شمارهٔ ۱۷۷
دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود
چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود
آنچه شب شمع گمان کردی و رفتی به عتاب
نفسم پرده گشای اثر خوی تو بود
چرخ کج باخت به من در خم دام تو فگند
نعل واژون بلا حلقه گیسوی تو بود
دوست دارم گرهی را که به کارم زده اند
کاین همانست که پیوسته در ابروی تو بود
چه عجب صانع اگر نقش دهانت گم کرد
کو خود از حیرتیان رخ نیکوی تو بود
شب چه دانی ز تو در بزم به خوبان چه گذشت
خاصه بر صدرنشینی که به پهلوی تو بود
مردن و جان به تمنای شهادت دادن
هم ز اندیشه آزردن بازوی تو بود
خلد را از نفس شعله فشان می سوزم
تا ندانند حریفان که سر کوی تو بود
روش باد بهاری به گمانم افگند
کاین گل و غنچه پی قافله بوی تو بود
به کف باد مباد این همه رسوایی دل
کاخر از پردگیان شکن موی تو بود
هم از آن پیش که مشاطه بدرآموز شود
نقش هر شیوه در آیینه زانوی تو بود
لاله و گل دمد از طرف مزارش پس مرگ
تا چهها در دل غالب هوس روی تو بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود
چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود
هوش مصنوعی: دیروز که به سرنوشت خود شکایت میکردم، چشمانم به آسمان بود و صحبتهایم به سمت تو معطوف بود.
آنچه شب شمع گمان کردی و رفتی به عتاب
نفسم پرده گشای اثر خوی تو بود
هوش مصنوعی: آن چیزی که در شب به عنوان شمع تصور کردی و به خاطر آن بر من خرده گرفتی، در واقع نشاندهنده تأثیر وجود خود تو بر من بود.
چرخ کج باخت به من در خم دام تو فگند
نعل واژون بلا حلقه گیسوی تو بود
هوش مصنوعی: چرخ زمان به نفع من در دام تو شکست خورد، و نعلهای واژگون نشاندهندهی بلا و مشکلهایی بود که به خاطر گیسوی تو پیش آمد.
دوست دارم گرهی را که به کارم زده اند
کاین همانست که پیوسته در ابروی تو بود
هوش مصنوعی: دوست دارم آن گرهای را که به کارم زدهاند، زیرا این همان گرهای است که همیشه در ابروی تو وجود داشته است.
چه عجب صانع اگر نقش دهانت گم کرد
کو خود از حیرتیان رخ نیکوی تو بود
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است اگر سازنده، طرح دهان تو را از یاد برده باشد، در حالی که خود او از حیرت زیبایی چهرهات بوده است.
شب چه دانی ز تو در بزم به خوبان چه گذشت
خاصه بر صدرنشینی که به پهلوی تو بود
هوش مصنوعی: شب را چه میدانی که در محفل زیبایان چه بر تو گذشته است، بهویژه در دمی که بر جایگاه نشستهای و آن زیبای خوشنفس در کنارت بوده است.
مردن و جان به تمنای شهادت دادن
هم ز اندیشه آزردن بازوی تو بود
هوش مصنوعی: مردن و از جان گذشتن برای دستیابی به شهادت، نتیجهی اندیشه و دلنگرانی برای تو بود.
خلد را از نفس شعله فشان می سوزم
تا ندانند حریفان که سر کوی تو بود
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو از نفس خود آتش به راه انداختهام و در این آتش دلم میسوزد تا دشمنان ندانند که دلم در کوی تو است.
روش باد بهاری به گمانم افگند
کاین گل و غنچه پی قافله بوی تو بود
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بادی از جانب بهار وزیده و بوی گل و غنچه را به همراه خود آورده که به یاد تو میافتند.
به کف باد مباد این همه رسوایی دل
کاخر از پردگیان شکن موی تو بود
هوش مصنوعی: باد به دست نیاوردن این همه رسوایی دل، زیرا که در نهایت، تمام این جنجالها ناشی از زیبایی و دلربایی تو بود.
هم از آن پیش که مشاطه بدرآموز شود
نقش هر شیوه در آیینه زانوی تو بود
هوش مصنوعی: قبل از آنکه آرایشگری فنون خود را یاد بگیرد، شکل و نمای هر سبکی در آینهٔ زانوهای تو به نمایش درآمده است.
لاله و گل دمد از طرف مزارش پس مرگ
تا چهها در دل غالب هوس روی تو بود
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، لاله و گل از سمت مزار او میرویند و نشان میدهند که در دل عاشق، longing و آرزوی دیدن روی تو چقدر وجود داشته است.