گنجور

شمارهٔ ۸۷ - خطاب به میرزا صادق مروزی وقایع نگار

مخدوما، مطاعا، مشفقا، مهربانا: رقیمه کریمه در اسعد اوقات رسید و مضامین مرقومه را که: ارق من الوهم وانفذ من الفهم و امضی من السهم، بود همه را بعرض اشرف والا رسانیده کما انرل من السمائو حی الارض بعد موتها. عالمی را از پژمردگی و افسردگی برآورد، بل از ورطه فنا بعالم بقا باز رساند.

نفخ صور است صریر قلمت
نفخ صوری نه که در قرآن است
کان نشوری دهد آن را که تنش
بر سر کوی اجل قربان است
وین حیاتی دهد آن را که دلش
خسته حادثه دوران است

راست نوشته بودید وقت سوگواری نیست، هنگام کارگذاری است و آن گاه در آن حالت کثیرالملالت که متی مات ابدی ذوالضیغنه ضغعه و سد الی الطرق العیون لکواشح. پنج روز نگذاشتند فاصله شود، خدا بهتر آگاه است که شب و روز من بچه سیاق میگذرد.

و لوانی استزد تک فوق مابی
من البلوی لاعوزک المزید
ولو عرضت علی الموتی حیوه
بعیش مثل عیشی لم یریدوا

