گنجور

شمارهٔ ۷۵ - این نامة را قائم مقام از خراسان به آصف الدوله نوشته است

خداوندگارا، مرحمت شعارا: چون سابقا مصحوب آدم نواب بهمن میرزا عرض کرده بودم که حضرت ولیعهد روحی فداه خود یا معدودی سوار متعاقب ترکمانان غارتگر تشریف بردند؛ لهذا حامل عریضه را بچاپاری روانه حضور عالی ساخته واجب دانستم که خاطر عالی رااز دو رهگذر آسوده سازم:

اول آن که بحمدالله از اقبال روزافزون شاهنشاهی بخیر و عاقبت و فتح و نصرت برگشتند و یل اسیر اخترمه وافر آوردند سهل است، سردار آنها خان ولی نام که در جنگ نواب شجاع السلطنة و رکن الدوله هر دو بود بدام انتقام افتاد. از قضا همین ترکمانان در همان اوقات رستم خان چوله را اسیر کرده بود و امسال بحسن موقع اسیر همان رستم خان شد. از بس اذیت بخلق خراسان رسانده بود روزیکه موکب والا وارد شد و او را داخل اسراء میآوردند، زن و مرد و صغیر و کبیر از دروازه خیابان سفلی تا میدان ارک همه دور او جمع شده، کم مانده بود که از هجوم عام تلف شود. آن روز مثل عید نوروز بود برای مردم خراسان، و خدا را شکر که ضرب و صدمه معقولی درین ایلغار بآلامان های ترکمان رسید و اسیرهای خوب بدست آمد که هر چه هیمه کش و شترچران و کاروانی برده باشند ان شاءالله تعالی بدست میآید. حضرت ولیعهد روحی فداه هر یک از ملتزمین رکاب را که جزئی جلادت کرده بود بعد از مراجعت نوازش و ریزش کلی فرمودند حتی بامثال تقی گرگ که پوشاکش از پوست سگ پیس بتر بود قباهای زری اعلی و شال های کشمیری ممتاز و جبه های ماهوت زنجیره دار دادند. از پول و غله هم در این قحطی و نابودی هر طور بود مضایقه نشد.

ثانی آن که: اگر چه با آن همه اصرار و ابرام کمترین، یک تومان از طلب چند ساله سپاه بسطام و یک نفر از سواره و سپاه دارالمرز و سمنان نرساندید که از کار اینجا اطمینانی بهم رس و مثل شرفیابی چارمحال ورسیدن خبر بافق از دنبال نشود، اما فضل خداوند تعالی و بخت شاهنشاه روح العالمین فداه امداد کرد و همین ضرب که بآلامان ها رسید حساب خود را کردند و افاقه کامل حاصل شد. کمترین بسیار سعی کردم که خود تشریف نبرند والی خراسان را مأمور فرمایند اول بول فرمودند بعد نمیدانم چطور شد که خود هم با والی تشریف بدند باین سبب قدری تفاوت درین هنگام که خودعازمند و والی متوقف، بهم خواهد رسید، البته بندگان عالی تا حال امدادی مأمور داشته اید، همین که امداد برسد ان شاءالله تعالی هیچ عیب و نقص حاصل نمیشود.

کمترین لازم نمیدانم که در باب بسطامی که ساخلوند و سمنانی دامغانی و استرآبادی تجدید عرضی بکنم چرا که اگر عرایض سابقه تاثیر نکرده باشد، این اصرار حالا هم نمیکند. سنی ها همه از سرحد خوارزم و قزاق تا سیحون و پیشاور بخرابی دین و دولت اجماع کرده اند و در این حالت که آوازه مراجعت ولیعهد شایع میشود و قشوت غیرخراسانی این جا کم است، خود بهتر میدانید که امدادی لازم هست یا نه؟

حضرت ولیعهد روحی فداه آنچه مقدورشان بود در استحکام کار اینجا مضایقه نفرمودند؛ صالدات روس وسرباز شقاقی از بی پولی و بی نانی کم مانده بود متفرق شوند. بعد از عید بمشقتی که فوق آن امکان ندارد طوری ساکت کردند و بوعده متقاعد فرمودند اطمینان بهم رسید که ان شاءالله بعد از حرکت موکب والا، تا خبری از سرکار ولیعهد برسد بر سر خدمت خواهند ماند.

