گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

خوبان نه آن کنند که کس را زیان رسد
دل برد تا دگر چه از آن دلستان رسد؟
دارد خبر دریغ و من از سادگی هنوز
سنجم همی که دوست مگر ناگهان رسد
مقصود ما ز دیر و حرم جز حبیب نیست
هر جا کنیم سجده بدان آستان رسد
دردی کشان میکده در هم فتاده اند
نازم به خواریی که به من زین میان رسد
گم شد نشان من چو رسیدم به کنج در
مانند آن صدا که به گوش گران رسد
در دام بهر دانه نیفتم مگر قفس
چندان کنی بلند که تا آشیان رسد
راهی که تا منست همانا نه ایمنست
خون می خورم که چون بخورم می چه سان رسد؟
رفتم سوی وی و مژه اندر جگر خلید
زان پیشتر که سینه به نوک سنان رسد
تیر نخست را غلط انداز گفته ام
ای وای گر نه تیر دگر بر نشان رسد
امید غلبه نیست به کیش مغان درآی
می گر به جزیه دست نداد ارمغان رسد
خوارم نه آنچنان که دگر مژده وصال
باور کنم اگر همه از آسمان رسد
صاحبقران ثانی اگر در جهان نماند
گفتار من به ثانی صاحبقران رسد
چون نیست تاب برق تجلی کلیم را
کی در سخن به غالب آتش بیان رسد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوبان نه آن کنند که کس را زیان رسد
دل برد تا دگر چه از آن دلستان رسد؟
هوش مصنوعی: خوبان آن کار را نمی‌کنند که کسی را ناراحت کنند؛ آن‌ها دل‌ها را می‌برند و از این کار، فقط خوبی و زیبایی می‌رسد.
دارد خبر دریغ و من از سادگی هنوز
سنجم همی که دوست مگر ناگهان رسد
هوش مصنوعی: خبرهایی از دل‌تنگی و ناراحتی دارم، اما من به سادگی خودم همچنان منتظر هستم که شاید دوست ناگهان به سراغم بیاید.
مقصود ما ز دیر و حرم جز حبیب نیست
هر جا کنیم سجده بدان آستان رسد
هوش مصنوعی: هدف ما از مکان‌های مقدس و عبادتگاه‌ها فقط محبت به محبوب است. هر کجا که سجده کنیم، در نهایت به آن وجود مقدس و عزیز می‌رسیم.
دردی کشان میکده در هم فتاده اند
نازم به خواریی که به من زین میان رسد
هوش مصنوعی: در جایی که درد و رنج به هم آمیخته شده‌اند، من به زیبایی و افتادگی خود می‌بالم که از این وضعیت به من چیزی می‌رسد.
گم شد نشان من چو رسیدم به کنج در
مانند آن صدا که به گوش گران رسد
هوش مصنوعی: وقتی به گوشه در رسیدم، نشانه‌ام گم شد، مانند صدایی که برای کسی که سنگین‌گوش است، به سختی قابل شنیدن است.
در دام بهر دانه نیفتم مگر قفس
چندان کنی بلند که تا آشیان رسد
هوش مصنوعی: تنها در صورتی در دام می‌افتم که قفس آنقدر بلند باشد که به آشیان و منزلگاه خود برسم.
راهی که تا منست همانا نه ایمنست
خون می خورم که چون بخورم می چه سان رسد؟
هوش مصنوعی: راهی که من باید بروم، واقعاً بی‌خطر نیست. من در حال نوشیدن خون هستم و وقتی بخورم، چه به سرم خواهد آمد؟
رفتم سوی وی و مژه اندر جگر خلید
زان پیشتر که سینه به نوک سنان رسد
هوش مصنوعی: به سوی او رفتم و احساس کردم که مژگانم به دل می‌خورد، قبل از آنکه سینه‌ام به نوک نیزه برسد.
تیر نخست را غلط انداز گفته ام
ای وای گر نه تیر دگر بر نشان رسد
هوش مصنوعی: من تیر اول را به خطا پرتاب کرده‌ام و اگر اینگونه باشد، تیر بعدی به هدف خواهد رسید.
امید غلبه نیست به کیش مغان درآی
می گر به جزیه دست نداد ارمغان رسد
هوش مصنوعی: امید پیروزی بر آیین زرتشتیان وجود ندارد، پس اگر به مذهب آنها نروی و مالیات نپردازی، به تو هدیه‌ای نمی‌رسد.
خوارم نه آنچنان که دگر مژده وصال
باور کنم اگر همه از آسمان رسد
هوش مصنوعی: من به قدری ذلیل و ناامید شده‌ام که حتی اگر خبر وصالی از معشوق به من برسد، آن را باور نخواهم کرد، حتی اگر این خبر از آسمان هم بیفتد.
صاحبقران ثانی اگر در جهان نماند
گفتار من به ثانی صاحبقران رسد
هوش مصنوعی: اگر صاحبقران دوم در جهان باقی نماند، سخنان من به صاحبقران دومی خواهد رسید.
چون نیست تاب برق تجلی کلیم را
کی در سخن به غالب آتش بیان رسد
هوش مصنوعی: وقتی که نور و درخشندگی حضور حضرت موسی (کلیم) نیست، چگونه می‌توان با زبانی آتشین و پرشور سخن گفت؟