گنجور

شمارهٔ ۱۵

نوید التفات شوق دادم از بلا جان را
کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را
پرستارم جگر درباخت یارب در دل اندازش
ز بی تابی به زخمم سرنگون کردن نمکدان را
چنان گرم ست بزم از جلوه ساقی که پنداری
گداز جوهر نظاره در جامست مستان را
ندارم شکوه از غم با هجوم شوق خرسندم
ز جا برداشت جوش دل همانا داغ هجران را
قضا از نامه آهنگ دریدن ریخت در گوشم
ز پشت ناخنم نسترده نقش روی عنوان را
به تن چسبید بازم از نم خونابه پیراهن
خراش سینه سطر بخیه شد چاک گریبان را
به جرم تاب ضبط ناله با من داوری دارد
ز شوخی می شمارد زیر لب دزدیدن افغان را
هنوز آیینه ما می پذیرد عکس صورتها
چو ناصح خنده زد اندر دل افشردیم دندان را
تکلف بر طرف، لب تشنه بوس و کنارستم
ز راهم بازچین دام نوازشهای پنهان را
به مستی گر به جنت بگذری زنهار نفریبی
سرابی در رهستی تشنه دیدار جانان را
چمن سامان بتی دارم که دارد وقت گل چیدن
خرامی کز ادای خویش پر گل کرده دامان را
به انداز صبوحی چون به گلشن ترکتاز آری
پریدن های رنگ گل شفق گردد گلستان را
کباب نوبهار اندر تنور لاله می سوزد
چه فیض از میزان لاابالی پیشه مهمان را
چه دود دل چه موج رنگ در هر پرده از هستی
خیالم شانه باشد طره خواب پریشان را
به شبها پاس ناموست ز خویشم بدگمان دارد
ز شور ناله می ریزم نمک در دیده دربان را
ز مستی محو پاکوبی بود هر گردباد اینجا
رواج خانقاهست از کف خاکم بیابان را
رسیدن‌های منقار هما بر استخوان غالب
پس از عمری به یادم داد رسم و راه پیکان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوید التفات شوق دادم از بلا جان را
کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را
هوش مصنوعی: در اثر شوق و محبت، به جان خود امیدی نوید دادم و احساس کردم که کشش این طوفان مانند کمند است که می‌تواند جانم را به خود بکشاند.
پرستارم جگر درباخت یارب در دل اندازش
ز بی تابی به زخمم سرنگون کردن نمکدان را
هوش مصنوعی: پرستارم، با تمام وجود دلم به درد آمده و از این بی‌تابی در دل به درد و زخم‌هایم افتاده‌ام. انگار که می‌خواهند بر روی زخم‌هایم نمک بپاشند و درد بیشتری برایم به همراه بیاورند.
چنان گرم ست بزم از جلوه ساقی که پنداری
گداز جوهر نظاره در جامست مستان را
هوش مصنوعی: چنان حال و هوای جشن و مهمانی به خاطر زیبایی و حضور ساقی گرم و شاداب است که گویی جوهر نگاه کردن به این زیبایی در جام نوشیدنی ذوب شده است و مستان را به وجد می‌آورد.
ندارم شکوه از غم با هجوم شوق خرسندم
ز جا برداشت جوش دل همانا داغ هجران را
هوش مصنوعی: من از غم شکایت ندارم، زیرا با هجوم شوق خوشحالم. این دل شوریده‌ام همچنان از داغ جدایی رنج می‌برد.
قضا از نامه آهنگ دریدن ریخت در گوشم
ز پشت ناخنم نسترده نقش روی عنوان را
هوش مصنوعی: قسمت سرنوشت از نامه‌ی آهنگ به من پیام رساند و در گوشم نرم و آرامی طنین انداز شد، در حالی که طرح و نقش روی عنوان به سختی از ناخن من جدا شده بود.
به تن چسبید بازم از نم خونابه پیراهن
خراش سینه سطر بخیه شد چاک گریبان را
هوش مصنوعی: بند لباس به تن چسبیده و بر اثر خونابه، سینه‌ام زخمی شده و دکمه‌های گریبانم پاره شده است.
