شمارهٔ ۹۰ - خطاب به میرزا فضل الله علی آبادی مستوفی خاقان
در حینی که در رکاب نواب مستطاب شاهزاده والاتبار به طهران میآمد
مکتوب مرغوب شما بعد از هزار یاس و حرمان، دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ببارد.
این که نوشته بودید که خوب پر کرده اید تا چطور خالی کنید؛ جواب این است که: ما بسیار از این خوب ها پر کرده ایم و باقتضای آنجا هر طور خالی شود خواه توب مهلک باشد و یا تیر مضحک، خالی از شعف دوستان و تلف دشمنان نخواهد بود. تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید.
دیگر نوشته بودید زود بیا که اگر زود بیائی دیر است. جوابی در این باب جز شعر عنتره عبسی ندارم.
و لقد شفی نفسی و ابرء سقمها
قیل الفوارس و یک عنتر اقدم
یدعون عنتر و الرماح کانها
اشطان بئرفی لبان الادهم
چون زمان ملاقات نزدیک است زیاده زحمتی نمیتوان داد. والسلام
شمارهٔ ۸۹ - خطاب به وقایع نگار: ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی. ما قر علی الطرس انا ملک الا اقر بالفضل الانام لک. ندانم نامة و چاپار بود یا نافه تاتار و نگار خامة سامی بود یا نگارخانة مانی؟ استغفرالله واتوب الیه. مشک وعنبر محفلی را معطر کند و کلک مانی صفحه را مصور؛ خلاف تحریرات سرکار که چون باد بهار و ابر آذار جهانی را از نوجوانی داد، دل از بشارات ولایت عهد و اشارتی خوش تر از شکر و شهد، مملکتی را از مهلکت رهاند و ایرانی از ویرانی برآمد. راجع العهد شبابه و هیاالملک اسبابه. دولت نوبت صولت نواخت، اسلام اعلام برتری افراخت. فالحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ربنا لغفور شکور.شمارهٔ ۹۱ - خطاب به نواب شعاع السلطنة فتح الله میرزا: تصدقت شوم: همه وقت الطاف حضرت والا افزون از عد ستاره بود و خجلت چاکر قدیمی زیاده از حد شماره؛ تا این بار که فیض حضور بر سیبل عبور مقدور شد، پایه بخت فدوی اوجی گرفت و دریای فضل و کرم والا موجی زد که بیک جزر و مد خجلت های بیش از حصر و حد را کلا و طرا محو منسی ساخت و هم رکابی امام ویردی بیک که با خلعت و ارمغان در منزل ارمغانی رسید پیر غلام را در محنت شرمساری در کمال سبک باری دید. اما از راه یگانگی و رسم خواجه تاشی دور نیست که بر خود فرض کند و صریحا عرض نماید که: اگر بار دیگر نیز این موج احسان اوج گیرد بیم آن است که وجود نابود پیر غلام را نحو و معدوم سازد. چرا که تا حال شرمندگی و خجلت های فراوان و انبوه مثل پشته و کوه، موجود بود که سیبه و سنگری قوی برای وجود ضعیف میشد، حالا که سیبه و بدنه نیست، هر چه بزنند بسینه و بدن میخورد.
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در حینی که در رکاب نواب مستطاب شاهزاده والاتبار به طهران میآمد
هوش مصنوعی: در حین سفر به تهران در خدمت شاهزاده محترم و دارای مقام بالا بودم.
مکتوب مرغوب شما بعد از هزار یاس و حرمان، دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ببارد.
هوش مصنوعی: نامه ارزشمند شما بعد از یک هزار ناامیدی و دلشکستگی، چه حسی دارد؟ مانند ابری که در بیابان بر خاک تشنه ببارد.
این که نوشته بودید که خوب پر کرده اید تا چطور خالی کنید؛ جواب این است که: ما بسیار از این خوب ها پر کرده ایم و باقتضای آنجا هر طور خالی شود خواه توب مهلک باشد و یا تیر مضحک، خالی از شعف دوستان و تلف دشمنان نخواهد بود. تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید.
هوش مصنوعی: این که گفتهاید چطور میتوان آنچه پر شده را خالی کرد، پاسخ این است که ما از این موارد خوب زیادی پر کردهایم و بستگی به شرایط دارد که چگونه خالی شود؛ خواه به شکلی خطرناک باشد یا به طرز مضحکی. در هر صورت، خالی شدن این موارد، خالی از شادی دوستان و از آسیب به دشمنان نخواهد بود. تو در این میان برندهای، چه در بازی جفت و چه در بازی طاق.
دیگر نوشته بودید زود بیا که اگر زود بیائی دیر است. جوابی در این باب جز شعر عنتره عبسی ندارم.
هوش مصنوعی: شما قبلاً نوشته بودید که سریع بیا، چون اگر دیر بیایی، دیگر کار از کار گذشته است. در این مورد فقط میتوانم به شعر عنتره عبسی اشاره کنم.
و لقد شفی نفسی و ابرء سقمها
قیل الفوارس و یک عنتر اقدم
هوش مصنوعی: واقعاً اندوه و درد دل من را شفا بخشید و بیماریام را درمان کرد، وقتی نام قهرمانان و دلاوران به میان آمد و یاد von در این جمع به چشم آمد.
یدعون عنتر و الرماح کانها
اشطان بئرفی لبان الادهم
هوش مصنوعی: آنها عنتر را صدا میزنند و نیزهها مانند تیرکهای یک چاه در دهان اسب سیاه به نظر میرسند.
چون زمان ملاقات نزدیک است زیاده زحمتی نمیتوان داد. والسلام
هوش مصنوعی: با توجه به نزدیک شدن زمان ملاقات، دیگر نمیتوان وقت زیادی را صرف کرد. به همین دلیل، صحبت را تمام میکنم.