گنجور

شمارهٔ ۸۴ - نامة ای است که قائم مقام از سرخس به مشهد نوشته است

صاحبا نه ملکا هم نه، چرا؛ ز آن که ترا
مدحت از وصف برون است نه جای لقب است

دستخط شریف در زمانی که قلعه یاغی گرفته شده بود و مال سرکشان کربلا بتاراج قشون رفته رسید. جای ماها در زیارت خالی بود و جای شما در نهب و غارت. متاع کفر و دین بی مشتری نیست.

شکر خدا کنید که امروز جامع حسنات دنیا و آخرت شمائید لاغیر، و خسرالدنیا والآخره مائیم وبس. یا رب از مادر گیتی بچه طالع زادم؟

همه حسنات یک طرف و صحبت های آقا محمدحسن یک طرف؛ که روح است و روح از مهاجرت او مانند صید مذبوح. یا بوم علی الغریب نوحوا نوحوا. آه از مهرک سلیم و لحن و نوای این تصنیف. خدا بر استخوانش گل دماناد! این ها یادهای زمان جاهلیت است که بقول احوض بن محمد.

ولت بشاشته واصبح ذکره
شجنا یعل بافواد و ینهل

اما امروز روزگار پیری است. شعف و اهتزاز امثال بنده نه بتار و آواز است و نه منصوری و شهناز. بلی پیشرفت کارهای دولت پادشاه و تکریر و توالی فتوحات حضرت ولیعهد روحی فداه پیر و جوان نمیفهمد. ای محتسب از جوان چه خواهی؟ شادی فتح سرخس بنده را با قد خمیده برقص میآورد. بچها از نمل صورت خود برنجند نه حمل هیولای غیر. سبحان الله! عجب عالمی است، پنج ششهزار مرد و زن، درشت و خورد، همه شیعی واثنی عشری اسیر پنج شش هزار ناصبی ومحارب بودند و به فاصله دو ساعت قدرت آلهی ظاهر و نور بر ظلمت قاهر شد وکار بعکس اتفاق افتاد، اسیرها خلاص شدند و خلاص ها، اسیر، بنده ها خواجه شدند و خواجه ها بنده.