قشون خراسانی را هم سرکرده از خود تعیین کردند و قرار ملبوس و چادر و مواجب و سیورسات را مثل آذربایجانی دادند. توبچی ساخلو قلعه جات را از بلوکات کوهپایه مشهد جوانان خوب مستعد انتخاب نمودند و تا حال تحریر عریضه هیچ نقص نمانده، مگر اسب که درین زمستان بسیار کم مانده و بسیار مشکل است که عوض اسقاط توبخانه و غلامان و عملجات و سواره خراسانی آذربایجانی موجود شود؛ اما هر چه نوکرهای آزموده خوب دارند همه را این جا در خدمت والی میگذارند و هر یک را خدمتی فراخور حال رجوع فرموده اند که عمده آنها عالیجاه مخدوم معظم کامکار کشیکچی باشی دام مجده العالی است؛ و عالیجاهان میرزا موسی نایب و میرزا محمدعلی و میرزا حسن و از سپاهی سهراب خان سرتیپ و قاسم خان قدیمی و صمصام سرهنگ و از ساخلو، علی اصغر خان عجم و ابوالقاسم خان عرب بطوری غریب و وضعی عجب. مخلص زاده سرکار صادق چون اسمش با رسم مطابق است خدمت همگی را میکند و اختصاصی جداگانه بسرکار کشیکچی دارد که هیچ ربط باین عوالم مانحن فیه ندارد.

امیزادگان عظام سیف الملوک میزا و سیف الدوله میرزا، دیروز که سه شنبه بود وارد شدند. حضرت ولیعهد روحی فداه به نواب سیف الدوله میرزا زیاده مرحمت فرمودند، زودتر طلبیدند و چنان اتفاق افتاد که هر جا نوازشی باو میشد تأدیبی بامیرزاده بزرگ میفرمودند، باین سبب دیشب که کمترین در خدمتشان بودم، حرفی جز تنفر از دنیا و توجه بعقبی مذکور نمیشد و گویا فرمانی از شاهنشاه دارند که عزم عتباب فرمایند و میفرمودند ولیعهد تخلف از فرمان همایون نخواهد کرد. کمترین باقسام مختلفه عرض نصیحت کردم، اما تعجب است که امیرزاده بزرگ را با آن که مورد ضرب بود طوع العنان تر و سهل القیادتر از نواب سیف الدوله میرزا دیدم که مورد نوازش و التفات بود و معهذا دیشب میفرمود: نه خراسان میخواهم نه آذربایجان میروم، نه یزد میخواهم. پدرم مرا حکما فرستاد هرگز نمیآمدم.

از قراری که کمترین میفهمم نواب سیف الملوک میرزا چون بلطف و قهر ولیعهد روحی فداه عادت قدیم دارد و بنصیحت پذیرفتن از کمترین هم عمرها خود گرفته است، عنقریب بهمان مراتب اولی و پله های بالا میرسد و دنیا و آخترش همین توجه سرکار ولیعهد است و بس. خلاف نواب سیف الدوله میرزا که سخن هاش حالا با این عالم ها ربط ندارد آن هم ان شاءالله تعالی خوب خواهد شد. انگور نو آورده ترش طعم بود.

