گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد
بزن آتش که شنیدن ز میان برخیزد
می رمی از من و خلقی به گمانست ز تو
بی محابا شو و بنشین که گمان برخیزد
گر دهم شرح عتابی که به دلها داری
دود از کارگه شیشه گران برخیزد
با قدت سرو چو شخصی ست که ناگه یکبار
بیخود از جا ز هجوم خفقان برخیزد
به چه گیرند عیار هوس و عشق دگر
رسم بیداد مبادا ز جهان برخیزد
کشته دعوی پیدایی خویشیم همه
وای گر پرده ازین راز نهان برخیزد
زینهار از تعب دوزخ جاوید مترس
خوش بهاری ست کزو بیم خزان برخیزد
ناله برخاست دم جستن از آتش ز سپند
کو شگرفی که چو ما از سر جان برخیزد
جزوی از عالمم و از همه عالم بیشم
همچو مویی که بتان را ز میان برخیزد
عمرها چرخ بگردد که جگر سوخته ای
چون من از دوده آذرنفسان برخیزد
گر دهم شرح ستمهای عزیزان غالب
رسم امید همانا ز جهان برخیزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد
بزن آتش که شنیدن ز میان برخیزد
هوش مصنوعی: تا کی باید به شکوایه‌ها و دردها ادامه داد؟ بیا آتش بر افروز و اجازه بده تا صدای حقیقت از دل شنیده شود.
می رمی از من و خلقی به گمانست ز تو
بی محابا شو و بنشین که گمان برخیزد
هوش مصنوعی: تو از من دور می‌شوی و مردم گمان می‌کنند که این دوری بی‌دلیل است. بی‌پروا به من نزدیک شو و بمان، زیرا این گمان‌ها از بین می‌روند.
گر دهم شرح عتابی که به دلها داری
دود از کارگه شیشه گران برخیزد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم احساسات و خشم تو را توضیح دهم که در دل‌هایت وجود دارد، به قدری شدید است که دود از کارگاه شیشه‌گران بلند می‌شود.
با قدت سرو چو شخصی ست که ناگه یکبار
بیخود از جا ز هجوم خفقان برخیزد
هوش مصنوعی: با قامت تو، مانند درخت سر به فلک کشیده‌ای هستی که ناگهان به خاطر فشار و تنگنایی که دارد، از جا بلند می‌شود.
به چه گیرند عیار هوس و عشق دگر
رسم بیداد مبادا ز جهان برخیزد
هوش مصنوعی: به چه نوعی می‌توان به عیار هوس و عشق پرداخت، و دیگر چه رسم بی‌عدالتی‌ای باشد که نکند بر اثر آن، جهان از حرکت بایستد؟
کشته دعوی پیدایی خویشیم همه
وای گر پرده ازین راز نهان برخیزد
هوش مصنوعی: ما همه درگیر جنگ بر سر خودنمایی‌امان هستیم و افسوس که اگر پرده از این راز پنهان کنار برود، چه عواقبی خواهد داشت.
زینهار از تعب دوزخ جاوید مترس
خوش بهاری ست کزو بیم خزان برخیزد
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که از عذاب همیشگی دوزخ بپرهیزی. این دنیا مثل بهار است، اما ممکن است به ناگاه فصل سرد و تلخ خزان شروع شود.
ناله برخاست دم جستن از آتش ز سپند
کو شگرفی که چو ما از سر جان برخیزد
هوش مصنوعی: از دل سوزان آتش، ناله‌ای به گوش می‌رسد. آیا آن سپند بزرگ، که مانند ما از جان خود برمی‌خیزد، نمی‌تواند جان بگیرد؟
جزوی از عالمم و از همه عالم بیشم
همچو مویی که بتان را ز میان برخیزد
هوش مصنوعی: من بخشی از این جهانم و در واقع از همه موجودات مهم‌تر هستم، مانند مویی که از میان موهای دیگر بلند شده باشد.
عمرها چرخ بگردد که جگر سوخته ای
چون من از دوده آذرنفسان برخیزد
هوش مصنوعی: سال‌ها می‌گذرد و زمان به دور خود می‌چرخد، اما کسی مانند من که دلی سوخته دارد و از آتش درد رنج می‌برد، پا به میدان خواهد گذاشت.
گر دهم شرح ستمهای عزیزان غالب
رسم امید همانا ز جهان برخیزد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درباره ظلم‌هایی که عزیزانم به من کرده‌اند صحبت کنم، به یقین امیدم از دنیا قطع خواهد شد.