گنجور

شمارهٔ ۵۷

بس که درین داوری بی اثر افتاده است
اشک تو گویی مرا از نظر افتاده است
عکس تنش را در آب لرزه بود هم ز موج
بیم نگاه خودش کارگر افتاده است
ناله نداند که من شعله زیان می کنم
هر چه ز دل جسته است در جگر افتاده است
خاطر بلبل بجوی قطره شبنم مگوی
کز پسی گوش گل ناله تر افتاده است
هر چه ز سرمایه کاست در هوس افزوده ایم
هر چه ز اندیشه خاست در خطر افتاده است
از نگه سرخوشت کام تمنا کند
آینه ساده دل دیده ور افتاده است
او دلی از ما گداخت وین نفس گرم ساخت
ناله ما از نگاه شوختر افتاده است
خون هوس پیشگان خوش نبود ریختن
تیغ ادا پاره ای بدگهر افتاده است
رشک دهانت گذاشت غنچه گل چون شکفت
دید که از روی کار پرده برافتاده است
ده به فروماندگی داد فروماندگان
سایه در افتادگی وقف هر افتاده است
مستی دل دیده را محرم اسرار کرد
بیخودی پرده دار پرده در افتاده است
آن همه آزادگی وین همه دلدادگی
حیف که غالب ز خویش بی خبر افتاده است

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که درین داوری بی اثر افتاده است
اشک تو گویی مرا از نظر افتاده است
هوش مصنوعی: به دلیل اثر نداشتن اشک تو در این قضاوت، به نظر می‌رسد که من از دید تو دور شده‌ام.
عکس تنش را در آب لرزه بود هم ز موج
بیم نگاه خودش کارگر افتاده است
هوش مصنوعی: تصویر او در آب به دلیل لرزش امواج واضح نیست و این نوسانات به خاطر ترس او از نگاهی که به خودش دارد، به وجود آمده است.
ناله نداند که من شعله زیان می کنم
هر چه ز دل جسته است در جگر افتاده است
هوش مصنوعی: ناله نمی‌داند که من چه آسیب‌هایی را تحمل می‌کنم. هر آنچه از دل خارج شده، همچون درد و رنج در وجودم نشسته است.
خاطر بلبل بجوی قطره شبنم مگوی
کز پسی گوش گل ناله تر افتاده است
هوش مصنوعی: بلبل به دنبال یادها و خاطراتش است و از قطره‌ی شبنم صحبت نمی‌کند، زیرا صدای نژند و غمگین او به گوش گل رسیده است.
هر چه ز سرمایه کاست در هوس افزوده ایم
هر چه ز اندیشه خاست در خطر افتاده است
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دارایی و سرمایه‌مان کاسته شده، به خاطر آرزوها و هوس‌هایمان بیشتر شده است و هر آنچه که از افکار و اندیشه‌مان برخواسته، در معرض خطر قرار گرفته است.
از نگه سرخوشت کام تمنا کند
آینه ساده دل دیده ور افتاده است
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلربای تو آرزویی را در دل آینه به وجود آورده است، آینه‌ای که بی‌ریا و ساده است و فقط به تماشا نشسته است.
او دلی از ما گداخت وین نفس گرم ساخت
ناله ما از نگاه شوختر افتاده است
هوش مصنوعی: او با دل ما بازی کرد و چنان آتشی در ما افروخت که حالا صدای ناله‌مان تحت تأثیر آن نگاه بازیگوشش قرار گرفته است.
خون هوس پیشگان خوش نبود ریختن
تیغ ادا پاره ای بدگهر افتاده است
هوش مصنوعی: ریختن خون افرادی که فقط در پی هوس و لذت هستند، کار ناپسندی است و مانند افتادن تیغ بر روی کسی است که ذات بدی دارد.
رشک دهانت گذاشت غنچه گل چون شکفت
دید که از روی کار پرده برافتاده است
هوش مصنوعی: غنچه‌ی گل وقتی که شکفت و دید که زیبایی‌اش نمایان شده، حسادت دهان تو را کرد.
ده به فروماندگی داد فروماندگان
سایه در افتادگی وقف هر افتاده است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که در زندگی دچار مشکل و افتادگی شده‌اند، باید به یکدیگر کمک کنند و سایه‌ای برای یکدیگر باشند. هر یک از آنها که در شرایط نامناسبی قرار دارند، به نوعی وقف دیگری می‌شوند و در این راستا باید یکدیگر را حمایت کنند.
مستی دل دیده را محرم اسرار کرد
بیخودی پرده دار پرده در افتاده است
هوش مصنوعی: دل مست و شاداب، رازهای پنهان را برای دیدگان شفاف فاش کرده است؛ در حالتی که بی‌خود شده، پرده‌دار حقیقت نیز خود از پرده کنار رفته است.
آن همه آزادگی وین همه دلدادگی
حیف که غالب ز خویش بی خبر افتاده است
هوش مصنوعی: این همه شجاعت و از خود گذشتی وجود دارد، اما افسوس که غالباً انسان‌ها از خود و وجودشان بی‌خبرند.