرهٔ فردی خاص باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در دل‌ها می‌شود. انگار که هیچ آینه‌ای نمی‌تواند زیبایی او را به درستی منعکس کند و این زیبایی به حدی تاثیرگذار است که ناپایداری و تنش را به وجود می‌آورد.
چو غنچه جوش صفای تنش ز بالیدن
دریده بر تن نازک قبای تنگش را
هوش مصنوعی: به مانند غنچه‌ای که با رشد و شکوفایی‌اش به زیبایی و صفای وجود خود می‌افزاید، بر تن ظریف و نازک خود، لباس تنگی را دریده و از آن فراتر رفته است.
ز گرمی نفسش دل در اهتزاز آمد
شراره شهپر پرواز گشت سنگش را
هوش مصنوعی: به خاطر حرارت نفس او، دل به تپش درآمد و شعله‌ای از شور و شوق در وجودش ایجاد شد که همچون پرواز یک پرنده به اوج رفت.
نظاره خط پشت لبش ز خویشم برد
ز باده نشئه فزون داده اند بنگش را
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خط پشت لبش مرا از خودم بی‌خود کرده و مشروب بیشتری به من داده است.
چه نغمه ها که به مرگم سرود و پنداری
ز رشته کفنم تار بود چنگش را
هوش مصنوعی: بسیاری از نغمه‌ها و ترانه‌ها به مرگ من پرداخته‌اند و گویی که تارهای چنگی که به دست گرفته‌اند، از رشته‌های کفن من ساخته شده است.
به حشر وعده دیدار کرده بی تابم
شتاب من به سر آرد مگر درنگش را
هوش مصنوعی: به روز قیامت و دیدار وعده داده‌شده بسیار بی‌تاب هستم و تنها در انتظارم که آیا شتابم می‌تواند باعث شود تا انتظارم به پایان برسد و از درنگ فراتر روم.
جگر نشانه نهم بر خود اعتمادم نیست
مباد دل به تپش رد کند خدنگش را
هوش مصنوعی: این بیت به احساس ناامنی و عدم اطمینان در مورد اعتماد به نفس اشاره دارد. به بیان دیگر، شخص به هیچ‌وجه نمی‌خواهد که دلش دچار تپش شود و این حالت را علامتی از ضعف یا عدم اعتماد به خود می‌داند. او به خود می‌گوید که نباید به احساساتش اعتماد کند و باید به آرامش درونی خود پایبند باشد.
کشیده ایم به دیوانگی ز شوخی دوست
به گونه گونه ادا ناز رنگ رنگش را
هوش مصنوعی: ما از شوخی دوست به دیوانگی افتاده‌ایم و به خاطر ناز و ظرافت‌های مختلف او هر بار به شکلی متفاوت رفتار می‌کنیم.
ز ظرف غالب آشفته گر نه ای آگاه
بیازما به می تند هوش و هنگش را
هوش مصنوعی: اگر از ظرفی که پر شده آگاهی نداری، با امتحان کردن می‌توانی حالت و هوشت را بسنجی.