گنجور

شمارهٔ ۱۷۴

دانست کز شهادتم امید حور بود
برگشتنم ز دین دم بسمل ضرور بود
رفت آن که ما ز حسن مدارا طمع کنیم
سررشته در کف «ارنی گوی » طور بود
محرم مسنج رند «انا الحق » سرای را
معشوقه خودنمای و نگهبان غیور بود
سالک نگفته ایم که منزل شناس نیست
بی جاده ماند راه از آن رو که دور بود
نازم به امتیاز که بگذشتن از گناه
با دیگران ز عفو و به ما از غرور بود
ای آن که از غرور به هیچم نمی خری
زان پایه بازگوی که پیش از ظهور بود
درد دلم به حشر ز شدت نهفته ماند
خون باد ناله ای که هم آهنگ صور بود
دل از تو بود و تو پی الزام ما ز ما
بردی نخست آنچه ز جنس شعور بود
قطع پیام کردی و دانستم آشتی ست
دلاله خوبروی و دلم ناصبور بود
دادی صلای جلوه و غالب کناره کرد
کو بخش آن گدا که ز غوغا نفور بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانست کز شهادتم امید حور بود
برگشتنم ز دین دم بسمل ضرور بود
هوش مصنوعی: فهمید که اگر به شهادت برسم، امید رسیدن به حوریان بهشتی دارم و بازگشت او از دین، ضروری است.
رفت آن که ما ز حسن مدارا طمع کنیم
سررشته در کف «ارنی گوی » طور بود
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و آرامش دلگرم بود، حالا رفته است. ما هم تنها امیدمان به دیدن اوست که مانند رشتۀ در دست «ارنی» در کوه طور است.
محرم مسنج رند «انا الحق » سرای را
معشوقه خودنمای و نگهبان غیور بود
هوش مصنوعی: تنها خود را درگیر نکن، زیرا عشق و زیبایی در این سرای جاویدان یکی است. معشوقه‌ای که همچون نگهبانی وفادار و غیرتی در این مسیر حضور دارد.
سالک نگفته ایم که منزل شناس نیست
بی جاده ماند راه از آن رو که دور بود
هوش مصنوعی: سالک (مسافر یا جستجوگر) را نمی‌توان در اینجا مقصر دانست که منزل را نمی‌شناسد؛ زیرا اگر جاده‌ای وجود نداشته باشد، او نمی‌تواند راه را پیدا کند. این به این معناست که وجود موانع و دوری از هدف باعث می‌شود که انسان نتواند به درستی مسیر خود را بیابد.
نازم به امتیاز که بگذشتن از گناه
با دیگران ز عفو و به ما از غرور بود
هوش مصنوعی: به خاطر ویژگی خاصی که دارم، افتخار می‌کنم که توانسته‌ام از اشتباهات عبور کنم. این در حالی است که دیگران فقط به رحمت و بخشش دست می‌یابند، اما من از خودبزرگ‌بینی رها شده‌ام.
ای آن که از غرور به هیچم نمی خری
زان پایه بازگوی که پیش از ظهور بود
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر غرور خود، به من هیچ توجهی نداری، لطفاً بگو که چه چیزی قبل از ظهور وجود داشت.
درد دلم به حشر ز شدت نهفته ماند
خون باد ناله ای که هم آهنگ صور بود
هوش مصنوعی: دردی که در دلم وجود دارد، در روز قیامت به شدت آشکار خواهد شد. خون و ناله‌ای که در گلویم مانده، به گونه‌ای است که با صدای صور همخوانی دارد.
دل از تو بود و تو پی الزام ما ز ما
بردی نخست آنچه ز جنس شعور بود
هوش مصنوعی: دل به عشق تو داشت، اما تو ما را به الزامی از خودت مشغول کردی و از ما چیزهایی را که مربوط به شعور و آگاهی بود، برخلاف میل ما گرفتی.
قطع پیام کردی و دانستم آشتی ست
دلاله خوبروی و دلم ناصبور بود
هوش مصنوعی: بدون اینکه توجیهی برای قطع ارتباطت داشته باشم، متوجه شدم که این نشانه‌ای از آشتی و reconciliaton است. دختر زیبایی که به او اشاره می‌کنم، دل من را مضطرب کرده بود.
دادی صلای جلوه و غالب کناره کرد
کو بخش آن گدا که ز غوغا نفور بود
هوش مصنوعی: تو آواز زیبایی را پخش کردی و محبوب کسی شدی که از شلوغی و هیاهو بیزار بود و به او بخشش کردی.