یک قوم را ز تارک برداشتند تاج
یک قوم را جواهر بستند بر جبین

تبارک الله الذی بیده الملک؛ توئی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و هو علی کل شیئی قدیر والسلام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحبا نه ملکا هم نه، چرا؛ ز آن که ترا
مدحت از وصف برون است نه جای لقب است
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو نه پادشاهی و نه در جایگاهی هستی که به تو لقبی داده شود؛ زیرا تو بالاتر از توصیفاتی هستی که بتوان به زبان آورد.
دستخط شریف در زمانی که قلعه یاغی گرفته شده بود و مال سرکشان کربلا بتاراج قشون رفته رسید. جای ماها در زیارت خالی بود و جای شما در نهب و غارت. متاع کفر و دین بی مشتری نیست.
هوش مصنوعی: دستخط عزیز در زمانی به دست آمده که قلعه به تصرف درآمده بود و اموال شورشیان کربلا توسط نظامیان به غارت رفته بود. ما در زیارت جا نداریم و شما در غارت و دزدی. کالاهای کفر و دین هیچ‌گاه خریدار ندارند.
شکر خدا کنید که امروز جامع حسنات دنیا و آخرت شمائید لاغیر، و خسرالدنیا والآخره مائیم وبس. یا رب از مادر گیتی بچه طالع زادم؟
هوش مصنوعی: شکرگزار باشید که امروز در جمع افرادی هستید که در دنیا و آخرت نیکوکارند و هیچ کس دیگری به جز شما نیست که این ویژگی را داشته باشد. ما تنها کسانی هستیم که در دنیا و آخرت زیان می‌بینیم. ای پروردگار، آیا من از مادر زمین چه آینده‌ای دارم؟
همه حسنات یک طرف و صحبت های آقا محمدحسن یک طرف؛ که روح است و روح از مهاجرت او مانند صید مذبوح. یا بوم علی الغریب نوحوا نوحوا. آه از مهرک سلیم و لحن و نوای این تصنیف. خدا بر استخوانش گل دماناد! این ها یادهای زمان جاهلیت است که بقول احوض بن محمد.
هوش مصنوعی: تمام خوبی‌ها و نیکی‌ها یک طرف و سخنان آقا محمدحسن یک طرف دیگر است؛ مانند روحی که از مهاجرتش بی‌پناه و درمانده است. یا مانند مرغی که برای فرد غریب نوحه سرایی می‌کند. آه از عشق سلیم و آهنگ و صدای این تصنیف. خداوند بر استخوانش رحمت فرستد! این‌ها یادگارهای دوران جاهلیت است که به گفته احوض بن محمد.
ولت بشاشته واصبح ذکره
شجنا یعل بافواد و ینهل
هوش مصنوعی: او لبخند به چهره دارد و صبح که می‌شود، یادش به دل‌ها شوری می‌افزاید و به آن‌ها جان می‌دهد.
اما امروز روزگار پیری است. شعف و اهتزاز امثال بنده نه بتار و آواز است و نه منصوری و شهناز. بلی پیشرفت کارهای دولت پادشاه و تکریر و توالی فتوحات حضرت ولیعهد روحی فداه پیر و جوان نمیفهمد. ای محتسب از جوان چه خواهی؟ شادی فتح سرخس بنده را با قد خمیده برقص میآورد. بچها از نمل صورت خود برنجند نه حمل هیولای غیر. سبحان الله! عجب عالمی است، پنج ششهزار مرد و زن، درشت و خورد، همه شیعی واثنی عشری اسیر پنج شش هزار ناصبی ومحارب بودند و به فاصله دو ساعت قدرت آلهی ظاهر و نور بر ظلمت قاهر شد وکار بعکس اتفاق افتاد، اسیرها خلاص شدند و خلاص ها، اسیر، بنده ها خواجه شدند و خواجه ها بنده.
هوش مصنوعی: اما امروزه دوران پیری است. خوشحالی و شعف افراد مانند من نه در هنر و آواز است و نه در نام‌های مشهور. بله، پیشرفت کارهای دولت و پیروزی‌های ولیعهد، هم برای پیرها و هم برای جوان‌ها قابل درک نیست. ای محتسب، از جوانان چه انتظاری داری؟ شادی ناشی از فتح سرخس مرا با قامت خمیده به رقص درمی‌آورد. بچه‌ها از زیبایی ظاهری خود ناراحت نشوند، بلکه از حمله هیولاهای غیر. چه دنیای عجیبی است، پنج یا شش هزار مرد و زن، بزرگ و کوچک، همه شیعه و اثنی عشری، در اسارت پنج یا شش هزار ناصبی و محارب بودند و تنها در فاصله دو ساعت، قدرت الهی نمایان شد و نور بر تاریکی غلبه کرد و اوضاع به کلی تغییر کرد، اسیرها آزاد شدند و آزادگان اسیر شدند، و بندگان، خواجه شدند و خواجه‌ها، بندگان.
یک قوم را ز تارک برداشتند تاج
یک قوم را جواهر بستند بر جبین
هوش مصنوعی: مردم یک گروه را از مقام و مرتبه‌اش پایین آوردند و گروه دیگری را به صورت ویژه‌ای محترم شمرده و بر شانه‌هایشان افتخار و زینت قرار دادند.
تبارک الله الذی بیده الملک؛ توئی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و هو علی کل شیئی قدیر والسلام
هوش مصنوعی: بسیار پسندیده است خدایی که مالکیت در دست اوست؛ تویی که هر که را بخواهی به سلطنت می‌رسانی و از سلطنت هر که را بخواهی محروم می‌سازی و او بر هر چیزی تواناست. و سلام.