گنجور

شمارهٔ ۱۶۴

مژده صبح درین تیره شبانم دادند
شمع کشتند و ز خورشید نشانم دادند
رخ گشودند و لب هرزه سرایم بستند
دل ربودند و دو چشم نگرانم دادند
سوخت آتشکده ز آتش نفسم بخشیدند
ریخت بتخانه ز ناقوس فغانم دادند
گهر از رایت شاهان عجم برچیدند
به عوض خامه گنجینه فشانم دادند
افسر از تارک ترکان پشنگی بردند
به سخن ناصیه فر کیانم دادند
گوهر از تاج گسستند و به دانش بستند
هر چه بردند به پیدا به نهانم دادند
هر چه در جزیه ز گبران می ناب آوردند
به شب جمعه ماه رمضانم دادند
هر چه از دستگه پارس به یغما بردند
تا بنالم هم از آن جمله زبانم دادند
دل ز غم مرده و من زنده همانا این مگر
بود ارزنده به ماتم که امانم دادند
هم ز آغاز به خوف و خطرستم غالب
طالع از قوس و شمار از سرطانم دادند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مژده صبح درین تیره شبانم دادند
شمع کشتند و ز خورشید نشانم دادند
هوش مصنوعی: در این شب تاریک، خبری خوش به من داده‌اند که شمع‌ها را خاموش کرده و نشانه‌ای از خورشید را به من نشان داده‌اند.
رخ گشودند و لب هرزه سرایم بستند
دل ربودند و دو چشم نگرانم دادند
هوش مصنوعی: چهره‌ای زیبا و دل‌فریب نمایان شد و سخنانی ناپسند مانع از بیان کلمات من گشت. آن‌ها دل مرا ربودند و به من چشمانی نگران و پر از سوالاتی را عطا کردند.
سوخت آتشکده ز آتش نفسم بخشیدند
ریخت بتخانه ز ناقوس فغانم دادند
هوش مصنوعی: آتشکده به خاطر طرز فکر و احساسات درونیم به نابودی کشیده شد و صدای ناقوس اعتراض من باعث ویرانی معبد بت‌ها شد.
گهر از رایت شاهان عجم برچیدند
به عوض خامه گنجینه فشانم دادند
هوش مصنوعی: از پرچم شاهان عجم، با ارزش‌ترین گوهر را برداشتند و به جای آن، یک قلم به من دادند که از آن، گنجینه‌ای بی‌نظیر بریزم.
افسر از تارک ترکان پشنگی بردند
به سخن ناصیه فر کیانم دادند
هوش مصنوعی: یک افسر از بالای سر ترکان، به خاطر گفته‌هایی که درباره جد دلیری‌اش به نام کیانم مطرح شده، افتخار و سربلندی را به دست آورد.
گوهر از تاج گسستند و به دانش بستند
هر چه بردند به پیدا به نهانم دادند
هوش مصنوعی: گوهرها از تاج جدا شدند و به علم و دانش پیوستند. هر چیزی که از دید ظاهر بردند، به طور پنهان به من دادند.
هر چه در جزیه ز گبران می ناب آوردند
به شب جمعه ماه رمضانم دادند
هوش مصنوعی: هر چه که کافران از نعمت‌های با ارزش به عنوان مالیات آوردند، در شب جمعه ماه رمضان به من بخشیدند.
هر چه از دستگه پارس به یغما بردند
تا بنالم هم از آن جمله زبانم دادند
هوش مصنوعی: هر چیزی که از سرزمین پارس دزدیده شد، حتی زبانم را هم گرفتند تا بتوانم از آن شکایت کنم.
دل ز غم مرده و من زنده همانا این مگر
بود ارزنده به ماتم که امانم دادند
هوش مصنوعی: دل من از غم مرده و حالا من زنده‌ام. این چگونه می‌تواند ارزشی داشته باشد، وقتی که در این سوگ و اندوهی که دارم، تنها به من امان داده‌اند؟
هم ز آغاز به خوف و خطرستم غالب
طالع از قوس و شمار از سرطانم دادند
هوش مصنوعی: من از ابتدا تحت تأثیر ترس و خطر بوده‌ام، زیرا سرنوشت من بر اساس موقعیت ستاره‌ای و زودیاک، به نشانه سرطان رقم خورده است.