گنجور

شمارهٔ ۴۱ - خطاب به امیر نظام

مقرب الخاقان محمدخان امیرنظام بداند که: مسطورات او مصحوب محمد صالح بیک چاپار رسید و از گزارش کردستانات اطلاع حاصل شد. حسن تدبیر آن عالیجاه وضرب شمشیر سرتیپ بر عالمی آشکار گردید و مجال انکار نماند. اما قطع ید، بل که حلقوم میر وقتی خواهد شد که ان شاءالله تعالی، کوی بدست آید یا رواندوز مفتوح شود و شک نداریم که هرگاه محمدخان سرتیپ را بهمان حالت در کردستانات بگذاریم وسرباز افشار را احضار رکاب نکنیم، این دو مطلب مع شیئی زاید بعمل خواهد آمد. اما همانا فرض تر زاین کار داریم.

خراسان را بحمدالله طوری از خودسر و سرکش پرداخته ایم که دشمن و بدخواه زبان انکار ندارد، چه جای دوست و نیکخواه. والحسن ما شهدت بالضراب. اگر هرات و مرو را بهمین حال بگذاریم و بیاییم مثل عمارتی است در نهایت خوبی و مرغوبی ساخته و آراسته که دو در، از دو طرف داشته باشد و هر که هرچه خواهد در آن بکند، آن عالیجاه پنج فوج تمام سرباز آزموده قدیمی در ولایت دارد، زیاده از یک فوج هم جدید در تبریز و قراجه داغ گرفته است، سواره کرد و ترک هم بقدر کفاف دارد و هیچ جا جز سمت کردستان آلودگی و احتیاط ندارد، خلاف ما که جز اوزبک و افغان، هزاره و ترکمان هزار درد بی درمان دیگر هم داریم که نوشتنی نیست.

فرزندی خسرو میرزا چون بسیار عجله در کارها داشت دانسته فرستادیم که ان شاءالله تعالی تا اوایل جوزا سه هزار تفنگ دار سرباز بعد از وضع اصناف والاغچی و شمشیردار و هزار سوار ه آن عالیجاه اعتماد کند تیپ خودمان باشند ان شاءالله تعالی بما برسد، حالا وضع غریبی شده که آن عالیجاه با ایلچی روس بطارم باید بیاید و خسرو میرزا به تبریز می رود و سرباز افشار درجولکای حریر است. نمیدانم این کار چگونه صورت پذیر است؟

حکایت چهارصد هزار تومان باقی آذربایجان که آن عالیجاه این قدر شرح وبسط داده بود ربط به آن عالیجاه نداشت، بل یکی از سخنان بود که میرزاهای خارج از دفتر برای عزل میرزا احمد از صاحب توجیهی میگفتند و عاقبت از سخنان دشمنان هیچ آسیب باو نرسید، هر چه رسید از یک دوست او بود.

آقا محمد حسن که دوستی پول چشم و گوش او را کور و کر کرده، با وجودی که بیگانه و خویش از پس و پیشش نگرانند برات صیغه تحویل صادر میکند و از شهر تبریز پول میگیرد.

فرزندی فریدون میرزا شفاعت میرزا علی فراهانی را در این وقت کرده است و جواب او این است که هر وقت محاسبه آقا محمدحسن را بپاکی و راستی نوشت و همان عیوب که تا به میرزا احمد محول بود عرض میکرد و تا بخودش محول کردیم مهر کردند و دهانش دوختند، آشکار و نمایان گفت آن وقت از سیئات آن کاغذ که به آقا محمدحسن نوشته بود و بدست افتاد میگذریم و حق این است که تحقیق و تنقیح محاسبه آقا محمد حسن کار امثال میرزا احمد نیست، کار میرزا محمدعلی است وسر رشته آن اوقات را هیچکدام از میرزاها مثل او ندارد و این خدمت را حکما بکفاره آن کاغذ باید بکند تا اعراض و انکار ما بقبول و التفات مبدل گردد.

ان الحسنات یذهبن اسیات کذالک. چون مقرب آن حضرت میرزا تقی سر رشته معاملات سنواتی ما و انگلیسها را دارد لاغیر، چنین میدانیم که هرچه در ایام عطلت و بیکاری بمطالعه دفاتر سالفه تحصیل علم کرده باشد حالا وقت آن است که در عمل آرد، چرا که نیت بی فعل و علم بی عمل از قبیل مضاربه بی سود و درخت بی ثمر است. العلم یهتف بالعمل والا؟ فارتحل.

