شمارهٔ ۱۴۹
ترا گویند عاشق دشمنی آری چنین باشد
ز رشک غیر باید مرد گر مهر تو کین باشد
از آن سرمایه خوبی به وصلم کام دل جستن
بدان ماند که موری خرمنی را در کمین باشد
محبت هر چه با آن تیشه زن کرد از ستم نبود
چنین افتد چو عاشق سخت و شاهد نازنین باشد
به روزی کش شبی با مدعی باید به سر بردن
به من ضایع کند گر صد نگاه خشمگین باشد
نسوزد بر خودم دل گر بسوزد برق خرمن را
که دانم آنچه از من رفت حق خوشه چین باشد
به پیر خانقه در روضه یکجا خوش توان بودن
به شرط آن که از ما باده وز شیخ انگبین باشد
جفاهای ترا آخر وفایی هست پندارم
درین میخانه صاف می به جام واپسین باشد
بری از شحنه دل تا خون بریزی بی گناهی را
نترسی از خدا آیین بی باکی نه این باشد
چه رفت از زهره با هاروت خاکم در دهن بادا
تو مریم باشی و کار تو با روح الامین باشد
از آن گردی که در راهش نشیند بر رخم غالب
چه خیزد چون هم از من رخ هم از من آستین باشد
شمارهٔ ۱۴۸: ز رشک ست این که در عشق آرزوی مردنم باشدشمارهٔ ۱۵۰: به ره با نقش پای خویشم از غیرت سری باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا گویند عاشق دشمنی آری چنین باشد
ز رشک غیر باید مرد گر مهر تو کین باشد
هوش مصنوعی: میگویند عاشق دشمنی من از روی احساس حسادت به دیگران است، اما اگر عشق تو همراه با کینه باشد، باید از این عشق فارغ شوم و از آن دوری کنم.
از آن سرمایه خوبی به وصلم کام دل جستن
بدان ماند که موری خرمنی را در کمین باشد
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال اجازۀ ارتباط و وصال است، مانند مورچهای است که در انتظار جمعآوری دانهها و ذخیره کردن آنها در لانهاش میباشد. این تلاش او برای رسیدن به چیزی بزرگ و ارزشمند است.
محبت هر چه با آن تیشه زن کرد از ستم نبود
چنین افتد چو عاشق سخت و شاهد نازنین باشد
هوش مصنوعی: عشق هر چقدر که با مشکلات و سختیهایش انسان را تحت فشار قرار دهد، باز هم نتیجهاش این نیست که ستمی در کار بوده است، چرا که وقتی عاشق با اراده و مقاوم باشد و معشوق نیز زیبا و دلربا باشد، این آزمایش و چالشها به نوعی طبیعی و قابل قبول به نظر میرسند.
به روزی کش شبی با مدعی باید به سر بردن
به من ضایع کند گر صد نگاه خشمگین باشد
هوش مصنوعی: برخی شبها باید با کسی که مخالف ماست، سپری شود و اگر به او نگاههای خشمگین هم بیاندازیم، باز هم نمیتوانیم خود را از این تجربه رها کنیم.
نسوزد بر خودم دل گر بسوزد برق خرمن را
که دانم آنچه از من رفت حق خوشه چین باشد
هوش مصنوعی: اگر دل خودم بسوزد، ناراحت نخواهم شد، چون میدانم که آتش بر خرمن (مزرعه) میافتد و میفهمم که آنچه از من رفته، حق کسی است که زحمت کشیده و خوشهچینی کرده است.
به پیر خانقه در روضه یکجا خوش توان بودن
به شرط آن که از ما باده وز شیخ انگبین باشد
هوش مصنوعی: به راحتی میتوان در کنار پیرمردی روحانی و در مکانی معنوی زندگی خوبی داشت، به شرطی که نوشیدنیام از خوشگوارهایی باشد که خودم انتخاب کردهام و نه آنچه او میسازد.
جفاهای ترا آخر وفایی هست پندارم
درین میخانه صاف می به جام واپسین باشد
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که کسی به بدیها و ناملایمات دیگری اشاره میکند و بیان میکند که در نهایت این بدیها هم به نوعی میتواند منجر به وفا و صداقت شود. او همچنین به این نکته اشاره دارد که در این محیط دلپذیر و آرام، ممکن است در پایان یک تجربه خوب و دلپذیر به اوج خود برسد.
بری از شحنه دل تا خون بریزی بی گناهی را
نترسی از خدا آیین بی باکی نه این باشد
هوش مصنوعی: اگر دل را از ظلم و ستم خالی کنی، هیچ وقت از خدا نمیترسی که بیگناهی را به ناحق به قتل برسانی. شجاعت واقعی در این نیست.
چه رفت از زهره با هاروت خاکم در دهن بادا
تو مریم باشی و کار تو با روح الامین باشد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از زهره (سیاره عشق و زیبایی) و هاروت (فرشتهای که در اساطیر به معلمی و فهمیدن رموز زندگی مشهور است) صحبت میکند. او به نوعی میگوید که آنچه از این دنیا رفته، به خاک تبدیل شده و امید دارد که تو مانند مریم (شخصیتی الهی و مقدس) باشی و کارهایی که انجام میدهی، به وحی و الهام از طرف روحالامین (فرشته وحی) مرتبط باشد. به نوعی، این بیان، تلاشی برای پیوند دادن زیبایی، علم و روح معنوی است.
از آن گردی که در راهش نشیند بر رخم غالب
چه خیزد چون هم از من رخ هم از من آستین باشد
هوش مصنوعی: از آن لباسی که بر تن من است و در مسیرم نشسته، چه چیزی به دست میآید، در حالی که هم چهرهام و هم آستینم از آن خودم است؟