گنجور

شمارهٔ ۷۴ - ولیعهد به میرزا عبدالوهاب نوشته است

دبیر بی نظیر، عطارد شان، پسحیان الدورانی، وصاف الزمانی، وحید الدهر، فرید العصر، میرزا عبدالوهاب منشی الممالک بداند که: چون فرط رافت مقتضی ارقام ارقام عنایت ارتسام و کثرت عطوفت مستلزم صدور مناشر مرحمت اختتام است. لهذا پروانه ملاطفت نشانه صادر میشود.

از قراری که آن عالیجاه بمقرب الحضرت میرزا محمد رقعه نگاشته و برخی فقرات در آن مندرج داشته بود، جلوه گر عرصه ظهور آمد که آن عالیجاه را از مراتب مکنونه سرکار کماهی آگاهی نیست و کماهو حقه استحضار بر مراحم غیرمتناهی نی. نواب ما را اعتقاد آن بود که او برحسب تصفیه و تجلیه خاطر از حقایق عنایات مکنونه خبیر است و بواسطه تحلیه بفضایل و تخلیه از رذایل در عالم مکاشفه واقف مافی الضمیر. آن بود که خاطر عالی علی الظاهر اصدار ارقام را که عرف آداب ظاهرپرستان است وافی نبود و در نظر انوار اکتفا بهمان اشفاق معنویه و الطاف باطنیه کافی مینمود. اکنون در تحریر و تقریر دستگیر آمد که آن عالیجاه فوق الغایه از این مراتب غافل است، و باقصی الغایه از آن مرحله ذاهل؛ معلوم استکه هنوز در تیه غفلت پی سپار است ودر قید حیرت گرفتار. اشفاق کامله ما درباره آن عالیجاه از غایت ظهور در حجاب مستور است و این نور کضوءالقمر و شعاع الشمس محیط نزدیک و دور.

چشم تو خود لایق دیدار نیست
ور نه جائی نیست کاین انوار نیست
سعی کن تا دیده ات بینا شود
لایق دیدار لطف ما شود

از آن طرف مراتب فدویت و رقیت معنوی آن عالیجاه بسی ظاهرتر از اعیان صوریه بر خاطر عاطر عیان است و اثبات آن مستغنی از برهان. الطاف بهیه را درباره خود فوق الغایه و اعطاف علیه را نسبت بخویش باعلی النهایه دانسته، مدعوات و مدعیات را عرض و انجاحش بر همت عنایت فرض دارند.