بعد از این وقت هوا و هوش من نیست، خدا را بشهادت میطلبم که حقوق مرحمت های ولیعهد مغفور مبرور، وفور عنایت های شاهزاده اعظم روحی فداه مرا پای بست کرده، والا باین شکسته دلی و پریشان حالی و بی کسی و تنهائی هیچ دیوانه در این کار خطیر پا نمیگذارد نه عمر و معدیکربم که بگویم: اعددت للحدثان سابغه و عداء علندا نه سمول بن عادیا که گفت: بنی لی عادیا حصنا حصینا نه طریف عنبری که میگوید حولی اسید والبحیم و مازن نه نابغه ذبیانی که گفته است: حولی بنودودان لیعصوننی سید ضعیفی فقیر بی طایفه و قبیله بی واسطه و وسیله در مقابل جمعی دشمن و بدخواه خودم و ولیعهد و شاهنشاه ایستاده از نقد و غله و رمه و گله و هر چه شیئی بر او صادق آید بالمره صفرالوطاب هستم و معهذا رضیت من الغنیمه بلایاب نشدم؛ بل اگر ان شاءالله از آن در خانه خاطر جمعی بهم رسد، امیدوارم که حسب الفرمایش شما وقت کارگذاری باشد، والا هنگام سوگواری است. ذهب الذین احبهم و بقیت مثل السیف فردا. والسلام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخدوما، مطاعا، مشفقا، مهربانا: رقیمه کریمه در اسعد اوقات رسید و مضامین مرقومه را که: ارق من الوهم وانفذ من الفهم و امضی من السهم، بود همه را بعرض اشرف والا رسانیده کما انرل من السمائو حی الارض بعد موتها. عالمی را از پژمردگی و افسردگی برآورد، بل از ورطه فنا بعالم بقا باز رساند.
هوش مصنوعی: ای عزیز و مهربان: نامه ارزشمند در بهترین زمان به دستم رسید و مفاهیمی که در آن نوشته شده بود، مانند این بود که: از خیال فراتر و از فهم عمیق‌تر و سریع‌تر از تیر، به همگان ارائه شد، چنانکه باران از آسمان به زمین مرده نازل می‌شود. این مطلب، جهانی را از پژمردگی نجات داد و او را از ناامیدی به بقا و زندگی بازگرداند.
نفخ صور است صریر قلمت
نفخ صوری نه که در قرآن است
هوش مصنوعی: صدای قلم تو همچون نفخه صور است، نه اینکه تنها اشاره‌ای به آنچه در قرآن آمده باشد.
کان نشوری دهد آن را که تنش
بر سر کوی اجل قربان است
هوش مصنوعی: آن کس که جانش را در راه مرگ فدای عشق و محبت می‌کند، می‌تواند از عشق و جذبه‌های قلبی چیزهای شگفت‌انگیزی بیاموزد و به دیگران منتقل کند.
وین حیاتی دهد آن را که دلش
خسته حادثه دوران است
هوش مصنوعی: این زندگی به کسی جانی تازه می‌بخشد که دلش از اتفاقات و سختی‌های زمان خسته شده است.
راست نوشته بودید وقت سوگواری نیست، هنگام کارگذاری است و آن گاه در آن حالت کثیرالملالت که متی مات ابدی ذوالضیغنه ضغعه و سد الی الطرق العیون لکواشح. پنج روز نگذاشتند فاصله شود، خدا بهتر آگاه است که شب و روز من بچه سیاق میگذرد.
هوش مصنوعی: چیزهایی که نوشته بودید درست بود، زمان سوگواری نیست، بلکه زمان تلاش و کار است. در آن وضعیت پر از درد و مشکلات، به خصوص زمانی که انسان با سختی‌ها و موانع مواجه می‌شود. پنج روز اجازه ندادند که فاصله‌ای ایجاد شود و خدا بهتر از هر کسی می‌داند که شب و روز من چگونه می‌گذرد.
و لوانی استزد تک فوق مابی
من البلوی لاعوزک المزید
هوش مصنوعی: هرچند که بلایایی پی در پی به سرم می‌آید، اما تو را از این درد و رنج بی‌نیاز نمی‌سازد.
ولو عرضت علی الموتی حیوه
بعیش مثل عیشی لم یریدوا
هوش مصنوعی: اگر زندگی‌ای مثل زندگی من به مردگان ارائه شود، آن‌ها هرگز آن را نخواهند خواست.
بعد از این وقت هوا و هوش من نیست، خدا را بشهادت میطلبم که حقوق مرحمت های ولیعهد مغفور مبرور، وفور عنایت های شاهزاده اعظم روحی فداه مرا پای بست کرده، والا باین شکسته دلی و پریشان حالی و بی کسی و تنهائی هیچ دیوانه در این کار خطیر پا نمیگذارد نه عمر و معدیکربم که بگویم: اعددت للحدثان سابغه و عداء علندا نه سمول بن عادیا که گفت: بنی لی عادیا حصنا حصینا نه طریف عنبری که میگوید حولی اسید والبحیم و مازن نه نابغه ذبیانی که گفته است: حولی بنودودان لیعصوننی سید ضعیفی فقیر بی طایفه و قبیله بی واسطه و وسیله در مقابل جمعی دشمن و بدخواه خودم و ولیعهد و شاهنشاه ایستاده از نقد و غله و رمه و گله و هر چه شیئی بر او صادق آید بالمره صفرالوطاب هستم و معهذا رضیت من الغنیمه بلایاب نشدم؛ بل اگر ان شاءالله از آن در خانه خاطر جمعی بهم رسد، امیدوارم که حسب الفرمایش شما وقت کارگذاری باشد، والا هنگام سوگواری است. ذهب الذین احبهم و بقیت مثل السیف فردا. والسلام
هوش مصنوعی: پس از این زمان، دیگر نه حواسم هست و نه هوشم، و از خداوند گواهی می‌طلبم که محبت‌های ولیعهد مرحوم و عنایت‌های شاهزاده عزیز، مرا زمین‌گیر کرده است. با این حال، در این حال دل‌شکسته و آشفتگی و تنهایی، هیچ دیوانه‌ای در چنین وضعیت خطیری پا نمی‌گذارد. من نمی‌توانم بگویم که برای حوادث بد آماده‌ام؛ نه مانند سمول بن عاد که گفت: من برای بنی‌عاد دیواری محکم ساختم، و نه طریف عنبری که می‌گفت: دور من دستان حریر و قوی است. نه نابغه ذبیانی که می‌گفت: در دور من، خوبان خواهند نافرمانی کرد. من یک فرد ضعیف و بی‌طایفه و بدون هیچ کمکی در برابر دشمنان و بدخواهان خود و ولیعهد و شاهنشاه ایستاده‌ام و در حالی که هیچ چیز از دارایی و کاشانه من باقی نمانده، به رغم این شرایط سخت، از غنایمی که امیدوارم به دست آورم، راضی نیستم؛ مگر این که به لطف خداوند امیدی برای آغاز کارم وجود داشته باشد، در غیر این صورت، تنها زمان سوگواری است. کسانی که دوستشان داشتم رفته‌اند و من تنها مانده‌ام. والسلام.