گنجور

شمارهٔ ۱۷۲

به مقصدی که مر آن را ره خدا گویند
برو برو که از آن سو بیا بیا گویند
کسی که پای ندارد چگونه راه رود
خود اهل شرع درین داوری چه ها گویند؟
ز رمز نخل «انا الله » گوی ناآگاه
حدیث جلوه گه و موسی و عصا گویند
مگر ز حق نبود شرم حق پرستان را
که نام حق نبرند و همین «انا» گویند
ز قول شان نبود دلنشین اهل نظر
جز آن صفات که از ذات کبریا گویند
نخوانده در کتب و ناشنیده از فقها
به غیر بی مزه واگویه ها که واگویند
دم از «وجودک ذنب » زدند بی خبران
چه سان عطیه حق را گناه ما گویند؟
بلی گناه بود دعوی وجود ز ما
به اهل راز چنین گوی تا بجا گویند
دگر ملامتیان را چه زهره پاسخ
اگر به خشم گرایند و ناسزا گویند
نکرده زر مس خود را و بهر عرض فریب
به پیش خلق حکایت ز کیمیا گویند
کسان که دعوی نیکی همی کنند مرا
اگر نه نیک شمارند بد چرا گویند؟
طمع مدار که یابی خطاب مولانا
بس ست همچو تویی را که پارسا گویند
بگوی مرده که در دهر کار غالب زار
از آن گذشت که درویش و بینوا گویند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به مقصدی که مر آن را ره خدا گویند
برو برو که از آن سو بیا بیا گویند
هوش مصنوعی: به جایی برو که آن را راه خدا می‌نامند، چرا که از آن طرف، مردم می‌گویند بیا.
کسی که پای ندارد چگونه راه رود
خود اهل شرع درین داوری چه ها گویند؟
هوش مصنوعی: کسی که نتواند قدم بردارد، چگونه می‌تواند راه برود؟ در این مورد، اهل علم و دین چه نظراتی دارند؟
ز رمز نخل «انا الله » گوی ناآگاه
حدیث جلوه گه و موسی و عصا گویند
هوش مصنوعی: از راز نخل به رمز «منم خدا» سخن بگو، کسانی که ناآگاه هستند داستان تجلی خداوند و موسی و عصایش را بازگو کنند.
مگر ز حق نبود شرم حق پرستان را
که نام حق نبرند و همین «انا» گویند
هوش مصنوعی: آیا اگر احساس شرم از حق نبود، پرستندگان حق نمی‌توانستند فقط از خود صحبت کنند و نام حق را بر زبان نیاورند؟
ز قول شان نبود دلنشین اهل نظر
جز آن صفات که از ذات کبریا گویند
هوش مصنوعی: هیچ‌کدام از عبارات نیکو و دلپذیر اهل معرفت از سخنانشان نیست جز آن ویژگی‌هایی که درباره ذات بزرگ خداوند گفته می‌شود.
نخوانده در کتب و ناشنیده از فقها
به غیر بی مزه واگویه ها که واگویند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اطلاعاتی که درباره مسائل دینی و فقهی موجود است، معمولاً از طریق کتاب‌ها و سخنان فقها به ما منتقل نمی‌شود. بلکه بیشتر به نظرات و سخنان بی‌خود و بی‌مزه‌ای اشاره دارد که ممکن است بین مردم رواج پیدا کند. در واقع، شاعر به انتقاد از عدم عمق و کیفیت بالای این نوع اطلاعات می‌پردازد.
دم از «وجودک ذنب » زدند بی خبران
چه سان عطیه حق را گناه ما گویند؟
هوش مصنوعی: آنها بی‌خبر از حقیقت، گفتند که "وجود تو گناه است"، در حالی که چگونه می‌توانند عطای الهی را به عنوان گناه ما مطرح کنند؟
بلی گناه بود دعوی وجود ز ما
به اهل راز چنین گوی تا بجا گویند
هوش مصنوعی: البته، ادعای وجود ما برای اهل راز، نادرست است. این را بگو تا دیگران درست بگویند.
دگر ملامتیان را چه زهره پاسخ
اگر به خشم گرایند و ناسزا گویند
هوش مصنوعی: اگر ملامت‌کنندگان به غضب بیفتند و به دشنام بپردازند، چه جراتی برای پاسخ‌دادن به آن‌ها وجود دارد؟
نکرده زر مس خود را و بهر عرض فریب
به پیش خلق حکایت ز کیمیا گویند
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که فردی که واقعاً طلای خود را ندارد، برای جلب توجه دیگران و فریب آنها از داستان‌ها و سخنان دروغین درباره طلا و ثروت سخن می‌گوید. در واقع، او به خیال خود، در تلاش است تا خود را با ارزش و معتبر نشان دهد، در حالی که حقیقت چیز دیگری است.
کسان که دعوی نیکی همی کنند مرا
اگر نه نیک شمارند بد چرا گویند؟
هوش مصنوعی: افرادی که خود را نیکوکار می‌دانند و در این باره ادعا دارند، اگر واقعا به نظرشان من خوب نیستم، پس چرا درباره‌ام چیز بدی می‌گویند؟
طمع مدار که یابی خطاب مولانا
بس ست همچو تویی را که پارسا گویند
هوش مصنوعی: به دنبال این نباش که مولانا با تو سخن بگوید، زیرا مانند تو کسانی هستند که پارسا یا دیندار نامیده می‌شوند.
بگوی مرده که در دهر کار غالب زار
از آن گذشت که درویش و بینوا گویند
هوش مصنوعی: برو به مردگانی که در این دنیا بیشتر از دیگران در رنج و زحمت بوده‌اند بگو که تمام زحمات و سختی‌هایشان یکی بر سرِ این فقیر و بی‌چاره می‌آید.