شمارهٔ ۱۷۸
تاجر شوق بدان ره به تجارت نرود
که ره انجامد و سرمایه به غارت نرود
چه نویسم به تو در نامه؟ کز انبوهی غم
نیست ممکن که روانی ز عبارت نرود
از حیا گیر نه از جور گر آن مایه ناز
کشته تیغ ستم را به زیارت نرود
وصل دلدار نه خلدست همان به، همدم
که نگویی سخن و عرض بشارت نرود
دل بدان گونه بپالای که در خواهش دید
دیده خون گردد و از دیده بصارت نرود
قصر و مهمانکده حاتم و کسری بگذار
نام از رفتن آثار عمارت نرود
حج درویش طمع پیشه نیرزد به قبول
تا که اندوخته کدیه به غارت نرود
تو به یک قطره خون ترک وضو گیری و ما
سیل خون از مژه رانیم و طهارت نرود
رمز بشناس که هر نکته ادایی دارد
محرم آنست که ره جز به اشارت نرود
زاهد از حور بهشتی به جز این نشناسد
که شود دستزد شوق و بکارت نرود
غالب خسته به کوی تو رهین تپشی ست
که به شاهی ننشیند به وزارت نرود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاجر شوق بدان ره به تجارت نرود
که ره انجامد و سرمایه به غارت نرود
هوش مصنوعی: تاجر شوق باید در مسیر عشق قدم بردارد، نه اینکه به دنبال سود و تجارت برود؛ زیرا در این مسیر، ممکن است که تمام تلاشها و سرمایهاش به خطر بیفتد و نابود شود.
چه نویسم به تو در نامه؟ کز انبوهی غم
نیست ممکن که روانی ز عبارت نرود
هوش مصنوعی: چه چیزی میتوانم در نامه به تو بگویم؟ به قدری غم در دل دارم که کلمات نمیتوانند احساسات من را منتقل کنند.
از حیا گیر نه از جور گر آن مایه ناز
کشته تیغ ستم را به زیارت نرود
هوش مصنوعی: از حیا و حجاب خود دست نکش، حتی اگر ظلمی بر تو رفته باشد، زیرا در این صورت تو شایسته دیدار کشته ستم نیستی.
وصل دلدار نه خلدست همان به، همدم
که نگویی سخن و عرض بشارت نرود
هوش مصنوعی: اگرچه بهشت و نعمتهای آن جذاب است، اما بودن در کنار محبوب و دلبر واقعی بهتر است، حتی اگر نتوانی با او حرف بزنی یا خبر خوشی برایش بگویی.
دل بدان گونه بپالای که در خواهش دید
دیده خون گردد و از دیده بصارت نرود
هوش مصنوعی: دل خود را چنان پاک کن که وقتی آرزوهایت به اوج برسد، چشمت از شوق و اشک بگرید و بیناییات تحت تأثیر این احساسات قرار نگیرد.
قصر و مهمانکده حاتم و کسری بگذار
نام از رفتن آثار عمارت نرود
هوش مصنوعی: قصر و مهمانخانههای حاتم طایی و کسری را فراموش کن، زیرا نام آنها به خاطر ویرانیهای امروزی از بین خواهد رفت.
حج درویش طمع پیشه نیرزد به قبول
تا که اندوخته کدیه به غارت نرود
هوش مصنوعی: حج کردن درویشی که به دنبال دنیا و خواستههای مادی است، ارزشی ندارد تا زمانی که دارایی، زحمت و تلاشاش به سرقت نرود.
تو به یک قطره خون ترک وضو گیری و ما
سیل خون از مژه رانیم و طهارت نرود
هوش مصنوعی: تو برای وضو گرفتن تنها به یک قطره خون نیاز داری، اما ما از چشمانمان سیل خون میباریم و همچنان پاکی خود را از دست نمیدهیم.
رمز بشناس که هر نکته ادایی دارد
محرم آنست که ره جز به اشارت نرود
هوش مصنوعی: رازها را بشناس که هر نکتهای معنایی دارد. تنها کسی که در این اسرار محرم است، میتواند بهراحتی مسیر را پیدا کند و نیاز به اشاره دارد.
زاهد از حور بهشتی به جز این نشناسد
که شود دستزد شوق و بکارت نرود
هوش مصنوعی: زاهد تنها به این حقیقت از حوریان بهشتی آگاه است که در آغوش عشق قرار میگیرد و بکر بودن آنها را از دست میدهد.
غالب خسته به کوی تو رهین تپشی ست
که به شاهی ننشیند به وزارت نرود
هوش مصنوعی: غالب، خسته و خسته حال به خیابان تو آمده است، این تپش و هیجان قلبش چنان است که نه به مقام سلطنت میرسد و نه به جایگاه وزارت.