به جرم تاب ضبط ناله با من داوری دارد
ز شوخی می شمارد زیر لب دزدیدن افغان را
هوش مصنوعی: این اشکال به خاطر زیبایی و جذابیت خودم، ممکن است باعث شده باشد که دیگران ناله‌ها و دردهای مرا به‌خود بگیرند و با خود ببرند، اما آنها این موضوع را با چاشنی شوخی در نظر می‌گیرند و در دل به سرقت احساسات و نگرانی‌هایم می‌خندند.
هنوز آیینه ما می پذیرد عکس صورتها
چو ناصح خنده زد اندر دل افشردیم دندان را
هوش مصنوعی: ما هنوز می‌توانیم در آینه خود تصاویر را ببینیم، اما وقتی نصیحت کننده‌ای لبخند می‌زند، ما در دل خود دندان فشار می‌دهیم.
تکلف بر طرف، لب تشنه بوس و کنارستم
ز راهم بازچین دام نوازشهای پنهان را
هوش مصنوعی: ساده‌دلانه و بی‌تظاهر، با دلی پر از اشتیاق منتظر عشق و محبت هستم. بگذار از مسیرم، موانع و سختی‌ها را کنار بزنند تا بتوانم به آرامش و نوازش‌های دلنشین دست پیدا کنم.
به مستی گر به جنت بگذری زنهار نفریبی
سرابی در رهستی تشنه دیدار جانان را
هوش مصنوعی: اگر در حال مستی به باغ بهشت گذر کنی، مواظب باش که فریب یک سراب را نخوری. در مسیر، تشنه دیدار محبوب باش.
چمن سامان بتی دارم که دارد وقت گل چیدن
خرامی کز ادای خویش پر گل کرده دامان را
هوش مصنوعی: من در باغ زیبایی معشوقه‌ای دارم که در زمان گل‌چینی با ناز و لطافت حرکت می‌کند و با جلب توجه خود، دامنش را پر از گل کرده است.
به انداز صبوحی چون به گلشن ترکتاز آری
پریدن های رنگ گل شفق گردد گلستان را
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که از می‌نوشی و شادابی به دست می‌آوری، وقتی به باغ و گلستان می‌روی، پرچم‌های رنگارنگ گل‌های سپیده‌دم به باغ جلوه‌ای زیبا می‌بخشند.
کباب نوبهار اندر تنور لاله می سوزد
چه فیض از میزان لاابالی پیشه مهمان را
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و لطافت اشاره دارد. کباب تازه‌ای در تنور لاله در حال پخته شدن است و به نظر می‌رسد که این لذت و خوشمزگی، قدرتی فوق‌العاده به مهمانی که بی‌خیال و بی‌توجه به اطراف است می‌بخشد. در واقع، این تصویر نمادی از لذت‌های زندگی و پیوند آن با زیبایی‌های طبیعی است که حتی کسانی که به نظر می‌رسد بی‌توجه هستند، می‌توانند از آن بهره‌مند شوند.
چه دود دل چه موج رنگ در هر پرده از هستی
خیالم شانه باشد طره خواب پریشان را
هوش مصنوعی: در هر گوشه از جهان، دل من پر از احساس و اندوه است، و خیال من به مانند یک شانه، موهای آشفته خواب را مرتب می‌کند.
به شبها پاس ناموست ز خویشم بدگمان دارد
ز شور ناله می ریزم نمک در دیده دربان را
هوش مصنوعی: در دل شب به خاطر حفظ آبرویم، از خودم دچار تردید می‌شوم و بر اثر ناله و زاری‌ام، اشک می‌ریزم که همچون نمک بر زخم است و این کار هم باعث نگرانی و دلخوری نگهبان می‌شود.
ز مستی محو پاکوبی بود هر گردباد اینجا
رواج خانقاهست از کف خاکم بیابان را
هوش مصنوعی: هر گردبادی که اینجا به پا می‌شود، ناشی از مستی و شوری است. در اینجا، حال و هوای خانقاه، یعنی جایی برای درک روحانی و عرفانی، به وضوح حس می‌شود. من از خاک و زمین به بیابان و فضای وسیع و آزاد رسیده‌ام.
رسیدن‌های منقار هما بر استخوان غالب
پس از عمری به یادم داد رسم و راه پیکان را
هوش مصنوعی: پس از سال‌ها تلاش و تجربه، درس‌های زیادی از زندگی و مسیرهایم آموختم که چگونه باید هدف را شناسایی کرد و به آن رسید.