شمارهٔ ۱۸۲
چون بپویی به زمین چرخ زمین تو شود
خوش بهشتی ست که کس راه نشین تو شود
لبم از نام تو آن مایه پرستی که اگر
بوسه بر غنچه زنم غنچه نگین تو شود
چون بسنجد که نه آنست بکاهد از شرم
ماه یکچند ببالد که جبین تو شود
صد قیامت بگدازند و به هم آمیزند
تا خمیر دل هنگامه گزین تو شود
تاب هنگامه درد آرم و گویم هیهات
چه کنم تا غم هجر تو یقین تو شود؟
به سخن پیچم و اندوه گسارش گردم
برم از غیر دلی را که حزین تو شود
جلوه جز در دل آگاه سرایت نکند
من در آتش فتم از هر که قرین تو شود
چشم و دل باخته ام داد هنر خواهد داد
آن که چون من همه دان و همه بین تو شود
کفر و دین چیست جز آرایش پندار وجود؟
پاک شو پاک، که هم کفر تو دین تو شود
دوزخ تافته ای هست نهادت غالب
آه از آن دم که دم بازپسین تو شود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون بپویی به زمین چرخ زمین تو شود
خوش بهشتی ست که کس راه نشین تو شود
هوش مصنوعی: وقتی به زمین بپویی، زمین برای تو خوشایند میشود، مثل بهشتی که هیچکس نمیتواند در آن بنشیند.
لبم از نام تو آن مایه پرستی که اگر
بوسه بر غنچه زنم غنچه نگین تو شود
هوش مصنوعی: لبم با یاد تو به قدری پر از عشق است که اگر بر روی یک غنچه بوسهای بزنم، آن غنچه زیباییاش به اندازه نگین تو خواهد بود.
چون بسنجد که نه آنست بکاهد از شرم
ماه یکچند ببالد که جبین تو شود
هوش مصنوعی: وقتی اندازهگیری کند که آنچه هست، نیست، از شرم ماه کم میشود و به همین دلیل، پیشانی تو بلندتر میشود.
صد قیامت بگدازند و به هم آمیزند
تا خمیر دل هنگامه گزین تو شود
هوش مصنوعی: در زمانهایی بسیار سخت و پرآشوب، گویی تمامی حادثهها و روزهای قیامت باید به هم بیایند تا دل انسان به حالت آمادهباش و انتخابی برای تو تغییر کند.
تاب هنگامه درد آرم و گویم هیهات
چه کنم تا غم هجر تو یقین تو شود؟
هوش مصنوعی: در لحظهای که دردی عمیق احساس میکنم، تنها میتوانم بگویم چه کار کنم تا غم جدایی تو به حقیقت بپیوندد؟
به سخن پیچم و اندوه گسارش گردم
برم از غیر دلی را که حزین تو شود
هوش مصنوعی: میخواهم با کلمات خودم اندوه را کنار بزنم و از دل کسی که به خاطر تو ناراحت است، فاصله بگیرم.
جلوه جز در دل آگاه سرایت نکند
من در آتش فتم از هر که قرین تو شود
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تنها در دل کسی که آگاه است، تاثیر میگذارد. من از هر کسی که به تو نزدیک میشود، در آتش اشتیاق به سر میبرم.
چشم و دل باخته ام داد هنر خواهد داد
آن که چون من همه دان و همه بین تو شود
هوش مصنوعی: چشم و دل خود را به هنر و زیبایی سپردهام، کسی که مانند من دانا و بینا شود، به او عطا خواهد شد.
کفر و دین چیست جز آرایش پندار وجود؟
پاک شو پاک، که هم کفر تو دین تو شود
هوش مصنوعی: کفر و دین همگی به نوعی نمایشی از افکار و تصورات ما هستند. اگر پاک و خالص باشی، بیشک آنچه که اکنون کفر میپنداری، میتواند تبدیل به دین و اعتقادات تو شود.
دوزخ تافته ای هست نهادت غالب
آه از آن دم که دم بازپسین تو شود
هوش مصنوعی: دوزخ همچون یک پارچه خاصی در وجود تو است که تسلط دارد؛ وای بر آن لحظهای که نفسی که به تو تعلق دارد، از تو جدا شود.

غالب دهلوی