گنجور

شمارهٔ ۱۹

تعالی الله به رحمت شاد کردن بی‌گناهان را
خجل نپسندد آزرم کرم بی‌دستگاهان را
خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت
سهیل و زهره افشانده ز سیما روسیاهان را
زهی دردت که با یک عالم آشوب جگرخایی
دود در دل گدایان را و در سر پادشاهان را
به حرفی حلقه در گوش افگنی آزادمردان را
به خوابی مغز در شور آوری بالین‌پناهان را
ز شوقت بی‌قراری آرزو، خارا نهادان را
به بزمت لای‌خواری آبرو، پرویزجاهان را
به بزمت شادم اما زین خجالت چون برون آیم؟
که رشکم، در جحیم افگند، خلد آرامگاهان را
به دل‌ها ریختی یکسر شکستن هم ز یزدان دان
که لختی بر خم زلف و کله زد، کج‌کلاهان را
بنازم خوبی خونگرم محبوبی که در مستی
کند ریش از مکیدن‌ها زبان عذرخواهان را
به می آسایش جان‌ها بدان ماند که ناگاهان
گذر بر چشم افتد، تشنه‌لب گم‌کرده‌راهان را
ز جورش داوری بردم به دیوان، لیک زین غافل
که سعی رشکم از خاطر برد نامش گواهان را
گسست تار و پود پرده ناموس را نازم
که دام رغبت نظاره شد رسوانگاهان را
نشاط هستی حق دارد از مرگ ایمنم غالب
چراغم چون گل آشامد نسیم صبحگاهان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله به رحمت شاد کردن بی‌گناهان را
خجل نپسندد آزرم کرم بی‌دستگاهان را
هوش مصنوعی: خداوند از خوشحال کردن بی‌گناهان به رحمت خود شرم ندارد و برکاتش را به افراد بی‌دستگاه و بی‌زور می‌دهد.
خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت
سهیل و زهره افشانده ز سیما روسیاهان را
هوش مصنوعی: شرم و ندامت گناهکاران در برابر رحمت گسترده‌ات، مانند ستاره‌های سهیل و زهره است که زیبایی و روشنایی خود را در چهره‌ی کسانی که در سیاهی و خطا گرفتارند، می‌افزایند.
زهی دردت که با یک عالم آشوب جگرخایی
دود در دل گدایان را و در سر پادشاهان را
هوش مصنوعی: ای درد تو چقدر بزرگ و عظیم است که با وجود تمام آشفته‌حالی‌ها، تو می‌توانی دل گدایان را به آرامش برسانی و در فکر و خیال پادشاهان تاثیر بگذاری.
به حرفی حلقه در گوش افگنی آزادمردان را
به خوابی مغز در شور آوری بالین‌پناهان را
هوش مصنوعی: با یک سخن می‌توانی آزادگان را در گوشه‌ای به خواب عمیق فرو بری و در دل پنهان‌نشین‌ها آشفتگی ایجاد کنی.
ز شوقت بی‌قراری آرزو، خارا نهادان را
به بزمت لای‌خواری آبرو، پرویزجاهان را
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و آرزوی تو، بی‌قرار و ناآرام شده‌ام. به همین خاطر، باعث شدم که به جمعی از افراد کم‌قدرت و بی‌احترامی در این دنیا به آنها ننگ و شرم آوردم.
به بزمت شادم اما زین خجالت چون برون آیم؟
که رشکم، در جحیم افگند، خلد آرامگاهان را
هوش مصنوعی: من به میزبانی شاد هستم اما از آنجا که خجالت‌زده‌ام، چگونه می‌توانم بیرون بیایم؟ زیرا حسادت من، آرامش بهشت را به جهنم بدل می‌کند.
به دل‌ها ریختی یکسر شکستن هم ز یزدان دان
که لختی بر خم زلف و کله زد، کج‌کلاهان را
هوش مصنوعی: تو با دل‌ها بازی کردی و آنها را به شدت شکست. بدان که پروردگار وقتی به لحظه‌ای بر تار موها و سر آن محبوب نگاه کرد، باعث شد افرادی که کج‌رفتار بودند دچار آسیب شوند.
بنازم خوبی خونگرم محبوبی که در مستی
کند ریش از مکیدن‌ها زبان عذرخواهان را
هوش مصنوعی: به زیبایی محبوب خونگرم و خوشخلق، که در حالت مستی، عذرخواهی‌های دیگران را نادیده می‌گیرد و به شوخی و بازیگوشی می‌پردازد، باید افتخار کرد.
به می آسایش جان‌ها بدان ماند که ناگاهان
گذر بر چشم افتد، تشنه‌لب گم‌کرده‌راهان را
هوش مصنوعی: آسودگی جان‌ها به مانند جرعه‌ای شراب است که ناگهان بر چشمان انسان می‌افتد و به تشنگان گم‌کرده‌راه آرامش می‌دهد.
ز جورش داوری بردم به دیوان، لیک زین غافل
که سعی رشکم از خاطر برد نامش گواهان را
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم او، به دادگاه شکایت کردم، اما فراموش کرده بودم که تلاش و محنت من به خاطر حسادت، نامش را از یاد گواهان برده است.
گسست تار و پود پرده ناموس را نازم
که دام رغبت نظاره شد رسوانگاهان را
هوش مصنوعی: به نظر من، زیباست که در دل تار و پود پرده حجاب شکسته شده و نگاه‌ها به کسانی که قابل دیدن نیستند، توجه کرده‌اند.
نشاط هستی حق دارد از مرگ ایمنم غالب
چراغم چون گل آشامد نسیم صبحگاهان را
هوش مصنوعی: حیات و سرزندگی حق و حقوق خود را دارد و من از مرگ احساس امنیت می‌کنم. چون که مانند گلی هستم که نسیم صبحگاهی به آرامی به او می‌وزد و او را شاداب می‌کند.