گنجور

شمارهٔ ۲

سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را
دانم که در میان نپسندد حجاب را
پیراهن از کتان و دمادم ز سادگی
نفرین کند به پرده دری ماهتاب را
تا خود شبی به همدمی ما به سر برد
در چشم بخت غیر رها کرد خواب را
نارفته، دم ز وعده باز آمدن زند
تا در وصال یاد دهد اضطراب را
در دل خزد لابه و از جان بدر کشد
دیرینه شکوه ستم بی حساب را
جرأت نگر که هرزه به پیش آمد سؤال
گیرم به بوسه زان لب نازک جواب را
نازم فروغ باده ز عکس جمال دوست
گویی فشرده اند به جام آفتاب را
سوزد ز گرمیش می و او همچون به لهو
ریزد ز آبگینه به ساغر شراب را
آبش دهم به باده و او هر دم از تمیز
نوشد می و ز جام فرو ریزد آب را
آسوده باد خاطر غالب که خوی اوست
آمیختن به باده صافی گلاب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را
دانم که در میان نپسندد حجاب را
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی او چنان می‌سوزد که می‌دانم او هرگز حجاب و پوشش را نمی‌پسندد و دوست دارد در میان نور و زیبایی خود نمایان شود.
پیراهن از کتان و دمادم ز سادگی
نفرین کند به پرده دری ماهتاب را
هوش مصنوعی: پیراهنی از کتان و فخر و تعصب نداشتن به زیبایی‌های ماهتاب، نشانه‌ای از سادگی و عفت است. این نشان می‌دهد که گاهی اوقات سادگی و بی‌آلایشی خود چیزی ارزشمند است و برتری بر زرق و برق‌های ظاهری دارد.
تا خود شبی به همدمی ما به سر برد
در چشم بخت غیر رها کرد خواب را
هوش مصنوعی: شبی را به همراهی ما گذرانید و در دل شانس، خواب را رها کرد.
نارفته، دم ز وعده باز آمدن زند
تا در وصال یاد دهد اضطراب را
هوش مصنوعی: هرگز نرفته، اما از وعده بازگشتش صحبت می‌کند تا در پیوند با او، اضطراب و دلشکستگی را به من بیاموزد.
در دل خزد لابه و از جان بدر کشد
دیرینه شکوه ستم بی حساب را
هوش مصنوعی: در دل زندگی، ناله و فریاد به وجود می‌آید و از جان انسان، رنج و شکایت قدیمی ستم‌های بی‌حد و حساب به ظهور می‌رسد.
جرأت نگر که هرزه به پیش آمد سؤال
گیرم به بوسه زان لب نازک جواب را
هوش مصنوعی: جسارت کن که اگر شخصی بی‌مقدمه از من سوالی بپرسد، با بوسه‌ای از آن لب نرم و زیبا پاسخ او را خواهم داد.
نازم فروغ باده ز عکس جمال دوست
گویی فشرده اند به جام آفتاب را
هوش مصنوعی: من به زیبایی و روشنایی شراب افتخار می‌کنم که همچون تجسم جمال محبوب است، گویی که نور خورشید را در جامی فشرده‌اند.
سوزد ز گرمیش می و او همچون به لهو
ریزد ز آبگینه به ساغر شراب را
هوش مصنوعی: آتش عشق شراب، به شدت شعله‌ور می‌شود و مانند چکیدن آب از یک لیوان شفاف، به آرامی و به زیبایی درون جام می‌ریزد.
آبش دهم به باده و او هر دم از تمیز
نوشد می و ز جام فرو ریزد آب را
هوش مصنوعی: من به او نوشیدنی می‌دهم و او هر لحظه از طراوت آن می‌نوشد و آب را از جام می‌ریزد.
آسوده باد خاطر غالب که خوی اوست
آمیختن به باده صافی گلاب را
هوش مصنوعی: دل غافل از نگرانی است چرا که طبع او به نوشیدن شراب پاک و گلاب آمیخته است.