والسلام

شمارهٔ ۷۳ - این نامة از جانب ولیعهد بعد از وقعه کرمان: برادر با جان برابر مهربانم: شروح مفصله که نوشته بودی همه رسید. برادر گرامی، امام و یردی میرزا و آصف الدوله و ملک الکتاب هم بعضی فقرات نوشته بودند که از ملاحظه هر یک آنها هزار بار بر مراتب حیرت و تعجب افزود. تو و خدا اندک فکر کن ببین بعد از فضل خدا و وجود مبارک شاهنشاه که را غیر آن برادر در همه عالم دنیا دارم و چرا بی جهه و سبب از مثل تو برادری میگذرم، چه خلاف قاعده از شما دیده ام که در تلافی آن اهانت شما و اولاد شما را بخواهم و چه وقت اولاد خود را و شما را فرق گذاشته ام که حالا بگذارم؟شمارهٔ ۷۵ - این نامة را قائم مقام از خراسان به آصف الدوله نوشته است: خداوندگارا، مرحمت شعارا: چون سابقا مصحوب آدم نواب بهمن میرزا عرض کرده بودم که حضرت ولیعهد روحی فداه خود یا معدودی سوار متعاقب ترکمانان غارتگر تشریف بردند؛ لهذا حامل عریضه را بچاپاری روانه حضور عالی ساخته واجب دانستم که خاطر عالی رااز دو رهگذر آسوده سازم:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دبیر بی نظیر، عطارد شان، پسحیان الدورانی، وصاف الزمانی، وحید الدهر، فرید العصر، میرزا عبدالوهاب منشی الممالک بداند که: چون فرط رافت مقتضی ارقام ارقام عنایت ارتسام و کثرت عطوفت مستلزم صدور مناشر مرحمت اختتام است. لهذا پروانه ملاطفت نشانه صادر میشود.
هوش مصنوعی: دبیر بزرگ، میرزا عبدالوهاب منشی الممالک، باید بداند که: به خاطر محبت و دلسوزی بسیار، نشانه‌ای از لطف و توجه ارسال می‌شود.
از قراری که آن عالیجاه بمقرب الحضرت میرزا محمد رقعه نگاشته و برخی فقرات در آن مندرج داشته بود، جلوه گر عرصه ظهور آمد که آن عالیجاه را از مراتب مکنونه سرکار کماهی آگاهی نیست و کماهو حقه استحضار بر مراحم غیرمتناهی نی. نواب ما را اعتقاد آن بود که او برحسب تصفیه و تجلیه خاطر از حقایق عنایات مکنونه خبیر است و بواسطه تحلیه بفضایل و تخلیه از رذایل در عالم مکاشفه واقف مافی الضمیر. آن بود که خاطر عالی علی الظاهر اصدار ارقام را که عرف آداب ظاهرپرستان است وافی نبود و در نظر انوار اکتفا بهمان اشفاق معنویه و الطاف باطنیه کافی مینمود. اکنون در تحریر و تقریر دستگیر آمد که آن عالیجاه فوق الغایه از این مراتب غافل است، و باقصی الغایه از آن مرحله ذاهل؛ معلوم استکه هنوز در تیه غفلت پی سپار است ودر قید حیرت گرفتار. اشفاق کامله ما درباره آن عالیجاه از غایت ظهور در حجاب مستور است و این نور کضوءالقمر و شعاع الشمس محیط نزدیک و دور.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی بزرگوار، بر اساس نامه‌ای که به میرزا محمد نوشته و شامل برخی مطالب بوده، دچار یک اشتباه شده است. این فرد به حقیقت‌های عمیق و غیرمعمول آگاهی ندارد و از رحمت‌های بی‌نهایت برخوردار نیست. ما به این فرد اعتقاد داشتیم که او به دلیل پاکی و روشن بودن ذهنش از حقیقت‌های نهفته باخبر است و به واسطه برخورداری از فضایل و دوری از رذایل، به درک شفاف‌تری از امور باطنی دست یافته است. اما به نظر می‌رسد که این شخص تصور می‌کرد که انتشار افکارش، که معمولاً برای کسانی که به ظواهر اهمیت می‌دهند مهم است، ضروری نیست و به جای آن از اشفاق‌های درونی و الطاف باطنی بهره‌مند شده‌اند. اکنون مشخص شده که او نسبت به این مسائل ناواقف است و از حقیقتی که باید درک کند بسیار دور است. این نشان می‌دهد که او هنوز در جهل و حیرت به سر می‌برد و از دیدگاه کامل ما نسبت به او، در حجاب است و این نور مانند نوری از ماه و تابش خورشید به او نزدیک و دور شده است.
چشم تو خود لایق دیدار نیست
ور نه جائی نیست کاین انوار نیست
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبا و باارزش است که اصولاً شایسته‌ی دیدار است، اما اگر این اتفاق نیفتد، به این معناست که جایی وجود ندارد که این نورها و زیبایی‌ها در آنجا نباشند.
سعی کن تا دیده ات بینا شود
لایق دیدار لطف ما شود
هوش مصنوعی: تلاش کن تا چشمانت روشن و بینا شوند تا شایسته‌ی مشاهده‌ی نعمت‌های ما گردی.
از آن طرف مراتب فدویت و رقیت معنوی آن عالیجاه بسی ظاهرتر از اعیان صوریه بر خاطر عاطر عیان است و اثبات آن مستغنی از برهان. الطاف بهیه را درباره خود فوق الغایه و اعطاف علیه را نسبت بخویش باعلی النهایه دانسته، مدعوات و مدعیات را عرض و انجاحش بر همت عنایت فرض دارند.
هوش مصنوعی: از سوی دیگر، درجات فدویت و وابستگی معنوی آن شخصیت بزرگ، به وضوح بیشتر از جلوه‌های ظاهری در ذهن روشن هویداست و نیازی به دلیل برای اثبات آن نیست. لطف‌های بی‌نظیر او نسبت به خود را بسیار بالاتر از تصور می‌داند و توجهات او را نیز با نهایت ارادت و عشق در نظر می‌گیرد و بر این باور است که درخواست‌ها و آرزوها به لطف عنایت او محقق می‌شود.