آن عالیجاه عرض کرده بود که برای طلب کمل، فکری بفرمائیم، خود انصاف بده در خراسان که جز قحط و غلا و برف و سرما و جنگ و دعوا هیچ بهم نمیرسد، در آذربایجان اگر چیزی داریم خودت از ما آگاه تری. بلی، راهی که حالا بخاطر می رسد همین است که از یک طرف آصف الدوله و ملک الکتاب مسطورات را بکمل رسانند ومهلت خواهند که خسرو میرزا راه افتد و از یک طرف آن عالیجاه بعالیجاه میرزا تقی و میرزا محمدعلی تشویق و ترغیب نماید که از امثال این دو حساب چیزها بفضل خدا در آرند.

عالیجاه میرزا اسمعیل و میرزا احمد هم محاسبات توشقان ئیل و لوی ئیل را پس بدهند، البته بی باقی نخواهد بود.

دیگر هر وقت خسرو میرزا را با سپاه ان شاءالله فرستادی هرات را گرفتیم ایراد آن عالیجاه در امثال این قروض اشکال ندارد.

در باب ظل السلطان و معتمدالدوله مکرر فرموده ایم که سه هزار تومان قرض الحسنه را اگر ندادی البته البته بده. اما بیست هزار مال شاه است، به معتمدالدوله ربط ندارد. بخودش هم پیغام دادیم که مطالبه نکند. فرزندی طهماسب مرزا هم از گفتگوی او مستحضر است، احتمال دارد خواهم در آستانه همایون ملاقات کنی، خوا حرف بزنی لاشک بهتر و خوب تر می گذرانی. اسمعیل، آدم ظل السلطان هم هر چه حساب کهنه در خلخال دارد بایدپاک شود و ان شاءالله تعالی طوری برگردد که آه و ناله ظل السلطان از دارالخلافه تا این جا نرسد، اما از نو هیچ نباید داد، هرچه بدهیم از همدان و یزد ان شاءالله خواهیم داد. سیصد خروار غله که آصف الدوله نوشته ربط بدیوان ندارد. قائم مقام از تیولات گرمرود تعارفی کرده است، شاید آصف الدوله در باب حمل و نقل آن بدارخلافه خواهشی از آن عالیجاه کرده باشد، وجهی که باولاد مرحوم محمدخان ایروانی داده اید اگر همان است که از گروس برقرار بود، آن عالیجاه دانسته باشد که ما بعد از خواهش ها و توسط های خازن الدوله نصف مستمری حسینعلی خان را در وجه ورثه او برقرار کردیم و اگر از خوی است چنان در نظر داریم که جز آسیا و معاش جزئی به همشیره امیر اصلان خان نبود. بلی، برات انعامی شاید درکرمان و اصفهان بسایر اولاد محمدخان داده باشیم، این تفصیل را باین جهت مرقوم داشتیم که مکرر نشود، مثل مواجب سلیم بیک قبه که جزء مواجب سلطان احمد خانه است و او در همدان است و سلیم بیک در سراب جداگانه گرفته، در حقیقت خرجی مکرر شده. از میرزا حسین قزوینی مواخذه باید نمود.

در باب شقاقی که آقاجانی خانه بگرمرود تعیین شده و میرزا فتاح را در تبریز نگاهداشته و توشمالان را استقلال داده از جهانگیر خان عرض رضامندی نموده، بسیار بسیار خورسند و مشعوف شدیم و از این قرار بحمدالله کار بلوکات وایلات نقص و عیبی ندارد.

