گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

چاک از جیبم به دامان می‌رود
تا چه بر چاک از گریبان می‌رود
جوهر طبعم درخشانست لیک
روزم اندر ابر پنهان می‌رود
گر بود مشکل مرنج ای دل که کار
چون رود از دست آسان می‌رود
جز سخن کفری و ایمانی کجاست؟
خود سخن در کفر و ایمان می‌رود
هر شمیمی را مشامی درخور است
بوی پیراهن به کنعان می‌رود
آید و از ذوق نشناسم که کیست
تا رود پنداشتی جان می‌رود
می‌برد اما نه یک جا می‌برد
می‌رود اما پریشان می‌رود
هرکه بیند در رهش گوید همی
قبلهٔ آتش‌پرستان می‌رود
اول ماه است و از شرم تو ماه
آخر شب از شبستان می‌رود
بگذر از دشمن دلش سخت است سخت
آبروی تیر و پیکان می‌رود
کیست تا گوید بدان ایوان‌نشین
آنچه بر غالب ز دربان می‌رود؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چاک از جیبم به دامان می‌رود
تا چه بر چاک از گریبان می‌رود
هوش مصنوعی: چاکی که از جیبم به دامن می‌رود، نشان می‌دهد که چه چیزی از چاک گریبانم می‌افتد.
جوهر طبعم درخشانست لیک
روزم اندر ابر پنهان می‌رود
هوش مصنوعی: ذات و طبیعت من درخشان و روشن است، اما روزهایم، مانند اینکه در ابر پنهان شده باشند، از دیده‌ها دور می‌روند.
گر بود مشکل مرنج ای دل که کار
چون رود از دست آسان می‌رود
هوش مصنوعی: اگر مشکلی پیش آمد، ای دل آرام باش، زیرا کارها هنگامی که از دست خارج می‌شوند، به سادگی انجام می‌گیرند.
جز سخن کفری و ایمانی کجاست؟
خود سخن در کفر و ایمان می‌رود
هوش مصنوعی: به جز گفتارهایی که به کفر و ایمان مربوط می‌شود، دیگر چه چیزی وجود دارد؟ خود کلام در واقع در زمره کفر و ایمان قرار می‌گیرد.
هر شمیمی را مشامی درخور است
بوی پیراهن به کنعان می‌رود
هوش مصنوعی: هر کسی بویی خاص و مناسب خود دارد و بوی پیراهن، به سرزمین کنعان می‌رود.
آید و از ذوق نشناسم که کیست
تا رود پنداشتی جان می‌رود
هوش مصنوعی: می‌آید و از شادی نمی‌دانم که چه کسی است، تا جایی که فکر می‌کنی جانم در حال رفتن است.
می‌برد اما نه یک جا می‌برد
می‌رود اما پریشان می‌رود
هوش مصنوعی: می‌برد اما به یک مکان خاص نمی‌برد، می‌رود اما به همراهی اضطراب و نگرانی می‌رود.
هرکه بیند در رهش گوید همی
قبلهٔ آتش‌پرستان می‌رود
هوش مصنوعی: هرکس که او را در راه ببیند، می‌گوید که این شخص به سمت قبله‌ی آتش‌پرستان می‌رود.
اول ماه است و از شرم تو ماه
آخر شب از شبستان می‌رود
هوش مصنوعی: امروز اول ماه است و از شرم وجود تو، ماه در پایان شب به آرامی از آسمان می‌گریزد.
بگذر از دشمن دلش سخت است سخت
آبروی تیر و پیکان می‌رود
هوش مصنوعی: از دشمن عبور کن، زیرا دلش محکم و سنگین است. آبرو و حیثیت تیر و کمان در حال رفتن است.
کیست تا گوید بدان ایوان‌نشین
آنچه بر غالب ز دربان می‌رود؟
هوش مصنوعی: کیست که بتواند به آن کسی که در ایوان نشسته است بگوید آنچه بر غالب بر دربان می‌گذرد؟