شمارهٔ ۱۴
شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را
جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را
ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود
به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟
بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی
چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟
کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا
فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را
به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد
که گلخن تاب دائم در نظر دارد بهاران را
درآ بیخود به بازیگاه اهل حسن تا بینی
به روی شعله گرم مشق جولان نی سواران را
نگشت از سجده حق جبهه زهاد نورانی
چنان کافروخت تاب باده روی باده خواران را
دریغ آگاهیی کافسردگی گردد سر و برگش
ز مستی بهره جز غفلت نباشد هوشیاران را
ز غیرت می گدازد در خجالتگاه تأثیرم
زبون دیدن به دست شیشه سازان کوهساران را
به رنجم غالب از ذوق سخن، خوش بودی ار بودی
مرا لختی شکیب و پاره ای انصاف یاران را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را
جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از افشای رازها و رسوایی بیتابان، رنگها باید از شکست جلوگیری کنند. دل رازدارها از ترس نگاه تو به شدت درد میکند.
ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود
به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟
هوش مصنوعی: در دل گرم من هیچ نشانی از تیرهای ناوک نیست؛ در این بیابان چه نیازی به جستجوی قطرههای باران دارم؟
بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی
چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟
هوش مصنوعی: صبر همیشه مانند کوهی بزرگ و محکم است. چه رازی را در دل افرادی که امیدوارند، به گوششان گفتهای؟
کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا
فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را
هوش مصنوعی: ما در این دنیا مانند خاک هستیم و از ما جز غبار چیزی برنمیخیزد. در روز قیامت، برای خاکساران، جز باد هیچ چیز وجود ندارد.
به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد
که گلخن تاب دائم در نظر دارد بهاران را
هوش مصنوعی: به کسانی که به مقام و position خود اهمیت میدهند بگو تا زمانی که روزگار به تغییرات خود ادامه میدهد، باید بدانند که دنیای زیبایی و خوشبختی تنها به فصول بهار محدود نمیشود و همیشه بر دوام مینگرد.
درآ بیخود به بازیگاه اهل حسن تا بینی
به روی شعله گرم مشق جولان نی سواران را
هوش مصنوعی: در اینجا دعوت شدهای که به محفل اهل زیبایی و عشق بیایی تا بتوانی نمایی از حرکات و جلوههای زیبای عاشقان و دلباختگان را ببینی. این فضا پر از شور و هیجان است و همچون شعلهای گرم میسوزد و جادو میکند.
نگشت از سجده حق جبهه زهاد نورانی
چنان کافروخت تاب باده روی باده خواران را
هوش مصنوعی: جبهه زهاد، به خاطر سجده و عبودیتشان، چنان نورانی شده که حتی کافران را به خود جذب میکند، مانند مشکلی که در مینوشی، صورت میزنند و از خوشی میچرخند.
دریغ آگاهیی کافسردگی گردد سر و برگش
ز مستی بهره جز غفلت نباشد هوشیاران را
هوش مصنوعی: نَگرانم از دانشی که به سردی تبدیل شود و سر و شکل آن، از خوشحالی هیچ بهرهای جز فراموشی نداشته باشد.
ز غیرت می گدازد در خجالتگاه تأثیرم
زبون دیدن به دست شیشه سازان کوهساران را
هوش مصنوعی: به خاطر غیرتم و از روی خجالت، تأثیرهایم را مثل شیشهای میسازند و در نقاط بلند کوهها ذوب میشوند.
به رنجم غالب از ذوق سخن، خوش بودی ار بودی
مرا لختی شکیب و پاره ای انصاف یاران را
هوش مصنوعی: از درد و رنج خود به خاطر زیبایی کلامم فراتر رفتهام. اگر کمی صبر و انصاف از دوستانم داشتم، برایم خوشایندتر بود.