اما میرزا فتاح نوکر کارآمدی است؛ بیکار بودن او معنی ندارد. اینجا برای ما چند نفر امثال او و امامعلی سلطان و حاتم خان که عامل و رعیت دار و کسب و زراعت کرده؛ نفع و ضرر رعیتی و حاکمی را خوب فهمیده باشند، ضرور داریم. حالا که حاجی امامعلی در کار است و حاتم خان عذر لنگ دارد، میرزا فتاح را بی استخاره و استشاره روانه حضور کن، اما نه چنانکه بعد از چند سال عاملی کل شقاقی روز اول ورود رفعه تقاضای او برسد و روز دویم دواب در بهای علوفه و ملبوس در ازای ماکول و فوطه و قطیفه را بپول حمام برندارند؛ روز سیم عریان و جوعان. رضیت منالغنیمه بالایاب بگوید، خراسانی است که همه دیده اند. مشهد مقدس رضوی سلام الله علی راقدها یضرب الیه اکبادالابال، هر که میآید اگر چیزی دارد که بدهد چه بهتر و اگر خواهد آن بگیرد چنان برمی گردد که سلیمان پاشای دنبلی دو سه نفر دنبلی دو سه نفر دنبال انداخته باین هوس اورده بود، آخر بهزار ماجرا طوری کردیم تا طهران برسند و عجب تر از فرزند خودمان بهرام میرزا نمی شود ه خفافا و ثقالا نفرت کرد و بخفی حنین رجعت تا سایر آیندگان دستورالعمل گیرند.

