شمارهٔ ۳۴
از وهم قطرگی ست که در خود گمیم ما
اما چو وارسیم همان قلزمیم ما
در خاک از هوای گل و شمع فارغیم
از توسن تو طالب نقش سمیم ما
تمکین ما ز چرخ سبکسر به باد رفت
خوش دستگاه انجمن انجمیم ما
مردم به کینه تشنه خون همند و بس
خون می خوریم چون هم از این مردمیم ما
از حد گذشت شمله دستار و ریش شیخ
حیران این درازی یال و دمیم ما
دستت ز ما بشوی مسیحا که زیر خاک
آب از تف نهیب صدای قمیم ما
پنهان به عالمیم ز بس عین عالمیم
چون قطره در روانی دریا گمیم ما
ما را مدد ز فیض ظهوری ست در سخن
چون جام باده را تبه خوار خمیم ما
غالب ز هند نیست نوایی که می کشیم
گویی ز اصفهان و هرات و قمیم ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1403/01/18 19:04
شمس (ساقی)
درود
چون جام باده راتبهخوار خمیم ما
راتبه : پایهی ثابت
راتبهخوار : وظیفهخوار