گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

پروا اگر از عربده دوش نکردند
امشب چه خطر بود که می نوش نکردند
در تیغ زدن منت بسیار نهادند
بردند سر از دوش و سبکدوش نکردند
از تیرگی طره شبرنگ نظرها
پرواز در آن صبح بناگوش نکردند
داغ دل ما شعله فشان ماند به پیری
این شمع شب آخر شد و خاموش نکردند
روزی که به می زور و به نی شور نهفتند
اندیشه به کار خرد و هوش نکردند
گر داغ نهادند وگر درد فزودند
نازم که به هنگامه فراموش نکردند
خون می خورم از حسن که این گنج روان را
در کار تهیدستی آغوش نکردند
اکنون خطری نیست که تا پر نشد از دل
خود چاه زنخدان تو خس پوش نکردند
گر خود به غلامی نپذیرند گدا باش
بر در بزن آن حلقه که در گوش نکردند
غالب ز تو آن باده که خود گفت نظیری
«در کاسه ما باده سرجوش نکردند»

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پروا اگر از عربده دوش نکردند
امشب چه خطر بود که می نوش نکردند
هوش مصنوعی: اگر از سر و صدای شب گذشته نترسیدند، امشب چه خطری وجود داشت که نزنند؟
در تیغ زدن منت بسیار نهادند
بردند سر از دوش و سبکدوش نکردند
هوش مصنوعی: در زمان سختی و فشار، به رغم زحماتی که برای راحتی و آرامش دیگران کشیده شده، به آسانی و بدون قدردانی از آن‌ها و از دوش آن‌ها بار مسئولیت را برداشته‌اند.
از تیرگی طره شبرنگ نظرها
پرواز در آن صبح بناگوش نکردند
هوش مصنوعی: چشم‌ها نتوانستند از زیبایی و تیرگی موی شبرنگ او در آن صبح زود چشم بردارند.
داغ دل ما شعله فشان ماند به پیری
این شمع شب آخر شد و خاموش نکردند
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دل داریم، همچنان مثل شعله ای سوزان ادامه دارد. این شمع که نماد زندگی ماست، در آخرین شب خود خاموش نمی‌شود و هنوز روشن مانده است.
روزی که به می زور و به نی شور نهفتند
اندیشه به کار خرد و هوش نکردند
هوش مصنوعی: روزهایی بود که در آن به جای جستجوی عقل و خرد، تنها به شادی و خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی پرداخته می‌شد.
گر داغ نهادند وگر درد فزودند
نازم که به هنگامه فراموش نکردند
هوش مصنوعی: اگر بر من سختی و درد آورده‌اند، من افتخار می‌کنم که در زمان‌های دشوار فراموش نکرده‌اند.
خون می خورم از حسن که این گنج روان را
در کار تهیدستی آغوش نکردند
هوش مصنوعی: از زیبایی و محبت او چنان به درد و رنج دچار شدم که این سرمایه‌ای گرانبها را در شرایط بی‌پولی و سختی در آغوش نگرفتم.
اکنون خطری نیست که تا پر نشد از دل
خود چاه زنخدان تو خس پوش نکردند
هوش مصنوعی: اکنون خطر خاصی وجود ندارد؛ همه چیز آرام است و به خاطر تو، هیچ کس دلش را پر از غصه نکرده است.
گر خود به غلامی نپذیرند گدا باش
بر در بزن آن حلقه که در گوش نکردند
هوش مصنوعی: اگر خود را به عنوان خدمتکار قبول نکنند، پس به گدایی ادامه بده و به درب آن کسی بزن که به گوشش حلقه‌ای نینداخته است.
غالب ز تو آن باده که خود گفت نظیری
«در کاسه ما باده سرجوش نکردند»
هوش مصنوعی: غالب بر این است که آن شرابی که خودت گفتی نظیرش وجود ندارد، در کاسه ما به هم نخورده است.