تحریرا فی شهر شوال سنه ۱۲۴۸

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مقرب الخاقان محمدخان امیرنظام بداند که: مسطورات او مصحوب محمد صالح بیک چاپار رسید و از گزارش کردستانات اطلاع حاصل شد. حسن تدبیر آن عالیجاه وضرب شمشیر سرتیپ بر عالمی آشکار گردید و مجال انکار نماند. اما قطع ید، بل که حلقوم میر وقتی خواهد شد که ان شاءالله تعالی، کوی بدست آید یا رواندوز مفتوح شود و شک نداریم که هرگاه محمدخان سرتیپ را بهمان حالت در کردستانات بگذاریم وسرباز افشار را احضار رکاب نکنیم، این دو مطلب مع شیئی زاید بعمل خواهد آمد. اما همانا فرض تر زاین کار داریم.
هوش مصنوعی: محمدخان امیرنظام باید بداند که نامه‌ای از محمد صالح بیک چاپار دریافت شده و از وضعیت کردستان آگاه شده است. تدبیر خوب او و قدرت نظامی‌اش بر همه آشکار شده و دیگر جایی برای انکار وجود ندارد. اما به نظر می‌رسد که اقدام جدی‌تر زمانی امکان‌پذیر است که ان‌شاءالله منطقه به تصرف درآید یا رواندوز فتح شود. بر این باوریم که اگر محمدخان سرتیپ را در کردستان نگه داریم و سرباز افشار را فرا نخوانیم، به این دو هدف دست خواهیم یافت. با این حال، هنوز کارهای ضروری دیگری نیز در پیش داریم.
خراسان را بحمدالله طوری از خودسر و سرکش پرداخته ایم که دشمن و بدخواه زبان انکار ندارد، چه جای دوست و نیکخواه. والحسن ما شهدت بالضراب. اگر هرات و مرو را بهمین حال بگذاریم و بیاییم مثل عمارتی است در نهایت خوبی و مرغوبی ساخته و آراسته که دو در، از دو طرف داشته باشد و هر که هرچه خواهد در آن بکند، آن عالیجاه پنج فوج تمام سرباز آزموده قدیمی در ولایت دارد، زیاده از یک فوج هم جدید در تبریز و قراجه داغ گرفته است، سواره کرد و ترک هم بقدر کفاف دارد و هیچ جا جز سمت کردستان آلودگی و احتیاط ندارد، خلاف ما که جز اوزبک و افغان، هزاره و ترکمان هزار درد بی درمان دیگر هم داریم که نوشتنی نیست.
هوش مصنوعی: ما به لطف خدا توانسته‌ایم خراسان را به گونه‌ای سامان دهیم که دشمنان و بدخواهان نیز نتوانند منکر آن شوند، چه برسد به دوستان و نیک‌اندیشان. اگر هرات و مرو را به همین شکل رها کنیم، مانند بنایی بسیار زیبا و باکیفیت خواهد بود که دو در از دو سوی دارد و هر کس می‌تواند هر چیزی که می‌خواهد در آن انجام دهد. این منطقه به خوبی پنج دسته سرباز قدیمی و باتجربه دارد و علاوه بر آن، تعدادی سرباز جدید از تبریز و قراجه داغ نیز موجود است. همچنین، سواران کرد و ترک به اندازه کافی در دسترس داریم و تنها در سمت کردستان با معضلات و احتیاط‌هایی مواجه هستیم، در حالی که ما با مشکلات زیادی از جمله اوزبک‌ها، افغان‌ها، هزاره‌ها و ترکمان‌ها نیز روبرو هستیم که نوشتن درباره آن‌ها دشوار است.
فرزندی خسرو میرزا چون بسیار عجله در کارها داشت دانسته فرستادیم که ان شاءالله تعالی تا اوایل جوزا سه هزار تفنگ دار سرباز بعد از وضع اصناف والاغچی و شمشیردار و هزار سوار ه آن عالیجاه اعتماد کند تیپ خودمان باشند ان شاءالله تعالی بما برسد، حالا وضع غریبی شده که آن عالیجاه با ایلچی روس بطارم باید بیاید و خسرو میرزا به تبریز می رود و سرباز افشار درجولکای حریر است. نمیدانم این کار چگونه صورت پذیر است؟
هوش مصنوعی: فرزند خسرو میرزا به خاطر عجله‌ای که در کارها دارد، به ما اطلاع داده که ان‌شاءالله تا اوایل خرداد، سه هزار تفنگ‌دار همراه با گروه‌هایی چون والاغچی و شمشیردار و هزار سوار به تحت فرمان آن عالیت خواهد بود و ان‌شاءالله به ما خواهد رسید. اما اکنون وضعیت عجیبی پیش آمده که آن عالیجاه باید با ایلچی روس به بطارم برود و خسرو میرزا به تبریز خواهد رفت و سربازان افشار در جولکای حریر هستند. نمی‌دانم این اوضاع چگونه حل خواهد شد.
