گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

چو زه به قصد نشان بر کمان بجنباند
تپد ز رشک دلم تا نشان بجنباند
دعا کدام و چه دشنام؟ تشنه سخنیم
به کام ماست زبان چون زبان بجنباند
ز قتل غیر چه خواهد گوش غرض شغل ست
بگو به لهو سرم بر سنان بجنباند
ز غیر نیست ز حسنست کش مجال نداد
که لب به زمزمه الامان بجنباند
به ناله ذوق سماع از تو چشم نتوان داشت
اگر به جنبش مهر آسمان بجنباند
که رفته از در زندان که بی قراری من
کلید در به کف پاسبان بجنباند؟
به خانقه چه کند تا پریوشی که به باغ
ز غمزه خون به رگ ارغوان بجنباند؟
سپهر از رخ ناشسته تو شرمش باد
که عکس ماه در آب روان بجنباند
هنوز بی خبری زانکه جبهه بر در تو
نسوده ایم چنان کاستان بجنباند
نشسته ام به ره دوست پر ز دوست مباد
که کس به من رسد و ناگهان بجنباند
خبر ز حال اسیران باغ چون نبود؟
مرا که چیدن دام آشیان بجنباند
جنون ساخته دارم چه خوش بود غالب
که دوست سلسله امتحان بجنباند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو زه به قصد نشان بر کمان بجنباند
تپد ز رشک دلم تا نشان بجنباند
هوش مصنوعی: وقتی که کماندار تیر را به سمت هدف می‌کشد، دلم از حسادت به تپش می‌افتد تا او به هدفش برسد.
دعا کدام و چه دشنام؟ تشنه سخنیم
به کام ماست زبان چون زبان بجنباند
هوش مصنوعی: دعا و بدگویی چه فایده‌ای دارد؟ ما به گفتار محتاجیم و زمانی که زبان به سخن گفتن بیفتد، کام ما شیرین می‌شود.
ز قتل غیر چه خواهد گوش غرض شغل ست
بگو به لهو سرم بر سنان بجنباند
هوش مصنوعی: از کشتن دیگران چه فایده‌ای برای گوش من دارد؟ شغل من در این میان سرگرمی است، بگو تا به شادی سرم را بر روی نیزه حرکت دهم.
ز غیر نیست ز حسنست کش مجال نداد
که لب به زمزمه الامان بجنباند
هوش مصنوعی: از کسی دیگر نیست، بلکه از زیبایی است که اجازه نداد لب‌ها به نجوا و درخواست کمک حرکت کنند.
به ناله ذوق سماع از تو چشم نتوان داشت
اگر به جنبش مهر آسمان بجنباند
هوش مصنوعی: اگر صدای دلنواز تو را بشنویم، نمی‌توانیم از شوق و شادی آرام بگیریم، حتی اگر ستاره‌ها نیز به حرکت درآیند.
که رفته از در زندان که بی قراری من
کلید در به کف پاسبان بجنباند؟
هوش مصنوعی: کسی که از زندان رفته و حالا در انتظار و دل‌تنگی من است، آیا پاسبانی که کلید در را در دست دارد نمی‌تواند کمکی کند؟
به خانقه چه کند تا پریوشی که به باغ
ز غمزه خون به رگ ارغوان بجنباند؟
هوش مصنوعی: در خانقاه چه فایده‌ای دارد وقتی محبوبی که در باغ، با نگاهش شوری به رگ‌های گل ارغوان می‌بخشد، وجود ندارد؟
سپهر از رخ ناشسته تو شرمش باد
که عکس ماه در آب روان بجنباند
هوش مصنوعی: آسمان از زیبایی چهره‌ی تو شرمسار است، زیرا حتی در آب روان هم تصویر ماه را به لرزه درمی‌آورد.
هنوز بی خبری زانکه جبهه بر در تو
نسوده ایم چنان کاستان بجنباند
هوش مصنوعی: تو هنوز از خبری که بر در توست بی‌خبر هستی، همچون کودکی که نمی‌داند چگونه باید حرکت کند.
نشسته ام به ره دوست پر ز دوست مباد
که کس به من رسد و ناگهان بجنباند
هوش مصنوعی: نشسته‌ام در راه محبوب، امیدوارم هیچ کس به من نزدیک نشود و ناگهان باعث بی‌قراری‌ام نگردد.
خبر ز حال اسیران باغ چون نبود؟
مرا که چیدن دام آشیان بجنباند
هوش مصنوعی: چرا خبری از حال اسیران باغ نیست؟ من که با به صدا درآمدن دام آشیانم به حرکت درمی‌آیم.
جنون ساخته دارم چه خوش بود غالب
که دوست سلسله امتحان بجنباند
هوش مصنوعی: من دچار جنون و عشق شدیدی هستم و چه خوب است که دوست بتواند مرا در آزمایش عشق آزمایش کند.