گنجور

شمارهٔ ۷۲ - به دوستی نوشته است

مخدوم مهربان من: از آن زمان که رشته مراودت حضوری گسسته و شیشه شکیبائی از سنگ تفرقه و دوری شکسته، اکنون مدت دو سال افزون است که نه از آن طرف بریدی و سلامی و نه از این جانب قاصدی و پیامی.

طایر مکاتبات را پر بسته و کلیه مراودات را دربسته.

تو بگفتی که بجا آرم، گفتم که نیازی
عهد و پیمان وفاداری و دلداری و یاری

الحمدالله فراغتی داری، نه حضری و نه سفری، نه زحمتی و نه خوابی، نه برهم خوردگی و نه اضطرابی.

مقدری که بگل نکهت و بگل جان داد
به هر که هر چه سزا دید حکمتش آن داد

شما را طرب داد، ما را تعب. قسمت شما حضر شد و نصیب ما سفر. ما را چشم بر در است و شما را شوخ چشمی در بر.

فرق است میان آن که یارش در برست یا چشمش بر در.

خوشا بحالت که مایة و معاشی از حلال داری و هم انتعاشی در وصال.

نه چون ما دل فگار و در چمن سراب گرفتار. روزها روزه ایم و شب ها بدریوزه. شکر خدای را که طایع نادری و بخت اسکندری داری، نبود نکوئی که در آب و گل تو نیست جز آن که فراموش کاری.

یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و آن مجنون بود
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت

مخلصان را امشب بزمی نهاده و اسباب عیشی ترتیب داده. دلم پیاله، مطربم ناله، اشکم شراب، جگرم کباب. اگر شما را هوس چنین بزمی و بیاد تماشای بی دلان عزمی است، بی تکلفانه بکلبه ام گذری و بچشم یاری بشهیدان کویت نظری.

مائیم و نوای بی نوائی
بسم الله اگر حریف مائی

والسلام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخدوم مهربان من: از آن زمان که رشته مراودت حضوری گسسته و شیشه شکیبائی از سنگ تفرقه و دوری شکسته، اکنون مدت دو سال افزون است که نه از آن طرف بریدی و سلامی و نه از این جانب قاصدی و پیامی.
هوش مصنوعی: عزیزم، از زمانی که ارتباط ما به‌طور حضوری قطع شده و تحمل فاصله و جدایی برایم سخت شده، حالا بیش از دو سال است که نه از طرف شما خبری دارم و نه از جانب خودم پیامی ارسال کرده‌ام.
طایر مکاتبات را پر بسته و کلیه مراودات را دربسته.
هوش مصنوعی: پرنده نامه‌ها را به مقصد نهایی فرستاده و تمام ارتباطات را به حالت اختفایی درآورده است.
تو بگفتی که بجا آرم، گفتم که نیازی
عهد و پیمان وفاداری و دلداری و یاری
هوش مصنوعی: تو گفتی که در جایی قرار بگذارم، من گفتم که نیازی به عهد و پیمان وفاداری و محبت و یاری نیست.
الحمدالله فراغتی داری، نه حضری و نه سفری، نه زحمتی و نه خوابی، نه برهم خوردگی و نه اضطرابی.
هوش مصنوعی: خوشبختانه زمان خوبی داری، نه درگیر یک موقعیت خاص هستی و نه در سفر، نه مشغول کار سختی هستی و نه در خواب، نه اوضاع‌ات به هم ریخته است و نه نگران هستی.
مقدری که بگل نکهت و بگل جان داد
به هر که هر چه سزا دید حکمتش آن داد
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که گل عطر و زیبایی دارد، به هر کس که شایسته باشد، حکمت و دانایی او را عطا می‌کند.
شما را طرب داد، ما را تعب. قسمت شما حضر شد و نصیب ما سفر. ما را چشم بر در است و شما را شوخ چشمی در بر.
هوش مصنوعی: شما را خوشحال کرد، و ما را ناراحت. قسمت شما آمد و نصیب ما رفتن شد. ما منتظر شما هستیم و شما به خوشمزگی‌های خود ادامه می‌دهید.
فرق است میان آن که یارش در برست یا چشمش بر در.
هوش مصنوعی: تفاوت زیادی وجود دارد بین اینکه محبوبتان در کنار شما باشد یا اینکه منتظرش باشید و به در نگاه کنید.
خوشا بحالت که مایة و معاشی از حلال داری و هم انتعاشی در وصال.
هوش مصنوعی: خوش به حالت که روزی‌ات از راه حلال به دست می‌آید و همچنین از همراهی دیگران لذت می‌بری.
نه چون ما دل فگار و در چمن سراب گرفتار. روزها روزه ایم و شب ها بدریوزه. شکر خدای را که طایع نادری و بخت اسکندری داری، نبود نکوئی که در آب و گل تو نیست جز آن که فراموش کاری.
هوش مصنوعی: ما در حالی که دل‌مان غمگین است و در دنیای فریب گرفتار آمده‌ایم، در روزها روزه داریم و شب‌ها در دل‌نگرانی به سر می‌بریم. شکر خدا را به خاطر اینکه به تو توفیق‌های نادری داده و بختی مانند اسکندر داری. در میان این دنیا، هیچ خوبی نیست که در وجود تو نباشد، جز اینکه انسان‌ها فراموشکار هستند.
یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و آن مجنون بود
هوش مصنوعی: بخاطر آوردن دوستان، برای یار خوشایند است، به ویژه که لیلی و مجنون در آن داستان مطرح هستند.
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
هوش مصنوعی: این درست نیست که من در سختی و دشواری به سر ببرم، در حالی که شما در آسایش و راحتی باشید.
مخلصان را امشب بزمی نهاده و اسباب عیشی ترتیب داده. دلم پیاله، مطربم ناله، اشکم شراب، جگرم کباب. اگر شما را هوس چنین بزمی و بیاد تماشای بی دلان عزمی است، بی تکلفانه بکلبه ام گذری و بچشم یاری بشهیدان کویت نظری.
هوش مصنوعی: امشب برای دوستان جشن و شبنشینی ترتیب داده‌ام و وسایل خوش‌گذرانی را آماده کرده‌ام. دل من پر از شراب است، نوازنده نغمه می‌زند، اشک من به مانند شراب است و جگرم به خاطر محبت سوخته است. اگر شما هم تمایل دارید تا چنین جشنی را تجربه کنید و می‌خواهید نگاهی به دل‌هایی که بی‌دل هستند بیندازید، می‌توانید به راحتی به کلبه من سری بزنید و نگاهی به یاران من در کوی عشق بیندازید.
مائیم و نوای بی نوائی
بسم الله اگر حریف مائی
هوش مصنوعی: ما هستیم و آواز بی‌کسی، به نام خدا اگر تو هم همراهمانی.