گنجور

شمارهٔ ۱۸

نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را
ولی در خویش بینم کارگر جادوی آنان را
همانا پیشکار بخت ناسازم به تنهایی
ستوه آورده ام از چاره جویی مهربانان را
ندارد حاجت لعل و گهر حسن خدادادت
عبث در آب و آتش رانده ای بازارگانان را
چه بی برگی است جان دادن به زخمی زان دم خنجر
هلاکستم فراخیهای عیش سخت جانان را
عوض دارد گر آزار دلم آزرده می خواهم
به قتل خویش دست و ساعد نازک میانان را
سراغ فتنه های زهره سوز از خویشتن گیرم
رگ اندیشه نبض کار باشد کاردانان را
به لفظ عشق صد ره کوه و دریا در میان گفتن
بیاموزید تا پیشش برید افسانه خوانان را
نبینی برگ رز زر گشت و گل کبریت احمر شد
کند پاییز گویی کیمیاگر باغبانان را
مرنج از ناروایی بی نیازی عالمی دارد
حکایتها بود با خویشتن مر بی زبانان را
نگیرد دیگران را حق به جرمی کز یکی بخشد
سرت گردم شفیعی روز محشر دلستانان را
نداند قدر غم تا درنماند کس بدان غالب
مسرت خیزد از تقلید پیران نوجوانان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را
ولی در خویش بینم کارگر جادوی آنان را
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که تازه یاد گرفتم چطور به مانند جادوگران صحبت کنم، اما در وجود خودم اثر جادوگری آن‌ها را می‌بینم.
همانا پیشکار بخت ناسازم به تنهایی
ستوه آورده ام از چاره جویی مهربانان را
هوش مصنوعی: من به خوبی حس می‌کنم که در برابر اوضاع ناگوار زندگی‌ام به شدت خسته و ناامید شده‌ام، حتی تلاش‌ها و کمک‌های دیگران نیز نتوانسته‌اند به من تسلی بدهند.
ندارد حاجت لعل و گهر حسن خدادادت
عبث در آب و آتش رانده ای بازارگانان را
هوش مصنوعی: خداوند به تو زیبایی‌هایی بخشیده که نیازی به جواهرات و لعل‌های دیگر نداری؛ تو خود با ارزشی و بی‌دلیل در تلاش برای جذب توجه دیگران هستی.
چه بی برگی است جان دادن به زخمی زان دم خنجر
هلاکستم فراخیهای عیش سخت جانان را
هوش مصنوعی: جان دادن به خاطر زخم خنجر، چه بی‌معنی و بی‌فایده است! در حالی که می‌توانستیم از لذت‌های زندگی و خوشی‌های دنیایی بهره‌مند شویم، به چنین سرنوشتی دچار شده‌ایم.
عوض دارد گر آزار دلم آزرده می خواهم
به قتل خویش دست و ساعد نازک میانان را
هوش مصنوعی: اگر دل من آزار ببیند، به جای آن از عاشقانی می‌خواهم که با دستان لطیف خود به جانم آسیب بزنند.
سراغ فتنه های زهره سوز از خویشتن گیرم
رگ اندیشه نبض کار باشد کاردانان را
هوش مصنوعی: به جای اینکه به دنبال مشکلات و مسائل دردناک باشم، بهتر است به درون خودم برگردم و بر افکار و احساسات خودم تمرکز کنم تا بتوانم در زمینه‌هایی که نیاز به مهارت دارند، بهتر عمل کنم.
به لفظ عشق صد ره کوه و دریا در میان گفتن
بیاموزید تا پیشش برید افسانه خوانان را
هوش مصنوعی: در عشق، چنان قدرتی وجود دارد که می‌توان با آن بر موانع بزرگ مانند کوه و دریا غلبه کرد. پس باید در گفتار خود از چنین احساسی بهره ببرید تا بتوانید داستان‌سرایان و سخنرانان را تحت تأثیر قرار دهید.
نبینی برگ رز زر گشت و گل کبریت احمر شد
کند پاییز گویی کیمیاگر باغبانان را
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که چگونه در فصل پاییز، برگ‌های گل سرخ به رنگ طلایی تبدیل می‌شوند و گل‌های قرمز نیز دچار تغییراتی می‌شوند. این تغییرات گویی معجزه‌ای از باغبانان را نشان می‌دهد که به نوعی مانند کیمیاگران عمل می‌کنند و زیبایی‌های طبیعی را خلق می‌کنند.
مرنج از ناروایی بی نیازی عالمی دارد
حکایتها بود با خویشتن مر بی زبانان را
هوش مصنوعی: از ناپسندی و ظلمی که به تو می‌شود ناراحت نشو، زیرا کسی که از همه چیز بی‌نیاز است، داستان‌های زیادی دارد. او با خود، چه بسا به بی‌زبانان هم می‌گوید.
نگیرد دیگران را حق به جرمی کز یکی بخشد
سرت گردم شفیعی روز محشر دلستانان را
هوش مصنوعی: دیگران را در روز قیامت به خاطر جرمی که انجام داده‌اند، مجازات نمی‌کنند، چون من می‌خواهم شفاعت کنم و دل را به دست آورم.
نداند قدر غم تا درنماند کس بدان غالب
مسرت خیزد از تقلید پیران نوجوانان را
هوش مصنوعی: غم را هیچ‌کس نمی‌شناسد تا زمانی که در آن غم نمانده باشد، زیرا خوشحالی از تقلید و پیروی از پیشینیان به وجود می‌آید.