گنجور

شمارهٔ ۱۶

خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را
زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را
منت کش تأثیر وفاییم، که آخر
این شیوه عیان ساخت، عیار دگران را
در طبع بهار این همه آشفتگی از چیست؟
گویی که دل از بیم تو خون گشته خزان را
مویی که برون نامده باشد چه نماید؟
بیهوده در اندام تو جستیم، میان را
طاقت نتوانست به هنگامه طرف شد
دادیم به دست غمت از ناله، عنان را
تا شاهد رازت به خموشی شده رسوا
چون پرده به رخسار فروهشت، بیان را
در مشرب بیداد تو خونم، می نابست
کز ذوق به خمیازه درافگنده کمان را
در طاعتیان فرخ و بر عشرتیان سهل
نازم شب آدینه ماه رمضان را
اینک زده ام بال تقاضا ز دو مصرع
تا مژده معراج دهم سعی بیان را
زینسان که فرو رفته به دل، پیر و جوان را
مژگان تو جوهر بود آیینه جان را
واداشت سگ کوی تو زین حد نشناسی
در پای تو می خواستم افشاند روان را
بر تربتم از نخل قدت جلوه فروبار
تا خاک کند نوبر از آن پای نشان را
جستیم سراغ چمن خلد به مستی
در گرد خرام تو ره افتاد گمان را
ای خاک درت قبله جان و دل غالب
کز فیض تو پیرایه هستی ست جهان را
تا نام تو شیرینی جان داده به گفتن
در خویش فرو برده دل از مهر زبان را
بر امت تو دوزخ جاوید حرامست
حاشا که شفاعت نکنی سوختگان را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را
زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را
هوش مصنوعی: خاموشی و سکوت ما باعث شد که بت‌ها به ما بدآموزی کنند. اگر این سکوت نبود، فریادها و حرف‌هایمان تأثیری داشتند.
منت کش تأثیر وفاییم، که آخر
این شیوه عیان ساخت، عیار دگران را
هوش مصنوعی: به خاطر وفای ما، از دیگران انتظار خوبی نداشته باشید، زیرا این وفا نشان داد که دیگران چگونه‌اند.
در طبع بهار این همه آشفتگی از چیست؟
گویی که دل از بیم تو خون گشته خزان را
هوش مصنوعی: بهار به خاطر دل‌نگرانی و ترس از تو این‌قدر پریشان است. انگار که دل به خاطر تو، در این فصل سرسبز، به درد آمده و حالت خزان پیدا کرده است.
مویی که برون نامده باشد چه نماید؟
بیهوده در اندام تو جستیم، میان را
هوش مصنوعی: موهایی که از سر بیرون نیامده‌اند، چه حسی دارند؟ ما بی‌هدف در بدن تو گشتیم، اما به نتیجه‌ای نرسیدیم.
طاقت نتوانست به هنگامه طرف شد
دادیم به دست غمت از ناله، عنان را
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که فشار و سختی به اوج خود رسید، نتوانستیم تحمل کنیم و از شدت ناراحتی و غم، کنترل خود را از دست دادیم.
تا شاهد رازت به خموشی شده رسوا
چون پرده به رخسار فروهشت، بیان را
هوش مصنوعی: تا وقتی که راز تو در سکوت برملا گردد، مانند پرده‌ای که بر چهره افتاده، سخن را بیان کن.
در مشرب بیداد تو خونم، می نابست
کز ذوق به خمیازه درافگنده کمان را
هوش مصنوعی: در محل بیداد تو، خون من به مانند می ناب است که از سر شوق و لذت، کمان را به خمیازه ای پرتاب کرده است.
در طاعتیان فرخ و بر عشرتیان سهل
نازم شب آدینه ماه رمضان را
هوش مصنوعی: در میان کسانی که به عبادت مشغولند، من خوشحالم و در دل به راحتی و لذت شب‌های جمعه در ماه رمضان می‌نازم.
اینک زده ام بال تقاضا ز دو مصرع
تا مژده معراج دهم سعی بیان را
هوش مصنوعی: اکنون از دو مصرع شعری که سروده‌ام، می‌خواهم با تلاش و بیان مناسب، خبر صعود و ارتقاءیی را اعلام کنم.
زینسان که فرو رفته به دل، پیر و جوان را
مژگان تو جوهر بود آیینه جان را
هوش مصنوعی: چشم‌های تو، که در دل‌ها نشسته‌اند، برای همه، چه پیر و چه جوان، مانند جواهری هستند که روح را می‌تاباند و روشن می‌کند.
واداشت سگ کوی تو زین حد نشناسی
در پای تو می خواستم افشاند روان را
هوش مصنوعی: سگ محل تو به من نشان می‌دهد که چقدر با تو آشنا هستم. من آرزو داشتم که جانم را در پای تو نثار کنم.
بر تربتم از نخل قدت جلوه فروبار
تا خاک کند نوبر از آن پای نشان را
هوش مصنوعی: بر روی خاک من از زیبایی قدت، برگی بیفتد تا اینکه نشان پایت بر آن خاک باقی بماند.
جستیم سراغ چمن خلد به مستی
در گرد خرام تو ره افتاد گمان را
هوش مصنوعی: در جستجوی چمن و بهشت به خاطر زیبایی‌ها و لطافت‌هایی که در وجود تو نهفته است، دل و ذهن ما به سمت تو رفته و از روی خیال و تصور، راهی را آغاز کرده‌ایم.
ای خاک درت قبله جان و دل غالب
کز فیض تو پیرایه هستی ست جهان را
هوش مصنوعی: ای خاک درگاه تو، مکان قبله جان و دل من است، زیرا به برکت وجود تو، دنیا زینت یافته است.
تا نام تو شیرینی جان داده به گفتن
در خویش فرو برده دل از مهر زبان را
هوش مصنوعی: تا وقتی که نام تو، لذتی جان‌بخش به گفتارم می‌دهد، دل از عشق تو، زبان را در خود نگه‌داشته‌ام.
بر امت تو دوزخ جاوید حرامست
حاشا که شفاعت نکنی سوختگان را
هوش مصنوعی: برای پیروان تو جهنم ابدی ممنوع است، چگونه ممکن است که برای سوزندگان شفاعت نکنی؟