والسلام

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندگارا، مرحمت شعارا: چون سابقا مصحوب آدم نواب بهمن میرزا عرض کرده بودم که حضرت ولیعهد روحی فداه خود یا معدودی سوار متعاقب ترکمانان غارتگر تشریف بردند؛ لهذا حامل عریضه را بچاپاری روانه حضور عالی ساخته واجب دانستم که خاطر عالی رااز دو رهگذر آسوده سازم:
هوش مصنوعی: خدای بزرگی، امید به رحمت تو دارم: قبلاً به حضرات نواب بهمن میرزا عرض کردم که حضرت ولیعهد، که روحش فدای مردمش است، به همراه چند سوارکار، برای مقابله با ترکمانان غارتگر به راه افتادند. به همین دلیل، من نامه را به سوی شما فرستادم تا خیال شما را از دو جهت راحت کنم:
اول آن که بحمدالله از اقبال روزافزون شاهنشاهی بخیر و عاقبت و فتح و نصرت برگشتند و یل اسیر اخترمه وافر آوردند سهل است، سردار آنها خان ولی نام که در جنگ نواب شجاع السلطنة و رکن الدوله هر دو بود بدام انتقام افتاد. از قضا همین ترکمانان در همان اوقات رستم خان چوله را اسیر کرده بود و امسال بحسن موقع اسیر همان رستم خان شد. از بس اذیت بخلق خراسان رسانده بود روزیکه موکب والا وارد شد و او را داخل اسراء میآوردند، زن و مرد و صغیر و کبیر از دروازه خیابان سفلی تا میدان ارک همه دور او جمع شده، کم مانده بود که از هجوم عام تلف شود. آن روز مثل عید نوروز بود برای مردم خراسان، و خدا را شکر که ضرب و صدمه معقولی درین ایلغار بآلامان های ترکمان رسید و اسیرهای خوب بدست آمد که هر چه هیمه کش و شترچران و کاروانی برده باشند ان شاءالله تعالی بدست میآید. حضرت ولیعهد روحی فداه هر یک از ملتزمین رکاب را که جزئی جلادت کرده بود بعد از مراجعت نوازش و ریزش کلی فرمودند حتی بامثال تقی گرگ که پوشاکش از پوست سگ پیس بتر بود قباهای زری اعلی و شال های کشمیری ممتاز و جبه های ماهوت زنجیره دار دادند. از پول و غله هم در این قحطی و نابودی هر طور بود مضایقه نشد.
هوش مصنوعی: خوشبختانه شاهنشاهی در حال تجربه موفقیت‌های زیادی است و به پیروزی‌های بیشتری دست یافته است. یکی از سرداران این پیروزی‌ها، خان ولی نام دارد که در جنگ با نواب شجاع السلطنة و رکن الدوله، به دام افتاد. در همان زمان، ترکمانان رستم خان چوله را نیز اسیر کرده بودند و امسال این بار نوبت رستم خان بود که اسیر شود. او به خاطر آزار و اذیت‌هایی که به مردم خراسان رسانده بود، زمانی که به همراه اسرا به شهر وارد می‌شد، جمعیت زیادی از زن و مرد و کودک و بزرگسال دور او جمع شدند و شرایط به گونه‌ای بود که جانش به خطر افتاده بود. آن روز برای مردم خراسان مانند عید نوروز بود. خدا را شکر که در این جنگ به ترکمانان آسیب کمی رسید و تعدادی اسیر خوب به دست آمد. ولیعهد نیز به کسانی که در این نبرد شجاعت نشان داده بودند پاداش‌های خوبی داد و حتی به افرادی که شرایط سخت و نامناسبی داشتند، لباس‌های زیبا و با کیفیت هدیه داد. در این شرایط سخت اقتصادی نیز، به هیچ عنوان در تامین مالی و غذایی برای مردم کمبودی احساس نشد.
ثانی آن که: اگر چه با آن همه اصرار و ابرام کمترین، یک تومان از طلب چند ساله سپاه بسطام و یک نفر از سواره و سپاه دارالمرز و سمنان نرساندید که از کار اینجا اطمینانی بهم رس و مثل شرفیابی چارمحال ورسیدن خبر بافق از دنبال نشود، اما فضل خداوند تعالی و بخت شاهنشاه روح العالمین فداه امداد کرد و همین ضرب که بآلامان ها رسید حساب خود را کردند و افاقه کامل حاصل شد. کمترین بسیار سعی کردم که خود تشریف نبرند والی خراسان را مأمور فرمایند اول بول فرمودند بعد نمیدانم چطور شد که خود هم با والی تشریف بدند باین سبب قدری تفاوت درین هنگام که خودعازمند و والی متوقف، بهم خواهد رسید، البته بندگان عالی تا حال امدادی مأمور داشته اید، همین که امداد برسد ان شاءالله تعالی هیچ عیب و نقص حاصل نمیشود.
