گنجور

شمارهٔ ۸۹ - خطاب به وقایع نگار

ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی. ما قر علی الطرس انا ملک الا اقر بالفضل الانام لک. ندانم نامة و چاپار بود یا نافه تاتار و نگار خامة سامی بود یا نگارخانة مانی؟ استغفرالله واتوب الیه. مشک وعنبر محفلی را معطر کند و کلک مانی صفحه را مصور؛ خلاف تحریرات سرکار که چون باد بهار و ابر آذار جهانی را از نوجوانی داد، دل از بشارات ولایت عهد و اشارتی خوش تر از شکر و شهد، مملکتی را از مهلکت رهاند و ایرانی از ویرانی برآمد. راجع العهد شبابه و هیاالملک اسبابه. دولت نوبت صولت نواخت، اسلام اعلام برتری افراخت. فالحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ربنا لغفور شکور.

امروز ولیعهد مرحوم مغفور را زنده میبینم و خود را بحکم وجوب و حد امکان بر عوالم کون و مکان نازنده.

شد آن که اهل نظر بر کرانه میرفتند
هزار گونه سخن بر زبان و لب خاموش

این گونه مناصب باشخاصی مناسب است که بابیض اجفان سر و کار دارند نه اجفان بیض و جفان صحیح بجلوه آرند نه جفون مریض.

شاهزاده اعظم روحی فداه است فحسب که درین فصل بهار و سبزی دشت و نغزی جویبار باز کماکان در میان خود و جوشن است، نه بر کنار جوی و گلشن، سایه خلاف نخفته، مایة خلاف نگفته، نه با چنگ زنان معاشرت کند، نه از چنگ زنان مفاخرت. اگر توب و تیبی نظم و ترتیب دهد، یا سواره و پیاده حاضر و آماده سازد، برای حفظ ممالک پادشاهی است، نه از روی خام طمعی و خودخواهی. چنان که در این اوقات آلامانان ترکمان دست تعرض بعرض و مال خراسان گشوده بودند و اکثار فساد در اقصار بلاد نموده، جمعی از سواران منصور و سربازان غازی بدشمن شکاری و ترکنازی مأمور شدند و ساحات ملک طوس مصرح اجساد و روس گشت، روسای سنی در بند شدند و سرای شیعه از بند چستند و بر حسب امر والا سیاست ترکمانان بندی بداغ دیدگان شهری محول شد که عیدی از نو پدید آمد و طرفه تماشا داشت که ستم کش از ستمگر کیفر میخواست و مظلوم از ظالم انتقام میجست. کمتر کوچه ای است در شهر که خون ها موج نزندو سرها اوج نگیرد، خصوصا خیابان های صحن مقدس که در هر طرف سرهای کشتگان ریخته و دود از نهادشان برانگیخته؛ از کشته ها پشته ها عیان است و از خون ها جوی ها روان.

