شمارهٔ ۲۵
قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را
شکستی در نهادستی ادای کجکلاهی را
طبیعی نیست هر جا اختلاط، از وی حذر خوشتر
کم از سوزنده آتش نیست آب گرم ماهی را
ز رخت خوابم آتشپاره ها رفته ست می داند
تبم در لرزه افگنده ست باد صبحگاهی را
نماند از کثرت داغ غمت آن مایه جا باقی
که داغی در فضای سینه اندازد سیاهی را
شبم تاریک و منزل دور و نقش جاده ناپیدا
هلاکم جلوه برق شراب گاهگاهی را
چه رو می سازی ای آیینه آه از سادگیهایت
به من بگذار گفتم شیوه حیرت نگاهی را
ودیعت بوده است اندر نهاد عجز ما نازی
جدا از قطره نتوان کرد طوفان دستگاهی را
همانا کز نوآموزان درس رحمتی زاهد
به ذوق دعوی از بر کرده بحث بی گناهی را
دلا گر داوری داری به چشم سرمه آلودش
نخستم بی زبان کن تا به کار آیم گواهی را
مرو در خشم گر دستی به دامان تو زد غالب
وکیلش من، نمیداند طریق دادخواهی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را
شکستی در نهادستی ادای کجکلاهی را
هوش مصنوعی: قدر و منزلت سرنوشت، نشاندهنده نقص و ناتوانی خواهد بود. تو در مقام قدرت و سلطنت به خود میبالیدی، ولی در اصل خود را در معرض فروتنی قرار دادی و ادای بیخود بودن را به خوبی انجام دادی.
طبیعی نیست هر جا اختلاط، از وی حذر خوشتر
کم از سوزنده آتش نیست آب گرم ماهی را
هوش مصنوعی: در هر مکانی که اختلاط وجود دارد، بهتر است از خطرات و پیامدهای آن دوری کنیم. همانطور که آب گرم برای ماهی خوب نیست، بعضی از روابط و تعاملات هم میتواند آسیبزننده باشد.
ز رخت خوابم آتشپاره ها رفته ست می داند
تبم در لرزه افگنده ست باد صبحگاهی را
هوش مصنوعی: از بالشت خوابم شعلهها رفته و میداند که تب من چقدر در من لرزه ایجاد کرده است، همانطور که باد صبحگاهی میوزد.
نماند از کثرت داغ غمت آن مایه جا باقی
که داغی در فضای سینه اندازد سیاهی را
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوهی که داغ تو بر دلم گذاشته، دیگر هیچ نشانی باقی نمانده که بتواند سیاهی آن غم را در سینهام برافروزد.
شبم تاریک و منزل دور و نقش جاده ناپیدا
هلاکم جلوه برق شراب گاهگاهی را
هوش مصنوعی: شب تاریک است و خانهای که باید به آن بروم دور است و راهی که پیش رو دارم نامشخص. اما گاهی در این تاریکی، نور درخشان شراب، نجاتم میدهد.
چه رو می سازی ای آیینه آه از سادگیهایت
به من بگذار گفتم شیوه حیرت نگاهی را
هوش مصنوعی: ای آینه، تو چه زیباییهایی را به نمایش میگذاری! آه، چقدر سادهای! بگذار بگویم که چطور میتوان با نگاه کردن به تو به حیرت افتاد.
ودیعت بوده است اندر نهاد عجز ما نازی
جدا از قطره نتوان کرد طوفان دستگاهی را
هوش مصنوعی: در وجود ما نقص و ناتوانی نهفته است، مانند این که نتوانیم با یک قطره، طوفانی را مدیریت کنیم.
همانا کز نوآموزان درس رحمتی زاهد
به ذوق دعوی از بر کرده بحث بی گناهی را
هوش مصنوعی: از میان نوآموزان، زاهدی با ذوق ادعا کرده است که بحث بیگناهی را پایهگذاری کرده و در این زمینه به درس و بحث میپردازد.
دلا گر داوری داری به چشم سرمه آلودش
نخستم بی زبان کن تا به کار آیم گواهی را
هوش مصنوعی: ای دل، اگر داوری میخواهی، چشمان سرمهدار او را به گواهی بگیر و بیزبانش کن تا من در این کار به تو کمک کنم.
مرو در خشم گر دستی به دامان تو زد غالب
وکیلش من، نمیداند طریق دادخواهی را
هوش مصنوعی: اگر در عصبانیت بروی، کسی به کمک تو نخواهد آمد. من وکیل تو هستم، اما او نمیداند چگونه باید از حق خود دفاع کند.