هوش مصنوعی: دوم اینکه: با وجود تمام تلاش‌ها و پافشاری‌ها، حتی یک تومان از طلب چند ساله سپاه بسطام و یک نفر از سپاه دارالمرز و سمنان به ما نرسید که بتوانیم از وضعیت اینجا اطمینان حاصل کنیم و مانند شرفیابی به چارمحال و رسیدن خبر از بافق انجام نشود. اما لطف خداوند و خوش شانسی شاهنشاه باعث شد که مشکلات حل شود و وضع بهبود یابد. خیلی سعی کردم که خودشان به خراسان نروند و والی را مأمور کنند، ابتدا هم این کار قرار بود انجام شود، اما نمی‌دانم چه شد که خودشان با والی به آنجا رفتند. به همین دلیل در این زمان که خودشان عازم و والی متوقف هستند، مقداری تفاوت پیش می‌آید. بدون شک تا به حال مأمورینی برای کمک داشته‌اید، و به محض اینکه کمک برسد، ان شاء الله هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
کمترین لازم نمیدانم که در باب بسطامی که ساخلوند و سمنانی دامغانی و استرآبادی تجدید عرضی بکنم چرا که اگر عرایض سابقه تاثیر نکرده باشد، این اصرار حالا هم نمیکند. سنی ها همه از سرحد خوارزم و قزاق تا سیحون و پیشاور بخرابی دین و دولت اجماع کرده اند و در این حالت که آوازه مراجعت ولیعهد شایع میشود و قشوت غیرخراسانی این جا کم است، خود بهتر میدانید که امدادی لازم هست یا نه؟
هوش مصنوعی: نیازی نمی‌بینم که در مورد بسطامی که ساخلوند و سمنانی دامغانی و استرآبادی به آن پرداخته‌اند، دوباره صحبت کنم. چون اگر حرف‌های قبلی تأثیری نداشته، این تأکید هم بی‌فایده است. اهل سنت از سرحد خوارزم و قزاق تا سیحون و پیشاور در مورد خرابی دین و دولت به توافق رسیده‌اند و در این شرایط که خبر بازگشت ولیعهد در حال پخش شدن است و تعداد افراد غیر خراسانی در اینجا کم است، خودتان بهتر می‌دانید که آیا کمکی لازم است یا نه؟
حضرت ولیعهد روحی فداه آنچه مقدورشان بود در استحکام کار اینجا مضایقه نفرمودند؛ صالدات روس وسرباز شقاقی از بی پولی و بی نانی کم مانده بود متفرق شوند. بعد از عید بمشقتی که فوق آن امکان ندارد طوری ساکت کردند و بوعده متقاعد فرمودند اطمینان بهم رسید که ان شاءالله بعد از حرکت موکب والا، تا خبری از سرکار ولیعهد برسد بر سر خدمت خواهند ماند.
هوش مصنوعی: حضرت ولیعهد تمام تلاش خود را برای تقویت و حمایت از وضعیت اینجا انجام دادند. سربازان روس و شقاقی به علت کمبود پول و غذا در آستانه متفرق شدن بودند. اما پس از عید، با سختی‌هایی که قابل تحمل نبود، توانستند اوضاع را آرام کنند و با وعده‌هایی که دادند، اطمینان خاطر ایجاد کردند. به امید خدا، بعد از حرکت کاروان عالی‌مقام، تا زمانی که خبری از ایشان برسد، در خدمت خواهند ماند.
قشون خراسانی را هم سرکرده از خود تعیین کردند و قرار ملبوس و چادر و مواجب و سیورسات را مثل آذربایجانی دادند. توبچی ساخلو قلعه جات را از بلوکات کوهپایه مشهد جوانان خوب مستعد انتخاب نمودند و تا حال تحریر عریضه هیچ نقص نمانده، مگر اسب که درین زمستان بسیار کم مانده و بسیار مشکل است که عوض اسقاط توبخانه و غلامان و عملجات و سواره خراسانی آذربایجانی موجود شود؛ اما هر چه نوکرهای آزموده خوب دارند همه را این جا در خدمت والی میگذارند و هر یک را خدمتی فراخور حال رجوع فرموده اند که عمده آنها عالیجاه مخدوم معظم کامکار کشیکچی باشی دام مجده العالی است؛ و عالیجاهان میرزا موسی نایب و میرزا محمدعلی و میرزا حسن و از سپاهی سهراب خان سرتیپ و قاسم خان قدیمی و صمصام سرهنگ و از ساخلو، علی اصغر خان عجم و ابوالقاسم خان عرب بطوری غریب و وضعی عجب. مخلص زاده سرکار صادق چون اسمش با رسم مطابق است خدمت همگی را میکند و اختصاصی جداگانه بسرکار کشیکچی دارد که هیچ ربط باین عوالم مانحن فیه ندارد.
