گنجور

شمارهٔ ۱۰

سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا
رشته شمع مزار از رگ جانست مرا
می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش
حلقه بزم که چشم نگرانست مرا
هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل
در سپاس دم تیغ تو زبانست مرا
دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست
این همه بحث که در سود و زیانست مرا
جویی از باده و جویی ز عسل دارد خلد
لب لعل تو هم اینست و هم آنست مرا
چون پریزاد که در شیشه فرودش آرند
روی خوبت به دل از دیده نهانست مرا
به تگ و تاز من افزود گسستن یک دست
در رهت رشته امید عنانست مرا
بیخودی کرده سبکدوش ، فراغی دارم
کوه اندوه رگ خواب گرانست مرا
خارها از اثر گرمی رفتارم سوخت
منتی بر قدم راهروانست مرا
رهرو تفته در رفته به آبم غالب
توشه‌ای بر لب جو مانده نشانست مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا
رشته شمع مزار از رگ جانست مرا
هوش مصنوعی: سوز و آتش عشق تو بعد از مرگ برای من روشن و مشخص است؛ به‌طوری که نور شمع روی قبرم، همچون رگ حیات من است و به وجودم وصل است.
می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش
حلقه بزم که چشم نگرانست مرا
هوش مصنوعی: من از شادی و لذت در تنهایی خود جا نمی‌شوم، زیرا دور و برم حلقه‌ای از جشن و سرور است و چشمی نگران به من خیره شده است.
هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل
در سپاس دم تیغ تو زبانست مرا
هوش مصنوعی: هر زخمی که بر تنم به خاطر حسادت دیگران به وجود بیاید، بر دل من نشان سپاس و شکر است، چرا که تیغ تو (عشق یا زیبایی تو) برای من حرفی برای گفتن دارد.
دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست
این همه بحث که در سود و زیانست مرا
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو، و از سر شوق و اشتیاق، به تو تعلق دارد. این همه گفتگو درباره‌ی سود و زیان برای من بی‌اهمیت است.
جویی از باده و جویی ز عسل دارد خلد
لب لعل تو هم اینست و هم آنست مرا
هوش مصنوعی: بهشت با لب‌های لعل تو مانند یک جوی از شراب و یک جوی از عسل است، چرا که هر دو طعم خوش و دلنشینی دارند.
چون پریزاد که در شیشه فرودش آرند
روی خوبت به دل از دیده نهانست مرا
هوش مصنوعی: چون پری که در شیشه قرار می‌گیرد، چهره زیبایت در دل من از چشم‌ها پنهان است.
به تگ و تاز من افزود گسستن یک دست
در رهت رشته امید عنانست مرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس ناامیدی و دلسردی خود صحبت می‌کند. او می‌گوید که در پی شکست یا قطع رابطه‌ای، امیدش به دستاوردهای آینده کم شده است. به طور کلی، این عبارت نشان‌دهنده جنگیدن با مشکلات و احساسات دردناک و همچنین تلاش برای حفظ امید در شرایط سخت می‌باشد.
بیخودی کرده سبکدوش ، فراغی دارم
کوه اندوه رگ خواب گرانست مرا
هوش مصنوعی: بی‌خبری و رهایی به من دست داده، اما بار سنگین غم همچنان بر دوشم سنگینی می‌کند.
خارها از اثر گرمی رفتارم سوخت
منتی بر قدم راهروانست مرا
هوش مصنوعی: خارها از اثر گرمی رفتار من سوزان شده‌اند، و این نشان‌دهنده این است که من به دیگران کمک می‌کنم.
رهرو تفته در رفته به آبم غالب
توشه‌ای بر لب جو مانده نشانست مرا
هوش مصنوعی: مسافر خسته‌ای که در آب غرق شده، نشانه‌ای از خود بر لب جوی گذاشته که نشان‌دهنده وضعیت اوست.