شمارهٔ ۱۴۷
هر ذره را فلک به زمینبوس میرسد
گر خاک راست دعوی ناموس میرسد
زان می که صاف آن به بتان وقف کردهاند
درد ته پیاله به طاووس میرسد
زین سان که خو گرفته عاشقکشیست حسن
مر شمع را شکایت فانوس میرسد
خود پیش خود کفیل گرفتاری منست
هردم به پرسش دل مأیوس میرسد
بیرون میا ز خانه به هنگام نیمروز
رشک آیدم که سایه به پابوس میرسد
ارباب جاه را ز رعونت گزیر نیست
کاین نشئه از شراب خم کوس میرسد
گفتم به وهم پرسش عبرت برای چه؟
گفتا ز طوف دخمه کاووس میرسد
سجاده رهن مینپذیرفت میفروش
کاین را نسب به خرقه سالوس میرسد
خون موجزن ز مغز رگ جان ندیدهای
دانی که از تراوش کیموس میرسد
خشکست گر دماغ ورع غالبا چه بیم
کز ذوق سودن کف افسوس میرسد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر ذره را فلک به زمینبوس میرسد
گر خاک راست دعوی ناموس میرسد
هوش مصنوعی: هر قسمت از جهان به زمین احترام میگذارد و اگر خاک نیز حقیقتاً ادعای بزرگمنشی کند، به او نیز توجه میشود.
زان می که صاف آن به بتان وقف کردهاند
درد ته پیاله به طاووس میرسد
هوش مصنوعی: از نوشیدنیای که به خاطر زیباییهای معشوقان خالص شده، درد پایین لیوان به طاووس میرسد.
زین سان که خو گرفته عاشقکشیست حسن
مر شمع را شکایت فانوس میرسد
هوش مصنوعی: این ابیات به نوعی اشاره به عشق و درد ناشی از آن دارد. در اینجا، به نظارت و حسرت شمع اشاره شده که در میان عشق و زیبایی، به جای روشنی و زندگی، به سوختن و آسیب دیدن دچار شده است. در واقع، شمع به نوعی نماینده عاشقانی است که در پی زیبایی میسوزند، در حالی که دیگران به تماشای آنها نشستهاند و همین کار باعث شکایت و گلایه میشود.
خود پیش خود کفیل گرفتاری منست
هردم به پرسش دل مأیوس میرسد
هوش مصنوعی: همیشه در دل خودم به این فکر میکنم که کسی در کنارم هست که برای مشکلاتم پاسخگوست و هر لحظه وقتی نگران یا ناامید میشوم، سوالاتم به سراغ او میآید.
بیرون میا ز خانه به هنگام نیمروز
رشک آیدم که سایه به پابوس میرسد
هوش مصنوعی: به دنبال این هستم که در میانه روز، وقتی بیرون میروم حواسم به سایهام باشد که گویی به قدمهایم احترام میگذارد و مرا تحت نظر دارد.
ارباب جاه را ز رعونت گزیر نیست
کاین نشئه از شراب خم کوس میرسد
هوش مصنوعی: افراد جاهطلب و متکبر نمیتوانند از خود برائت جویند، چرا که این حالت ناشی از نشئگی ناشی از می و عیاشی است.
گفتم به وهم پرسش عبرت برای چه؟
گفتا ز طوف دخمه کاووس میرسد
هوش مصنوعی: گفتم چرا باید به تامل و پرسش فکر کنم؟ گفتند که خبر از طوفان و خطرات درون کاخ کیکاووس میآید.
سجاده رهن مینپذیرفت میفروش
کاین را نسب به خرقه سالوس میرسد
هوش مصنوعی: سجاده به خود راه نمیداد و میفروش به این دلیل که این چیز نسبت به پوشش ریایی و نفاق قرار میگیرد.
خون موجزن ز مغز رگ جان ندیدهای
دانی که از تراوش کیموس میرسد
هوش مصنوعی: خون در حال حرکت از مغز و رگهای انسانی که جانش را از دست داده، به تو میگوید که این خون از کجا به وجود میآید، جایی که مواد لازم برای آن تولید میشود.
خشکست گر دماغ ورع غالبا چه بیم
کز ذوق سودن کف افسوس میرسد
هوش مصنوعی: اگر عقل و فهم انسان غالبا خشک و بیروح باشد، چه نگرانی وجود دارد که از لذت زیبایی چیزی جز افسوس نصیبش نشود؟