گنجور

شمارهٔ ۱۵۸

نادان صنم من روش کار نداند
بر هر که کند رحم سر از بار نداند
بی دشنه و خنجر نبود معتقد زخم
دلهای عزیزان به غم افگار نداند
بر تشنه لب بادیه سوزد دلش از مهر
اندوه جگر تشنه دیدار نداند
گویم سخن از رنج و به راحت کندش طرح
روز سیه از سایه دیوار نداند
دل را به غم آتشکده راز نسنجد
دم را به تف ناله شرربار نداند
عنوان هواداری احباب نبیند
پایان هوسناکی اغیار نداند
دشوار بود مردن و دشوارتر از مرگ
آنست که من میرم و دشوار نداند
دانم که ندانست و ندانم که غم من
خود کمتر از آنست که بسیار نداند
از ناکسی خویش چه مقدار عزیزم
در عربده خوارم کند و خوار نداند
گردم سر آوازه آزادگی خویش
صد ره نهدم بند و گرفتار نداند
فصلی ز دل آشوبی درمان بسرایید
تا چند به خود پیچم و غمخوار نداند
پیمانه بر آن رند حرام ست که غالب
در بیخودی اندازه گفتار نداند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نادان صنم من روش کار نداند
بر هر که کند رحم سر از بار نداند
هوش مصنوعی: عشق من بی‌خبر از روش‌های زندگی است و نمی‌داند که با هر کسی که مهربانی کند، چه عواقبی ممکن است پیش بیاید.
بی دشنه و خنجر نبود معتقد زخم
دلهای عزیزان به غم افگار نداند
هوش مصنوعی: بدون وجود دشنه و خنجر، کسی که به عشق و محبت باور دارد، زخم دل‌های عزیزان را نمی‌شناسد و غم آن‌ها را درک نمی‌کند.
بر تشنه لب بادیه سوزد دلش از مهر
اندوه جگر تشنه دیدار نداند
هوش مصنوعی: دل او از عشق سوخته و به خاطر فراق یار، شدیداً دلتنگ و ناراحت است، اما او نمی‌داند که این درد ناشی از عشق و اشتیاق به دیدار معشوق است.
گویم سخن از رنج و به راحت کندش طرح
روز سیه از سایه دیوار نداند
هوش مصنوعی: می‌گویم درباره درد و رنج، ولی او درک نمی‌کند که چگونه از سایه دیوارها، نقشه‌ و طرحی برای روزهای تیره و سیاه می‌کشم.
دل را به غم آتشکده راز نسنجد
دم را به تف ناله شرربار نداند
هوش مصنوعی: دل نمی‌تواند غم و آتش را اندازه‌گیری کند و نمی‌داند که در هر لحظه، چطور باید این ناله‌های پر از درد را تحمل کند.
عنوان هواداری احباب نبیند
پایان هوسناکی اغیار نداند
هوش مصنوعی: دوستداران هیچ‌گاه از عشق و علاقه‌اشان به محبوب دست نمی‌کشند و غیر از خودشان، هیچ‌کس نمی‌تواند طعم و لذت این عشق را درک کند.
دشوار بود مردن و دشوارتر از مرگ
آنست که من میرم و دشوار نداند
هوش مصنوعی: مردن کار سختی است و از آن سخت‌تر این است که من بروم و کسی سختی آن را درک نکند.
دانم که ندانست و ندانم که غم من
خود کمتر از آنست که بسیار نداند
هوش مصنوعی: می‌دانم که دیگران درکش نمی‌کنند و خودم هم نمی‌دانم که آیا غم من واقعاً کمتر از آن است که دیگران نمی‌دانند.
از ناکسی خویش چه مقدار عزیزم
در عربده خوارم کند و خوار نداند
هوش مصنوعی: من از شخصی که هیچ ارزشی ندارد، چه مقدار برایم احترام قائل است؛ در حالی که به راحتی می‌تواند مرا تحقیر کند و خود را برتر ببیند.
گردم سر آوازه آزادگی خویش
صد ره نهدم بند و گرفتار نداند
هوش مصنوعی: من با آوازه آزادی خود، بارها و بارها زنجیرهایم را پاره کرده‌ام و کسی نمی‌داند که چگونه گرفتار شده‌ام.
فصلی ز دل آشوبی درمان بسرایید
تا چند به خود پیچم و غمخوار نداند
هوش مصنوعی: فصل جدیدی از دل‌مشغولی‌هایم را روایت کن تا اینکه دیگر مدام در خودم نپیچم و کسی از غم‌هایم باخبر نشود.
پیمانه بر آن رند حرام ست که غالب
در بیخودی اندازه گفتار نداند
هوش مصنوعی: پیمانه‌ای که به آن فرد دمدمی مزاج داده شود، ناپسند است زیرا او در حالت بی‌خودی نمی‌تواند حد و اندازه سخنانش را بفهمد.