شمارهٔ ۲۹
خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما
شد روز نخستین، سبد گل قفس ما
مهتاب نمکسار بود باده ما را
ای بی مزه بی روی تو بزم هوس ما
حیرت زده جلوه نیرنگ خیالیم
آیینه مدارید به پیش نفس ما
آوازه شرع از سر منصور بلند است
از شبروی ماست شکوه عسس ما
وقت ست که خون جگر از درد بجوشد
چندان که چکد از مژه دادرس ما
ای بی خبر از نیستی و ذوق فراغش
در پیرهن ما نبود خار و خس ما
در دهر فرورفته لذت نتوان بود
بر قند نه بر شهد نشیند مگس ما
طول سفر شوق چه پرسی؟ که در این راه
چون گرد فرو ریخت صدا از جرس ما
حوران بهشتی که ندارند گلابی
بر خویش فشانند گداز نفس ما
هر جا رم سنگی ست درآورده سر خویش
در بند برومندی نخل هوس ما
باشد که بدین سایه و سرچشمه گرایند
یاران عزیزند گروهی ز پس ما
خرسندی غالب نبود زین همه گفتن
یکبار بفرمای که ای هیچکس ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما
شد روز نخستین، سبد گل قفس ما
هوش مصنوعی: خوشبختی کسی است که در زندانی بودنش، آرزوی ما را برآورده کرده و روزی که به دنیا آمده، سبدی از گلها همانند قفسش برای او به ارمغان آورده است.
مهتاب نمکسار بود باده ما را
ای بی مزه بی روی تو بزم هوس ما
هوش مصنوعی: ماه تابان مانند نمک است، اما باده ما بدون تو، بیمزه و بیروح است. بزم و جشن دلخواه ما با حضور تو رنگ و بویی ندارد.
حیرت زده جلوه نیرنگ خیالیم
آیینه مدارید به پیش نفس ما
هوش مصنوعی: ما در برابر نیرنگها و خیالات حیرتزدهایم، بنابراین به عنوان آینهای نباید در مقابل نفس ما قرار بگیرید.
آوازه شرع از سر منصور بلند است
از شبروی ماست شکوه عسس ما
هوش مصنوعی: آوازه و شهرت قوانین اسلامی از شخص منصور به گوش میرسد، و زیبایی و جلوه ما باعث افتخار نگهبانان ما شده است.
وقت ست که خون جگر از درد بجوشد
چندان که چکد از مژه دادرس ما
هوش مصنوعی: زمانی است که درد درون آنقدر شدید میشود که اشک از چشمان ما جاری میگردد و مانند خون جگر به بیرون میریزد.
ای بی خبر از نیستی و ذوق فراغش
در پیرهن ما نبود خار و خس ما
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقت و لذت رهایی بیخبری، بدان که در وجود ما هیچ دردی از خار و خس نیست.
در دهر فرورفته لذت نتوان بود
بر قند نه بر شهد نشیند مگس ما
هوش مصنوعی: در دنیا نمیتوان از لذتهای واقعی برخوردار بود؛ مگس تنها بر روی قند یا عسل مینشیند، نه بر چیزهایی که ارزش واقعی دارند.
طول سفر شوق چه پرسی؟ که در این راه
چون گرد فرو ریخت صدا از جرس ما
هوش مصنوعی: سفر عشق چقدر طولانی است؟ در این مسیر، چون صدای جرس ما به خاموشی میگراید، چه کسی از آن خبر میگیرد؟
حوران بهشتی که ندارند گلابی
بر خویش فشانند گداز نفس ما
هوش مصنوعی: حوران بهشتی که خود را عطرآگین نکردهاند، با هر نفس کشیدن ما را میسوزانند.
هر جا رم سنگی ست درآورده سر خویش
در بند برومندی نخل هوس ما
هوش مصنوعی: هر جا سنگی وجود دارد، سر خود را بالا میآورم و در دام قدرت نخل آرزوهایم میافتم.
باشد که بدین سایه و سرچشمه گرایند
یاران عزیزند گروهی ز پس ما
هوش مصنوعی: امیدوارم که دوستان عزیز ما به این سایه و منبع خوبی بروند و از ما پیروی کنند.
خرسندی غالب نبود زین همه گفتن
یکبار بفرمای که ای هیچکس ما
هوش مصنوعی: خوشحالی و رضایت بیشتر از این همه صحبت کردن نیست، فقط یک بار بفرما که ای هیچکس.