گنجور

شمارهٔ ۲۲

دل تاب ضبط ناله ندارد خدای را
از ما مجوی گریه بی های های را
آید به چشم روشنی ذره آفتاب
بر هر زمین که طرح کنی نقش پای را
مشتاق عرض جلوه خویش ست حسن دوست
از قرب مژده ده نگه نارسای را
آشفتگی بر اوج فنا بال می زند
ای شعله داغ گرد و نگه دار جای را
واماندگی ست پی سپر وادی خیال
شوق تو جاده کرد رگ خواب پای را
سر منزل رسایی اندیشه خودیم
در ما گم ست جلوه پی رهنمای را
از پیچ و تاب آز ستوهند سرکشان
انگشت زینهار شمر هر لوای را
حسن بتان ز جلوه ناز تو رنگ داشت
بیخود به بوی باده کشیدیم لای را
گوید تغافل تو که رد کرده توام
از پشت چشم می نگرم پشت پای را
یارب به بال تیغ که پرواز می کند؟
ننگست دوش، فرق بلندی گرای را
گر چشم اشک ازوست وگر سینه آه ازوست
با کیست داوری دل دردآزمای را؟
مردم ز فرط ذوق و تسلی نمی شوم
یارب! کجا برم لب خنجرستای را؟
غالب بریدم از همه، خواهم که زین سپس
کنجی گزینم و بپرستم خدای را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل تاب ضبط ناله ندارد خدای را
از ما مجوی گریه بی های های را
هوش مصنوعی: دل دیگر توان تحمل ناله‌ها و گریه‌ها را ندارد، ای خدا از ما دوری کن، چرا که اشک‌هایمان بی‌صدا و خاموش است.
آید به چشم روشنی ذره آفتاب
بر هر زمین که طرح کنی نقش پای را
هوش مصنوعی: هر جا که بر روی زمین طرح پای خود را بگذاری، چشم‌نواز و روشنایی بخش خواهد بود، همچون ذره‌ای از آفتاب که می‌تابد.
مشتاق عرض جلوه خویش ست حسن دوست
از قرب مژده ده نگه نارسای را
هوش مصنوعی: محبوبم، با زیبایی‌هایش دل مرا به شدت مشتاق کرده است. از نزدیک خبر خوشی بده تا اینکه نگاه نارسایم را روشن کند.
آشفتگی بر اوج فنا بال می زند
ای شعله داغ گرد و نگه دار جای را
هوش مصنوعی: آشفتگی و ناامنی در اوج نابودی ظاهر می‌شود. ای شعله‌ی داغ، گرد و غبار بر جا بگذار و مکان را حفظ کن.
واماندگی ست پی سپر وادی خیال
شوق تو جاده کرد رگ خواب پای را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در پی اندیشیدن به تو، دلی پر از حسرت و آرزو باقی مانده است و راهی که به خواب و خیال تو می‌رسد، رگ خواب من را به شدت تحت تاثیر قرار داده و مرا به بی‌حالی کشانده است.
سر منزل رسایی اندیشه خودیم
در ما گم ست جلوه پی رهنمای را
هوش مصنوعی: ما در مسیر زندگی به جایی رسیده‌ایم که فکر و ایده‌مان به کمال نزدیک شده، اما در این راه، زیبایی هدایت‌کننده را گم کرده‌ایم.
از پیچ و تاب آز ستوهند سرکشان
انگشت زینهار شمر هر لوای را
هوش مصنوعی: آز بر سرکشان سخت فشار می‌آورد، پس بهتر است که هر پرچم را با احتیاط و دقت بشمارید.
حسن بتان ز جلوه ناز تو رنگ داشت
بیخود به بوی باده کشیدیم لای را
هوش مصنوعی: زیبایی معشوقان از جلوه ناز تو رنگ و زیبایی گرفت، ما بی‌هوا و از روی نشئگی، در لابه‌لای راه‌ها کشیده شدیم.
گوید تغافل تو که رد کرده توام
از پشت چشم می نگرم پشت پای را
هوش مصنوعی: می‌گوید که تو به طور ناخواسته به من بی‌توجهی می‌کنی، اما من با دقت و به آرامی حرکات تو را تحت نظر دارم و از پشت، حرکات تو را می‌بینم.
یارب به بال تیغ که پرواز می کند؟
ننگست دوش، فرق بلندی گرای را
هوش مصنوعی: ای خدا، چه کسی می‌تواند در آسمان با این بال‌های تیز پرواز کند؟ ننگ بر دوش کسی که به سمت بلندی‌ها می‌رود.
گر چشم اشک ازوست وگر سینه آه ازوست
با کیست داوری دل دردآزمای را؟
هوش مصنوعی: اگر اشک از چشمان او می‌ریزد یا اگر سینه‌اش از درد آه می‌کشد، پس با چه کسی می‌توان در مورد درد دلش قضاوت کرد؟
مردم ز فرط ذوق و تسلی نمی شوم
یارب! کجا برم لب خنجرستای را؟
هوش مصنوعی: مردم به خاطر شوق و آرامشی که دارم، از خودم بی‌خبر نمی‌شوم. ای کاش می‌دانستم کجا بروم تا از خنجر این زخم‌ها راحت شوم.
غالب بریدم از همه، خواهم که زین سپس
کنجی گزینم و بپرستم خدای را
هوش مصنوعی: من از تمامی امور و روابط بریده‌ام و اکنون می‌خواهم گوشه‌ای را برگزینم و به عبادت خداوند بپردازم.