گنجور

شمارهٔ ۳۶

آشنایانه کشد خار رهت دامن ما
گویی این بود ازین پیش به پیراهن ما
بی تو چون باده که در شیشه هم از شیشه جداست
نبود آمیزش جان در تن ما با تن ما
سایه و چشمه به صحرا دم عیسی دارد
اگر اندیشه منزل نشود رهزن ما
تا رود شکوه تیغ ستم آسان از دل
بخیه بر زخم پریشان فتد از سوزن ما
دوست با کینه ما مهر نهان می ورزد
خود ز رشک ست اگر دل برد از دشمن ما
می پرد مور مگر جان به سلامت ببرد
تا چه برقست که شد نامزد خرمن ما
دعوی عشق ز ما کیست که باور نکند
می جهد خون دل ما ز رگ گردن ما
سخن ما ز لطافت نپذیرد تحریر
نشود گرد نمایان ز رم توسن ما
طوطیان را نبود هرزه جگرگون منقار
خورده خون جگر از رشک سخن گفتن ما
ما نبودیم بدین مرتبه راضی غالب
شعر خود خواهش آن کرد که گردد فن ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آشنایانه کشد خار رهت دامن ما
گویی این بود ازین پیش به پیراهن ما
هوش مصنوعی: دوستی و آشنایی به گونه‌ای در زندگی ما اثر می‌گذارد که در مسیر زندگی، مشکلات و ناهمواری‌ها (مانند خارها) را به شکلی تحمل‌ناپذیر احساس می‌کنیم. انگار که این وضعیت از گذشته نیز برای ما همین‌گونه بوده و همیشه با ما همراه بوده است.
بی تو چون باده که در شیشه هم از شیشه جداست
نبود آمیزش جان در تن ما با تن ما
هوش مصنوعی: بدون تو، حال‌مان مانند باده‌ای است که در شیشه است اما از خود شیشه جداست. در وجود ما، جان و تن همچون دو چیز بیگانه از هم هستند و هیچ پیوندی ندارند.
سایه و چشمه به صحرا دم عیسی دارد
اگر اندیشه منزل نشود رهزن ما
هوش مصنوعی: اگر کسی به فکر خانه و آرامش در دل صحرا باشد، وجود سایه و چشمه مانند معجزه عیسی برای اوست. اما اگر در اندیشه‌اش ساکن نشود و به دنبال منزل نرود، ممکن است از هدفش دور شود و دچار سردرگمی گردد.
تا رود شکوه تیغ ستم آسان از دل
بخیه بر زخم پریشان فتد از سوزن ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که ضربه‌های ستم و مشکلات به راحتی از دل انسان پاک نشود، دردهای عمیق و زخم‌های روحی به سادگی بهبود نخواهند یافت، گرچه ممکن است کوشش‌ها و تأثیرات کوچک کمک کننده باشند.
دوست با کینه ما مهر نهان می ورزد
خود ز رشک ست اگر دل برد از دشمن ما
هوش مصنوعی: دوست ما به ظاهر با کینه رفتار می‌کند، اما در حقیقت نسبت به ما محبت دارد. او از حسادت و ناراحتی خود به دلیل اینکه دشمن ما دل را به دست آورده، رنج می‌برد.
می پرد مور مگر جان به سلامت ببرد
تا چه برقست که شد نامزد خرمن ما
هوش مصنوعی: اگر مورچه‌ای بپرد، امیدوارم که جانش را سالم به در ببرد، تا ببینیم چه برقی هست که این روزها به خرمن ما نزدیک شده است.
دعوی عشق ز ما کیست که باور نکند
می جهد خون دل ما ز رگ گردن ما
هوش مصنوعی: هیچ‌کس ادعای عشق ما را باور نخواهد کرد، زیرا دلی پر از رنج و خون ما به وضوح از وجود ما جاری‌ست.
سخن ما ز لطافت نپذیرد تحریر
نشود گرد نمایان ز رم توسن ما
هوش مصنوعی: کلام ما آن‌قدر لطیف و دلنشین است که نمی‌توان آن را به نوشته درآورد؛ مانند گردی که از سرعت و حرکت تند اسب به وجود می‌آید و قابل دیدن نیست.
طوطیان را نبود هرزه جگرگون منقار
خورده خون جگر از رشک سخن گفتن ما
هوش مصنوعی: پرندگان طوطی‌نما، که رنگارنگ و زیبا هستند، از حسادت به سخن‌وری ما، دلشان نمی‌خواهد جگرشان دچار تغییر و خون گریه شود.
ما نبودیم بدین مرتبه راضی غالب
شعر خود خواهش آن کرد که گردد فن ما
هوش مصنوعی: ما به این درجه از رضایت دست نیافتیم، بلکه بیشتر شعر ما از خواسته‌های خود ما نشأت می‌گیرد تا این‌که به هنری که می‌خواهیم برسیم.