هوش مصنوعی: قشون خراسانی تحت رهبری خودشان قرار گرفتند و ملبوس، چادر، مواجب و وسایل را مانند آذربایجانی‌ها تأمین کردند. توبچی‌ها از جوانان مستعد مناطق کوهپایه مشهد انتخاب شدند و تا کنون هیچ کمبودی در تهیه عریضه‌ها وجود ندارد، به جز کمبود اسب که در این زمستان به شدت احساس می‌شود و تأمین آن به سختی انجام می‌شود. اما تمامی نوکرهای آزموده و با تجربه در خدمت والی قرار دارند و هر یک به وظیفه‌ای متناسب با توانایی‌هایشان منصوب شده‌اند. عمده این افراد شامل عالیجاه مخدوم معظم کامکار، کشیکچی باشی دام مجده العالی و دیگران از جمله میرزا موسی نایب و سهراب خان سرتیپ هستند. مخلص زاده سرکار صادق نیز در خدمت رسانی فعال است و وظیفه‌ای جداگانه در سمت کشیکچی دارد که ارتباطی با امور دیگر ندارد.
امیزادگان عظام سیف الملوک میزا و سیف الدوله میرزا، دیروز که سه شنبه بود وارد شدند. حضرت ولیعهد روحی فداه به نواب سیف الدوله میرزا زیاده مرحمت فرمودند، زودتر طلبیدند و چنان اتفاق افتاد که هر جا نوازشی باو میشد تأدیبی بامیرزاده بزرگ میفرمودند، باین سبب دیشب که کمترین در خدمتشان بودم، حرفی جز تنفر از دنیا و توجه بعقبی مذکور نمیشد و گویا فرمانی از شاهنشاه دارند که عزم عتباب فرمایند و میفرمودند ولیعهد تخلف از فرمان همایون نخواهد کرد. کمترین باقسام مختلفه عرض نصیحت کردم، اما تعجب است که امیرزاده بزرگ را با آن که مورد ضرب بود طوع العنان تر و سهل القیادتر از نواب سیف الدوله میرزا دیدم که مورد نوازش و التفات بود و معهذا دیشب میفرمود: نه خراسان میخواهم نه آذربایجان میروم، نه یزد میخواهم. پدرم مرا حکما فرستاد هرگز نمیآمدم.
هوش مصنوعی: امیرزاده‌های بزرگ سیف الملوک میزا و سیف الدوله میرزا روز گذشته وارد شدند. ولیعهد به سیف الدوله میرزا توجه ویژه‌ای داشت و او را زودتر خواست. در خلال صحبت‌ها، هر بار که به سیف الدوله نوازش می‌شد، ولیعهد به امیرزاده بزرگ تذکر می‌داد. شب گذشته که در خدمت آنها بودم، تنها موضوع صحبت‌ها تنفر از دنیا و توجه به آخرت بود و به نظر می‌رسید که فرمانی از سوی شاهنشاه برای سفر به عتبات مقدس دارند و ولیعهد هم به این فرمان احترام خواهد گذاشت. من سعی کردم چندین بار نصیحت کنم، اما جالب است که امیرزاده بزرگ، که در فشار بود، از سیف الدوله میرزا که مورد توجه و محبت بود، راحت‌تر و مطیع‌تر به نظر می‌رسید. در حالی که دیشب تأکید می‌کرد که نه به خراسان، نه به آذربایجان و نه به یزد تمایلی ندارد و به گفته‌اش پدرش وی را به این سفر فرستاده و خود هرگز نمی‌آمده است.
از قراری که کمترین میفهمم نواب سیف الملوک میرزا چون بلطف و قهر ولیعهد روحی فداه عادت قدیم دارد و بنصیحت پذیرفتن از کمترین هم عمرها خود گرفته است، عنقریب بهمان مراتب اولی و پله های بالا میرسد و دنیا و آخترش همین توجه سرکار ولیعهد است و بس. خلاف نواب سیف الدوله میرزا که سخن هاش حالا با این عالم ها ربط ندارد آن هم ان شاءالله تعالی خوب خواهد شد. انگور نو آورده ترش طعم بود.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که نواب سیف الملوک میرزا به خاطر محبت و قدرت ولیعهد، به تدریج به درجات بالاتری خواهد رسید و همه چیز در زندگی او به توجه ولیعهد بستگی دارد. اما در مورد نواب سیف الدوله میرزا، او به دنیای جدیدتر و مسائل دیگری مربوط است که امید می‌رود به زودی به خوبی پیش برود. همچنین اشاره شده که انگور تازه‌ای که آورده‌اند، طعم ترش دارد.