حکایت چهارصد هزار تومان باقی آذربایجان که آن عالیجاه این قدر شرح وبسط داده بود ربط به آن عالیجاه نداشت، بل یکی از سخنان بود که میرزاهای خارج از دفتر برای عزل میرزا احمد از صاحب توجیهی میگفتند و عاقبت از سخنان دشمنان هیچ آسیب باو نرسید، هر چه رسید از یک دوست او بود.
هوش مصنوعی: موضوع باقی‌مانده چهارصد هزار تومان آذربایجان که آن شخص مورد اشاره از آن بسیار صحبت کرده بود، هیچ ارتباطی به خود او نداشت. بلکه این فقط یکی از اظهاراتی بود که میرزاهای خارج از دفتر در مورد برکناری میرزا احمد از مقام خود مطرح می‌کردند. در نهایت، هیچ ضرری از سخنان دشمنان به او نرسید و آنچه به او آسیب زد، تنها از طرف یک دوستش بود.
آقا محمد حسن که دوستی پول چشم و گوش او را کور و کر کرده، با وجودی که بیگانه و خویش از پس و پیشش نگرانند برات صیغه تحویل صادر میکند و از شهر تبریز پول میگیرد.
هوش مصنوعی: آقا محمد حسن به واسطه دوستی‌اش، کارش طوری شده که نسبت به همه چیز بی‌توجه است. حتی در حالی که اطرافیانش نگران او هستند، همچنان برگه قرارداد ازدواج را صادر می‌کند و از تبریز پول دریافت می‌کند.
فرزندی فریدون میرزا شفاعت میرزا علی فراهانی را در این وقت کرده است و جواب او این است که هر وقت محاسبه آقا محمدحسن را بپاکی و راستی نوشت و همان عیوب که تا به میرزا احمد محول بود عرض میکرد و تا بخودش محول کردیم مهر کردند و دهانش دوختند، آشکار و نمایان گفت آن وقت از سیئات آن کاغذ که به آقا محمدحسن نوشته بود و بدست افتاد میگذریم و حق این است که تحقیق و تنقیح محاسبه آقا محمد حسن کار امثال میرزا احمد نیست، کار میرزا محمدعلی است وسر رشته آن اوقات را هیچکدام از میرزاها مثل او ندارد و این خدمت را حکما بکفاره آن کاغذ باید بکند تا اعراض و انکار ما بقبول و التفات مبدل گردد.
هوش مصنوعی: فرزند فریدون میرزا از شفاعت میرزا علی فراهانی در این زمان بهره‌مند شده است. پاسخ او این است که هر زمانی که آقا محمدحسن حساب خود را با صداقت و درستی نوشت و همان نقص‌هایی که تا به حال به میرزا احمد منتقل شده بود، مطرح کرد و خودش نیز آن را به عهده گرفت، او نیز تأیید کرد و دیگر کلامی نگفت. او به وضوح بیان کرد که در آن صورت از معایب آن کاغذ که به آقا محمدحسن نوشته شده و به دست آمده، خواهیم گذشت. راست این است که بررسی و صحت‌سنجی حساب آقا محمدحسن کار کسی مانند میرزا احمد نیست، بلکه این وظیفه میرزا محمدعلی است و هیچ یک از میرزاها در آن زمان مانند او ذی‌صلاحیت نیستند. این خدمت باید به عنوان کفاره آن کاغذ انجام شود تا ما بتوانیم از انکار و رد خود دست برداریم و به حقیقت توجه کنیم.
ان الحسنات یذهبن اسیات کذالک. چون مقرب آن حضرت میرزا تقی سر رشته معاملات سنواتی ما و انگلیسها را دارد لاغیر، چنین میدانیم که هرچه در ایام عطلت و بیکاری بمطالعه دفاتر سالفه تحصیل علم کرده باشد حالا وقت آن است که در عمل آرد، چرا که نیت بی فعل و علم بی عمل از قبیل مضاربه بی سود و درخت بی ثمر است. العلم یهتف بالعمل والا؟ فارتحل.
هوش مصنوعی: انجام کارهای نیک اثرات بد را از بین می‌برد. چون شخص نزدیک به آن حضرت، میرزا تقی، مسئولیت معاملات سالانه ما با انگلیسی‌ها را به عهده دارد، بر این باوریم که هر چیزی که او در دوران تعطیلات و بیکاری برای مطالعه دفاتر و کسب علم انجام داده، اکنون وقت آن است که آن را به عمل درآورد. چرا که نیت بدون عمل و علم بدون عمل همانند سرمایه‌گذاری بدون سود و درخت بدون میوه است. علم باید با عمل همراه باشد، وگرنه بی‌فایده است.
آن عالیجاه عرض کرده بود که برای طلب کمل، فکری بفرمائیم، خود انصاف بده در خراسان که جز قحط و غلا و برف و سرما و جنگ و دعوا هیچ بهم نمیرسد، در آذربایجان اگر چیزی داریم خودت از ما آگاه تری. بلی، راهی که حالا بخاطر می رسد همین است که از یک طرف آصف الدوله و ملک الکتاب مسطورات را بکمل رسانند ومهلت خواهند که خسرو میرزا راه افتد و از یک طرف آن عالیجاه بعالیجاه میرزا تقی و میرزا محمدعلی تشویق و ترغیب نماید که از امثال این دو حساب چیزها بفضل خدا در آرند.
