شمارهٔ ۲۱
تا دوخت چاره گر جگر چارپاره را
از بخیه خنده بر دم تیغ ست چاره را
با اضطراب دل ز هر اندیشه فارغم
آسایشی ست جنبش این گاهواره را
چون شعله هم ز روی تو پیداست خوی تو
تا کی به تاب باده فریبی نظاره را
سرگرم مهر شد دل چرخ ستیزه خو
چندان که داغ کرده جبین ستاره را
دانی که ریگ باده غم روان چراست؟
اینجا گسسته اند عنان شماره را
گیتی ز گریه ام ته و بالاست بعد ازین
جویند در میانه دریا کناره را
ای لذت جفای تو در خاک بعد مرگ
با جان سرشته حسرت عمر دوباره را
جوهر دمید ز آینه دلخسته تا کجا
دزدد به خود ز بیم نگاهت اشاره را؟
خونم ستاده بود به درد فسردگی
دل داد پایمردی تیغت گدازه را
شمع از فروغ چهره ساقی در انجمن
چون گل به سرزده ست ز مستی نظاره را
بنگر نخست تا ستم از جانب که بود
با شیشه داوری پی داد است خاره را
داغم ز بخت گر همه اوج اثر گرفت
آه از سپهر ریخت به فرقم اشاره را
غالب مرا ز گریه نوید شهادتی ست
کاین سبحه رنگ داد به خون استخاره را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دوخت چاره گر جگر چارپاره را
از بخیه خنده بر دم تیغ ست چاره را
هوش مصنوعی: تا زمانی که درمانگر زخمها را با دقت و مهارت بخیه میزند، خنده از تیغ تیز او میچکد و درمان کردن مشکلات همچنان ادامه دارد.
با اضطراب دل ز هر اندیشه فارغم
آسایشی ست جنبش این گاهواره را
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا هر فکر و اندیشهای که ذهنم را مشغول کرده است، من را راحت نمیکند. همین تکانی که این گهواره میخورد، آرامش من را به همراه دارد.
چون شعله هم ز روی تو پیداست خوی تو
تا کی به تاب باده فریبی نظاره را
هوش مصنوعی: چون شعله از چهرهات نمایان است، تا کی میخواهی با نوشیدن شراب، دیگران را به تماشا بکشی؟
سرگرم مهر شد دل چرخ ستیزه خو
چندان که داغ کرده جبین ستاره را
هوش مصنوعی: دل، تحت تاثیر محبت قرار گرفته و به قدری درگیر شده که حتی ستارهها نیز بر اثر این عشق داغ و تحت فشار قرار گرفتهاند.
دانی که ریگ باده غم روان چراست؟
اینجا گسسته اند عنان شماره را
هوش مصنوعی: میدانی چرا غم به مانند دانههای شن در جریان است؟ اینجا، زندگی و زمان به گونهای ناپایدار و بیثبات شده که کنترل از دست رفته است.
گیتی ز گریه ام ته و بالاست بعد ازین
جویند در میانه دریا کناره را
هوش مصنوعی: دنیای من از گریهام پر شده و بعد از این، در میان دریا، باید به دنبال ساحل بگردند.
ای لذت جفای تو در خاک بعد مرگ
با جان سرشته حسرت عمر دوباره را
هوش مصنوعی: لذت رنجی که از بیمحبتی تو میبرم، در خاک بعد از مرگ با جانم گره خورده است و حسرت این را دارم که ای کاش دوباره عمرم را تجربه کنم.
جوهر دمید ز آینه دلخسته تا کجا
دزدد به خود ز بیم نگاهت اشاره را؟
هوش مصنوعی: روح و احساس به تصویر دلbroken میپیوندد؛ اما تا کجا میتواند خود را از نگرانی چشمان تو پنهان کند و اشارهای را که به او میشود، برباید؟
خونم ستاده بود به درد فسردگی
دل داد پایمردی تیغت گدازه را
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دردهایی که کشیده بود به جوش و خروش آمده بود و حالا پایدار و استوار ایستادهام تا تیغ تند تو را تحمل کنم.
شمع از فروغ چهره ساقی در انجمن
چون گل به سرزده ست ز مستی نظاره را
هوش مصنوعی: شمع روشنایی و نور خود را از چهرهی زیبا و دلربای ساقی در مجلس گرفته است، مانند گلی که در خلسهای از خوشحالی و مستی به جلوهگری پرداخته است.
بنگر نخست تا ستم از جانب که بود
با شیشه داوری پی داد است خاره را
هوش مصنوعی: ابتدا باید توجه کنی که ستم از طرف چه کسی است، زیرا حقیقت را با دقت بررسی کن تا بتوانی قضاوت درستی داشته باشی.
داغم ز بخت گر همه اوج اثر گرفت
آه از سپهر ریخت به فرقم اشاره را
هوش مصنوعی: من از بخت بد دلتنگ و ناراحتم، حتی اگر همه چیز به اوج برسد؛ نالهام به آسمان بلند میشود و نشان از حال خراب من دارد.
غالب مرا ز گریه نوید شهادتی ست
کاین سبحه رنگ داد به خون استخاره را
هوش مصنوعی: خواب و شادی برای من به خاطر پیامد گریههایی است که تجربه کردهام، چنانکه رنگ این تسبیح به خون آغشته شده و نشانهای از سرنوشت و تقدیر من است.