گنجور

شمارهٔ ۱۷۹

عاشق چو گفتیش که برو زود می‌رود
نازم به خواجگی غضب‌آلود می‌رود
امشب به بزم دوست کسی نام ما نبرد
گویی سخن ز طالع مسعود می‌رود
از نامه‌ام مرنج که آخر شده‌ست کار
شمع خموشم و ز سرم دود می‌رود
شادم به بزم وعظ که رامش اگر چه نیست
باری حدیث چنگ و نی و عود می‌رود
فردوس جوی عمر به وسواس داده را
سرمایه نیز در هوس سود می‌رود
نخوت نگر که می خلد اندر دلش ز رشک
حرفی که در پرستش معبود می‌رود
ما هم به لاغ و لابه تسلی شویم کاش
نادان ز بزم دوست چه خشنود می‌رود
رشک وفا نگر که به دعویگه رضا
هرکس چگونه در پی مقصود می‌رود
فرزند زیر تیغ پدر می‌نهد گلو
گر خود پدر در آتش نمرود می‌رود
غالب خوش است فرصت موهوم و فکر عیش
تاری که نیست در سر این پود می‌رود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق چو گفتیش که برو زود می‌رود
نازم به خواجگی غضب‌آلود می‌رود
هوش مصنوعی: وقتی عاشق را می‌گویند که سریع برود، با ناز و کینه‌ای خاص می‌رود، گویی در رفتنش نوعی تمایز و احترام وجود دارد.
امشب به بزم دوست کسی نام ما نبرد
گویی سخن ز طالع مسعود می‌رود
هوش مصنوعی: امشب در میهمانی دوست، هیچ‌کس از ما یاد نمی‌کند، گویی صحبت از سرنوشت خوشی می‌شود که به طرف ما می‌آید.
از نامه‌ام مرنج که آخر شده‌ست کار
شمع خموشم و ز سرم دود می‌رود
هوش مصنوعی: از نامه‌ام ناراحت نشو که کار شمع به پایان رسیده است. من خاموش شده‌ام و از سرم دود خارج می‌شود.
شادم به بزم وعظ که رامش اگر چه نیست
باری حدیث چنگ و نی و عود می‌رود
هوش مصنوعی: در گردهمایی‌های مذهبی خوشحالم، حتی اگر موزیک در کار نباشد، دست‌کم صحبت از سازها و موسیقی‌های مختلف به میان می‌آید.
فردوس جوی عمر به وسواس داده را
سرمایه نیز در هوس سود می‌رود
هوش مصنوعی: زندگی را همچون بهشتی می‌دانند که برای آن زحمت و تلاش زیادی لازم است، اما در عین حال، انسان‌ها به خاطر تمایلات و آرزوهای خود ممکن است از سرمایه‌های موجود خود نیز بهره‌برداری کنند.
نخوت نگر که می خلد اندر دلش ز رشک
حرفی که در پرستش معبود می‌رود
هوش مصنوعی: نگاه کن به خودبینی و مغروری که عشق و شوق به معبودش در دلش شعله‌ور است و به خاطر این عشق، حسادت و غبطه‌ای نسبت به زیبایی‌های معشوق دارد.
ما هم به لاغ و لابه تسلی شویم کاش
نادان ز بزم دوست چه خشنود می‌رود
هوش مصنوعی: ما هم دلمان می‌خواست از طریق خواهش و تمنا آرامش پیدا کنیم، اما ای کاش نمی‌دانستیم که نادان‌ها از محفل دوستان چه خوشحال و راضی خارج می‌شوند.
رشک وفا نگر که به دعویگه رضا
هرکس چگونه در پی مقصود می‌رود
هوش مصنوعی: نگران وفای راستین باش، زیرا هر کس به روش خود و با انگیزه‌های خاص خود در مسیر رسیدن به خواسته‌هایش حرکت می‌کند.
فرزند زیر تیغ پدر می‌نهد گلو
گر خود پدر در آتش نمرود می‌رود
هوش مصنوعی: فرزند در خطر است و زیر فشار پدر قرار دارد، حتی اگر پدر به آتش سختی دچار شود، باز هم فرزند را در معرض خطر قرار می‌دهد.
غالب خوش است فرصت موهوم و فکر عیش
تاری که نیست در سر این پود می‌رود
هوش مصنوعی: این که زمان خوش و لذت‌بخش، حقیقتی دروغین و فکری ناپایدار است که در ذهن ما جا نمی‌گیرد و از میان می‌رود.