هوش مصنوعی: عالیجاه پیشنهاد داده بود که برای رسیدن به هدف نهایی، تدبیری بیندیشیم. انصاف بدهید که در خراسان فقط قحطی، برف، سرما، جنگ و درگیری وجود دارد و چیز خوبی نصیب نمی‌شود. در آذربایجان، اگر چیزی وجود دارد، خودتان از وضعیت بهتر باخبر هستید. بله، اکنون بهترین راه این است که آصف الدوله و ملک الکتاب، نوشته‌ها را به خوبی تهیه کنند و زمانی برای خسرو میرزا فراهم کنند تا حرکت کند. همچنین عالیجاه باید میرزا تقی و میرزا محمدعلی را تشویق کند تا از افراد مشابه خود کمک بگیرند و به یاری خدا به نتایجی برسند.
عالیجاه میرزا اسمعیل و میرزا احمد هم محاسبات توشقان ئیل و لوی ئیل را پس بدهند، البته بی باقی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عالیجاه میرزا اسماعیل و میرزا احمد باید حساب‌های توشقان یل و لوی یل را تحویل دهند، البته این کار بدون جلوگیری انجام خواهد شد.
دیگر هر وقت خسرو میرزا را با سپاه ان شاءالله فرستادی هرات را گرفتیم ایراد آن عالیجاه در امثال این قروض اشکال ندارد.
هوش مصنوعی: هر بار که خسرو میرزا را با سپاه فرستادی، ان شاءالله هرات را خواهیم گرفت و در این‌گونه قروض، اشکالی برای عالیجاه وجود ندارد.
در باب ظل السلطان و معتمدالدوله مکرر فرموده ایم که سه هزار تومان قرض الحسنه را اگر ندادی البته البته بده. اما بیست هزار مال شاه است، به معتمدالدوله ربط ندارد. بخودش هم پیغام دادیم که مطالبه نکند. فرزندی طهماسب مرزا هم از گفتگوی او مستحضر است، احتمال دارد خواهم در آستانه همایون ملاقات کنی، خوا حرف بزنی لاشک بهتر و خوب تر می گذرانی. اسمعیل، آدم ظل السلطان هم هر چه حساب کهنه در خلخال دارد بایدپاک شود و ان شاءالله تعالی طوری برگردد که آه و ناله ظل السلطان از دارالخلافه تا این جا نرسد، اما از نو هیچ نباید داد، هرچه بدهیم از همدان و یزد ان شاءالله خواهیم داد. سیصد خروار غله که آصف الدوله نوشته ربط بدیوان ندارد. قائم مقام از تیولات گرمرود تعارفی کرده است، شاید آصف الدوله در باب حمل و نقل آن بدارخلافه خواهشی از آن عالیجاه کرده باشد، وجهی که باولاد مرحوم محمدخان ایروانی داده اید اگر همان است که از گروس برقرار بود، آن عالیجاه دانسته باشد که ما بعد از خواهش ها و توسط های خازن الدوله نصف مستمری حسینعلی خان را در وجه ورثه او برقرار کردیم و اگر از خوی است چنان در نظر داریم که جز آسیا و معاش جزئی به همشیره امیر اصلان خان نبود. بلی، برات انعامی شاید درکرمان و اصفهان بسایر اولاد محمدخان داده باشیم، این تفصیل را باین جهت مرقوم داشتیم که مکرر نشود، مثل مواجب سلیم بیک قبه که جزء مواجب سلطان احمد خانه است و او در همدان است و سلیم بیک در سراب جداگانه گرفته، در حقیقت خرجی مکرر شده. از میرزا حسین قزوینی مواخذه باید نمود.
هوش مصنوعی: در مورد ظل السلطان و معتمدالدوله بارها گفته‌ایم که اگر نتوانستی سه هزار تومان قرض الحسنه را بدهی، حتماً باید بپردازی. اما بیست هزار تومان متعلق به شاه است و به معتمدالدوله ارتباطی ندارد. به خود او نیز پیغام داده‌ایم که این موضوع را دنبال نکند. فرزند طهماسب مرزا هم از محتوای گفت‌وگو مطلع است و ممکن است من بخواهم در دربار ملاقاتش کنم؛ صحبت کردن با او قطعاً بهتر و خوشایندتر خواهد بود. اسماعیل، که از افراد ظل السلطان است، هر گونه حساب قدیمی که در خلخال دارد باید تسویه شود و ان شاءالله به گونه‌ای پیش برود که نارضایتی ظل السلطان از دارالخلافه به اینجا نرسد. اما از نو نباید چیزی پرداخت کرد و هر چه بدهیم از همدان و یزد خواهد بود. سیصد خروار غله‌ای که آصف الدوله نوشته را نمی‌توان