گنجور

شمارهٔ ۲۰

به خلوت مژده نزدیکی یارست پهلو را
فریب امتحان پاکبازی داده ام او را
ز محو پرده محمل، مگو فرهاد را میرم
که می خاید به ذوق فتنه شادروان مشکو را
جهان از باده و شاهد بدان ماند که پنداری
به دنیا از پس آدم فرستادند مینو را
ز من رنجیده با اغیار در نازست و می خواهد
به جنبش های ابرو از گره پردازد ابرو را
به زور تندخویی خستگان را رام خود کردن
به آتش بردن است از موی تاب پیچش مو را
نباشد دیده تا حق بین مده دستوری اشکش
چو گوهرسنج کو پیش از گهر سنجد ترازو را
چو بنشیند به محفل بگذرانم در دل تنگش
که رنجد غیر ازو چون بی سبب در هم کشد رو را
اگر داند که در نسبت مرا با کیست همچشمی
کشد در دیده هر گردی که از ره خیزد آهو را
بهاران گو برو مشاطه کوه و بیابان شو
گل از لخت دل عشاق زیبد آن سر کو را
نشان دور است غالب در سخن این شیوه بس نبود
بدین زورین کمان می‌آزمایم دست و بازو را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خلوت مژده نزدیکی یارست پهلو را
فریب امتحان پاکبازی داده ام او را
هوش مصنوعی: در تنهایی خود، خبر نزدیکی یار را دریافت کرده‌ام و برای او فریب امتحان بی‌گناهی را پذیرفته‌ام.
ز محو پرده محمل، مگو فرهاد را میرم
که می خاید به ذوق فتنه شادروان مشکو را
هوش مصنوعی: از ناپدید شدن پرده محمل، نگو که فرهاد می‌رود؛ او به شوق فتنه شادروان مشکو، شاداب است.
جهان از باده و شاهد بدان ماند که پنداری
به دنیا از پس آدم فرستادند مینو را
هوش مصنوعی: جهان به مانند میگساری و معشوقه‌ای است که گویی به انسان الهام شده تا دنیای زیبا و شاعرانه‌ای را تجربه کند، همانطور که به کائنات بعد از خلقت آدم، زیبایی‌های بهشتی بخشیده‌اند.
ز من رنجیده با اغیار در نازست و می خواهد
به جنبش های ابرو از گره پردازد ابرو را
هوش مصنوعی: او که از من دلخور شده است، با دیگران در حال ناز و عشوه است و می‌خواهد با حرکات ابرویش، رازهایش را فاش کند.
به زور تندخویی خستگان را رام خود کردن
به آتش بردن است از موی تاب پیچش مو را
هوش مصنوعی: با خشونت و تندی نمی‌توان افراد خسته را به خود جذب کرد، بلکه این کار مانند سوزاندن آتش است که تنها به پیچش مو اشاره می‌کند، نه به چیزی پایدار و محکم.
نباشد دیده تا حق بین مده دستوری اشکش
چو گوهرسنج کو پیش از گهر سنجد ترازو را
هوش مصنوعی: تا وقتی که چشم حقیقت بین نداریم، نباید دستوری صادر کنیم؛ مانند نگهبان جواهر که قبل از وزن کردن گوهر، ترازویی نداشته باشد.
چو بنشیند به محفل بگذرانم در دل تنگش
که رنجد غیر ازو چون بی سبب در هم کشد رو را
هوش مصنوعی: زمانی که او در جمع نشسته باشد، در دل تنگش را برایش می‌گذرانم، زیرا غیر از او هیچ چیزی باعث آزارش نمی‌شود و بدون دلیل رو به کج‌کردن می‌آورد.
اگر داند که در نسبت مرا با کیست همچشمی
کشد در دیده هر گردی که از ره خیزد آهو را
هوش مصنوعی: اگر بداند که من چه نسبتی با او دارم، در چشمانش به هر چیزی که از دور برمی‌خیزد، مانند آهو به آن نگاه می‌کند.
بهاران گو برو مشاطه کوه و بیابان شو
گل از لخت دل عشاق زیبد آن سر کو را
هوش مصنوعی: بهار آمده است، برو و به زیبایی‌های دشت و کوه بپرداز و خود را در دل عشق و محبت غرق کن، چرا که زیبایی گل‌ها تنها در آن سرزمین شایسته است.
نشان دور است غالب در سخن این شیوه بس نبود
بدین زورین کمان می‌آزمایم دست و بازو را
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که معمولاً در گفتگوها از دوری و فاصله سخن می‌گویند، اما این روش کافی نیست. من می‌خواهم با قدرت و توانایی‌های خود در تلاش برای رسیدن به هدفم باشم و اراده‌ام را آزمایش کنم.