گنجور

شمارهٔ ۱۸۷

نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمی‌آید
نگاهش با درازی‌های مژگان برنمی‌آید
ازین شرمندگی کز بند سامان برنمی‌آید
سر شوریده ما از گریبان برنمی‌آید
گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را
چرا دل خون نمی‌گردد چرا جان برنمی‌آید
به بزم سوختن دود از چراغان برنمی‌خیزد
به باغ خون شدن بو از گلستان برنمی‌آید
سرت گردم بزن تیغ و دری بر روی دل بگشا
دلم تنگست کار از زخم پیکان برنمی‌آید
شکفتن عرض بی‌تابی‌ست هان ای غنچه می‌دانم
دلت با ناله مرغ سحرخوان برنمی‌آید
همان خون کردن و از دیده بیرون ریختن دارد
دلی کز عهده غم‌های پنهان برنمی‌آید
مگر آتش نفس دیوانه‌ای مرد از اسیرانت
که دود از روزن دیوار زندان برنمی‌آید
چه گیرایی‌ست کاین تار ز مو باریک‌تر دارد
کسی از دام این نازک‌میانان برنمی‌آید
مجو آسودگی گر مرد راهی کاندرین وادی
چو خار از پا برآمد پا ز دامان برنمی‌آید
برم پیش که یارب شکوه اندوه دلتنگی؟
نفس چندان که می‌نالم پریشان برنمی‌آید
به دوش خلق نعشم عبرت صاحبدلان باشد
به پای خود کسی از کوی جانان برنمی‌آید
برآر از بزم بحث ای جذبه توحید غالب را
که ترک ساده ما با فقیهان برنمی‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمی‌آید
نگاهش با درازی‌های مژگان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسات عمیق شاعری می‌پردازد که با وجود زیبا و دلربا بودن شخصی که به او می‌نگرد، از او شرم دارد و نمی‌تواند به راحتی به چشمان او نگاه کند. مژگان بلند او نیز به نوعی نشان‌دهنده‌ی فاصله و دشواری در برقراری ارتباط احساساتی با اوست. در واقع، شاعر در اینجا اشاره به ترس و دشواری‌های ناشی از عشق و زیبایی دارد.
ازین شرمندگی کز بند سامان برنمی‌آید
سر شوریده ما از گریبان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: از این خجالت که نمی‌توانم خودم را جمع و جور کنم، دل آشفته من از درونم بیرون نمی‌آید.
گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را
چرا دل خون نمی‌گردد چرا جان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی تو نگرانی نیست، پس چرا دل عاشق اینقدر غمگین است و چرا جانش به تنگ آمده؟
به بزم سوختن دود از چراغان برنمی‌خیزد
به باغ خون شدن بو از گلستان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: در مراسم شادی و خوشی، اگر کسی یا چیزی به سوختن بیفتد، دیگر از آن حال و هوا خبری نیست. همچنین وقتی که باغی به خونینی تبدیل شود، دیگر بویی از آن گل‌ها برنمی‌خیزد.
سرت گردم بزن تیغ و دری بر روی دل بگشا
دلم تنگست کار از زخم پیکان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: عزیز من، برای برطرف کردن خستگی دلم، با تندی و قوت عمل کن و درهای قلبم را بگشای چرا که از درد زخم‌های بزرگی که تحمل کرده‌ام دیگر نمی‌توانم ادامه دهم.
شکفتن عرض بی‌تابی‌ست هان ای غنچه می‌دانم
دلت با ناله مرغ سحرخوان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: به خوبی می‌دانم که با تمام ناآرامی‌ات، دل‌ت نمی‌تواند با صدای دلنشین مرغ سحر هماهنگ باشد و از غم و اندوه درونت رها شود.
همان خون کردن و از دیده بیرون ریختن دارد
دلی کز عهده غم‌های پنهان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی دل نتواند با غم‌های پنهان خود کنار بیاید، به ناچار مانند ریختن اشک از چشم، احساساتش را نمایان می‌کند و نشان می‌دهد که چقدر در درونش عذاب می‌کشد.
مگر آتش نفس دیوانه‌ای مرد از اسیرانت
که دود از روزن دیوار زندان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که آتش شوق و احساسات سرکش کسی باعث مرگ مردی از میان اسیرانت شده باشد، که دیگر دودی از روزنه‌های دیوار زندان بالا نمی‌آید؟
چه گیرایی‌ست کاین تار ز مو باریک‌تر دارد
کسی از دام این نازک‌میانان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: چقدر جالب است که این تار مو، که خیلی باریک‌تر است، توانسته کسی را در دام خود بگیرد که از دست نازک‌میانان فرار نمی‌کند.
مجو آسودگی گر مرد راهی کاندرین وادی
چو خار از پا برآمد پا ز دامان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی، با مشکلات و چالش‌ها مواجه شدی، نباید انتظار آرامش و راحتی داشته باشی. مانند خاری که از پا بیرون نمی‌آید، تو نیز از سختی‌ها و موانع رهایی نخواهی یافت.
برم پیش که یارب شکوه اندوه دلتنگی؟
نفس چندان که می‌نالم پریشان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: آیا باید به کجا بروم و از درد دل دلتنگی خود شکایت کنم؟ حتی وقتی که به شدت نالانم، صدایم به اندازه‌ای پریشان است که واضح بیرون نمی‌آید.
به دوش خلق نعشم عبرت صاحبدلان باشد
به پای خود کسی از کوی جانان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جسد من بر دوش مردم برای عبرت و درس گرفتن صاحبدلان خواهد بود، زیرا هیچ‌کس از مسیر عشق و محبت به معشوق نمی‌تواند به تنهایی و به سادگی عبور کند.
برآر از بزم بحث ای جذبه توحید غالب را
که ترک ساده ما با فقیهان برنمی‌آید
هوش مصنوعی: ای جذبه توحید، از جمع‌های بیهوده گفتگو را کنار بگذار و خود را از این بحث‌ها برهان، زیرا ما به سادگی نمی‌توانیم با علمای دین به بحث و چالش بنشینیم.