به دیوان ارتباط داد. قائم مقام از زمین‌های گرمرود صحبت کرده و ممکن است آصف الدوله در مورد حمل و نقل آن به دارالخلافه خواسته‌ای از او کرده باشد. مبلغی که به وراث مرحوم محمدخان ایروانی داده‌اید، اگر همان باشد که از گروس تعیین شده، این عالیجاه باید بداند که ما بعد از درخواست‌ها و واسطه‌های خازن الدوله نصف مستمری حسینعلی خان را به وراث او اختصاص دادیم و اگر از خوی باشد، تنها معاش جزئی برای همشیره امیر اصلان خان در نظر داریم. بله، شاید در کرمان و اصفهان به برخی از فرزندان محمدخان کمک‌هایی شده باشد. این جزئیات را به این خاطر ذکر می‌کنیم که تکرار نشود، مانند مواجب سلیم بیک قبه که جزء زیورآلات سلطان احمد است و او در همدان است و سلیم بیک جداگانه در سراب حقوق خود را می‌گیرد، در واقع هزینه‌ای دوباره به وجود آمده است. باید از میرزا حسین قزوینی نیز پرس و جو شود.
در باب شقاقی که آقاجانی خانه بگرمرود تعیین شده و میرزا فتاح را در تبریز نگاهداشته و توشمالان را استقلال داده از جهانگیر خان عرض رضامندی نموده، بسیار بسیار خورسند و مشعوف شدیم و از این قرار بحمدالله کار بلوکات وایلات نقص و عیبی ندارد.
هوش مصنوعی: در مورد اختلافی که آقاجانی در خانه‌ی بگرمرود به راه انداخته و میرزا فتاح را در تبریز نگه داشته و توشمالان را مستقل کرده، از خبر رضایت جهانگیر خان بسیار خوشحال و شادمان شدیم و الحمدلله از این وضعیت کار مناطق و بلوک‌ها بدون مشکل پیش می‌رود.
اما میرزا فتاح نوکر کارآمدی است؛ بیکار بودن او معنی ندارد. اینجا برای ما چند نفر امثال او و امامعلی سلطان و حاتم خان که عامل و رعیت دار و کسب و زراعت کرده؛ نفع و ضرر رعیتی و حاکمی را خوب فهمیده باشند، ضرور داریم. حالا که حاجی امامعلی در کار است و حاتم خان عذر لنگ دارد، میرزا فتاح را بی استخاره و استشاره روانه حضور کن، اما نه چنانکه بعد از چند سال عاملی کل شقاقی روز اول ورود رفعه تقاضای او برسد و روز دویم دواب در بهای علوفه و ملبوس در ازای ماکول و فوطه و قطیفه را بپول حمام برندارند؛ روز سیم عریان و جوعان. رضیت منالغنیمه بالایاب بگوید، خراسانی است که همه دیده اند. مشهد مقدس رضوی سلام الله علی راقدها یضرب الیه اکبادالابال، هر که میآید اگر چیزی دارد که بدهد چه بهتر و اگر خواهد آن بگیرد چنان برمی گردد که سلیمان پاشای دنبلی دو سه نفر دنبلی دو سه نفر دنبال انداخته باین هوس اورده بود، آخر بهزار ماجرا طوری کردیم تا طهران برسند و عجب تر از فرزند خودمان بهرام میرزا نمی شود ه خفافا و ثقالا نفرت کرد و بخفی حنین رجعت تا سایر آیندگان دستورالعمل گیرند.
هوش مصنوعی: میرزا فتاح نوکر مفیدی است و بیکار بودن او بی‌معناست. ما به افرادی مثل او، امامعلی سلطان و حاتم خان نیاز داریم که تجربه خوبی در کارها و کشاورزی داشته باشند و نفع و ضرر رعیتی و حاکمی را به‌خوبی درک کنند. حالا که حاجی امامعلی مشغول کار خود است و حاتم خان دچار مشکل است، باید بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای میرزا فتاح را به حضور بفرستیم، اما نه به طوری که پس از چند سال او بخواهد خواسته‌های خود را مطرح کند و روز دوم هم نتوانند هزینه‌های ضروری مثل علوفه و لباس را پرداخت کنند. او نباید روز سوم با بی‌پولی و گرسنگی مواجه شود. ما به افرادی مثل او در مشهد نیاز داریم که هر کسی که می‌آید، اگر چیزی برای دادن دارد، بهتر است و اگر نمی‌خواهد، باید به شکلی برگردد که یاد و خاطره‌ای از این سفر باقی بگذارند. این موضوع به اندازه‌ای مهم است که حتی فرزند ما بهرام میرزا هم در بدترین شرایط از آن نفرت نمی‌کند و این تجربه برای آیندگان درسی خواهد بود.
تحریرا فی شهر شوال سنه ۱۲۴۸
هوش مصنوعی: این متن به تاریخ نگارش اشاره دارد که در ماه شوال سال ۱۲۴۸ هجری قمری نوشته شده است.