صید شهان جمله وحش و طیر بود لیک
صید شه ماست هر چه شیر نر آمد

الهم اید جیشه و ابد عیشه و ازدد علی اعداء السلطان نصره و قهره و غیطه و طیشه. والسلام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی. ما قر علی الطرس انا ملک الا اقر بالفضل الانام لک. ندانم نامة و چاپار بود یا نافه تاتار و نگار خامة سامی بود یا نگارخانة مانی؟ استغفرالله واتوب الیه. مشک وعنبر محفلی را معطر کند و کلک مانی صفحه را مصور؛ خلاف تحریرات سرکار که چون باد بهار و ابر آذار جهانی را از نوجوانی داد، دل از بشارات ولایت عهد و اشارتی خوش تر از شکر و شهد، مملکتی را از مهلکت رهاند و ایرانی از ویرانی برآمد. راجع العهد شبابه و هیاالملک اسبابه. دولت نوبت صولت نواخت، اسلام اعلام برتری افراخت. فالحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ربنا لغفور شکور.
هوش مصنوعی: ای کتاب، تو را به مقام سلطنت برگزیده‌اند. من می‌دانم که همه‌ی دنیا به فضیلت تو اعتراف دارند. نمی‌دانم این نامه از کجا آمده یا چه نوع فرستنده‌ای دارد، آیا خط تاتاری است یا مانی؟ خدا را شکر که بوی خوش مشک و عنبر محفل را معطر می‌کند و آثار مانی صفحه را زیباتر می‌سازد؛ برخلاف نوشته‌های تو که مانند باد بهاری و ابر آزاردهنده، جهانی را از جوانی تحت تأثیر قرار می‌دهد. دل‌ها از بشارت‌های سلطنت و نشانه‌های شیرین‌تر از شکر و عسل، رهایی یافتند و ایرانی از ویرانی نجات یافته است. به دوران جوانی و اسباب سلطنت اشاره می‌کنیم. دولت، نوبت صولت را آغاز کرد و اسلام مقام والایی را اعلام کرد. پس حمد خداوندی را که غم‌ها را از ما دور کرد و پروردگارمان بخشنده و شکرگزار است.
امروز ولیعهد مرحوم مغفور را زنده میبینم و خود را بحکم وجوب و حد امکان بر عوالم کون و مکان نازنده.
هوش مصنوعی: امروز من ولیعهد مرحوم را زنده و حاضر می‌بینم و خود را موظف می‌دانم که در حد امکان به دنیای موجودات و مکان‌ها توجه کنم.
شد آن که اهل نظر بر کرانه میرفتند
هزار گونه سخن بر زبان و لب خاموش
هوش مصنوعی: اهل دانش و بصیرت به کناره می‌رفتند و در حالی که سکوت کرده بودند، هزاران سخن در دل و زبانشان وجود داشت.
این گونه مناصب باشخاصی مناسب است که بابیض اجفان سر و کار دارند نه اجفان بیض و جفان صحیح بجلوه آرند نه جفون مریض.
هوش مصنوعی: این نوع مقامات برای افرادی مناسب است که به مسائل و امور ظاهری و زینتی پرداخته و به خوبی به آن‌ها رسیدگی می‌کنند، نه کسانی که به ظواهر نادرست و مشکلات ظاهری توجه دارند. افراد باید به گونه‌ای باشند که از نظر ظاهری سالم و درست به نظر برسند، نه به صورت ناسالم یا نادرست.
شاهزاده اعظم روحی فداه است فحسب که درین فصل بهار و سبزی دشت و نغزی جویبار باز کماکان در میان خود و جوشن است، نه بر کنار جوی و گلشن، سایه خلاف نخفته، مایة خلاف نگفته، نه با چنگ زنان معاشرت کند، نه از چنگ زنان مفاخرت. اگر توب و تیبی نظم و ترتیب دهد، یا سواره و پیاده حاضر و آماده سازد، برای حفظ ممالک پادشاهی است، نه از روی خام طمعی و خودخواهی. چنان که در این اوقات آلامانان ترکمان دست تعرض بعرض و مال خراسان گشوده بودند و اکثار فساد در اقصار بلاد نموده، جمعی از سواران منصور و سربازان غازی بدشمن شکاری و ترکنازی مأمور شدند و ساحات ملک طوس مصرح اجساد و روس گشت، روسای سنی در بند شدند و سرای شیعه از بند چستند و بر حسب امر والا سیاست ترکمانان بندی بداغ دیدگان شهری محول شد که عیدی از نو پدید آمد و طرفه تماشا داشت که ستم کش از ستمگر کیفر میخواست و مظلوم از ظالم انتقام میجست. کمتر کوچه ای است در شهر که خون ها موج نزندو سرها اوج نگیرد، خصوصا خیابان های صحن مقدس که در هر طرف سرهای کشتگان ریخته و دود از نهادشان برانگیخته؛ از کشته ها پشته ها عیان است و از خون ها جوی ها روان.
هوش مصنوعی: شاهزاده بزرگ روحی فدای اوست. در این فصل بهار و زیبایی دشت و جریان نهرها، او همچنان در دل خود و در کنار زره‌اش به سر می‌برد و نه در کنار جوی و باغ، بلکه در سایه‌ای از مخالفت که خواب را رها نکرده است. او نه با نوازندگان در مجالست است و نه از آنها برای فخر فروشی بهره می‌برد. اگر او یا تیبی منظم و مرتب در کارها ایجاد کند، یا افرادی را چه سوار و چه پیاده برای دفاع از سرزمین‌های پادشاهی آماده کند، این کار برای حفظ کشور است و نه از سر طمع و خودخواهی. در این زمان، ترکمانان بی‌رحم به سرزمین‌ها و اموال خراسان حمله کرده‌اند و فساد در مناطق مختلف بوجود آورده‌اند. به همین دلیل، گروهی از سواران منصور و سربازان غازی برای نبرد با دشمن مأمور شدند و سرزمین طوس با کشتار و ویرانی مواجه شد. رهبران سنی در بند گرفتار شدند و شیعیان از بند رهایی یافتند. بر اساس فرمان عالی، ترکمانان به شهری تسلط پیدا کردند که نشانه‌ای از نوظهوری و تماشایی بود؛ که در آن، ستم‌دیده از ستمگر انتقام می‌گرفت. کمتر کوچه‌ای در شهر وجود دارد که خون‌ها جاری نشود و سرها بالا نروند، به ویژه در خیابان‌های کنار حرم مطهر که در هر طرف سرهای کشته‌شدگان ریخته و دود از جسم‌هایشان برخاست. از کشته‌ها پشته‌های زیادی ایجاد شده و جوی‌های خون جاری است.
صید شهان جمله وحش و طیر بود لیک
صید شه ماست هر چه شیر نر آمد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شکارگاه مخصوص پادشاهان همواره پر از حیوانات وحشی و پرندگان است، اما شکار اصلی پادشاه، هر چیزی است که از آن شیر نر به حساب آید. به عبارتی، حتی در میان همه آن موجودات، چیزی که برای پادشاه اهمیت دارد، تنها شجاعان و برگزیدگان هستند.
الهم اید جیشه و ابد عیشه و ازدد علی اعداء السلطان نصره و قهره و غیطه و طیشه. والسلام
هوش مصنوعی: خداوند، یاری کن سپاه را و معیشتشان را پایدار بگردان و بر دشمنان سلطان افزون کن پیروزی و شکست و عذاب و خشمی شدید. والسلام

حاشیه ها

1402/07/29 10:09
ali moghtaderi

تشکر از گنجینه گنجور که با جمع آوری نامه های این مرد بزرگ منبع الهام خوبی برای نسل آینده ادب این مرز و بوم ارائه داده
معدود منابعی به اندازه این نامه ها جهت واژه آموزی و یادگیری نحوه نگارش در آن دوران مفید است
به خصوص که با قابلیت واژه نامه سایت روند معنی یابی کلمات سریع تر دنبال می شود
فردی که با املای این چنین نامه هایی بزرگ شود مطمئنا در لطائف سخن و ظرافت قلم همچون ملک الشعرا خواهد شد