عالیجاه مقرب الخاقان میرزا محمدعلی بداند که: تعریف و توصیف چند که از سر عسکر ارزنه الروم، در ضمن شروح مرسله نوشته بود بنظر ما رسید و اگر سرعسکر که از دولت عثمانی وکیل مصالحه است دانا و عارف و واقف است، چنان نیست که وکیلی که ما از این دولت فرستاده باشیم، نادان و جاهل و غافل باشد. آن عالیجاه که او را به آن شدت عالم بآداب مناظره و استاد در فنون محاوره دیده و دانسته است این مطلب را نیز بداند که اگر ما پایه آن عالیجاه را در همین علوم و فنون دون پایه او میدیدیم و بهتر و برتر نمیدانستیم، با وکالت مطلقه در مقابل او نمیفرستادیم.
دیگر آن عالیجاه نوشته است که سرعسکر بهر چه مأذون است ناطق است، و از هر چه مأذون نیست ساکت. و ما تصدیق عرض آن عالیجاه را در این باب میکنیم؛ لکن در نظر آن عالیجاه البته هست که یرملوف با آن که اختیار نامة طالش و قراباغ را در بغل داشت، چون از صدر چندان مبالغه و اصرار نشد و قائم مقام بجنگ جوئی متهم و برکنار شد، همین سخن را اشد بر این تحویل داد وهیچ چیز دیگر نداد و مراجعت نمود. و هر نوکری که از دولتی مأمور چنین خدمتی شود رسم و قاعده این است که همین طور حرف بزند و غیر این نگوید و نکند. آن عالیجاه هم باید بهمین سیاق خود را بسرعسکر بشناساند، لکن: در واقع و نفس الامر خود را بهر چه خیر و صلاح دولت قاهره است مأذون و مختار داند.
و این که آن عالیجاه نوشته بود که رجال عثمانی مردم فارغ البال بی شغل و بیکارند و بتانی و تامل تربیت میشوند و در مکالمات دولتها استادی بهم میرسانند، راست است و فی الحقیقه نوکرهای این دولت هر یک هزار کار و گرفتاری دارند و این طور وسعت ها و فرصت ها در کارترست بر کارترست، و هر که بیارترست بی کاره تر. جناب اقدس الهی جربزه و کیاستی در خلق این جا آفریده که از تانی و آرام و تعلم و تعلیم آن ها هزار بار بهتر و با نفع تر است.
من راقب الناس لم یظفر بحاجته
و فاز بالطیبات الفاتک اللهج
دیگر این که نوشته بود که این کار، کار خطیری است و مزید دقت و اهتمام در آن ضرور است، معلوم است که هرگاه ما پر اعتنا بشان این کار نداشتیم لازم نبود که مثل آن عالیجاه کسی را بفرستیم و ممکن بود که هیچ آدم نفرستیم و بتوسط خارج انگلیس و ایلچی متوقف اسلامبول، همین خواهشی که بالفعل سرعسکر در باب حدود قدیمه میکند امضا بداریم، و مصالحه نامة مضبوط با همین قیود و عهود و شروط که در عهدنامه نادری مسطور و مذکور است بدهیم و بگیریم، چرا که دولت عثمانی بفضل و عنایت ربانی هوس ملک ستانی از ما ندارند و همین که ما هم این هوس را در ملک آنها نکنیم سهل است که از آب خانقین و خاک مریوان تا کوه حلوان و تا پشت دیوار شهر سلماس، هر چه در دست داریم همه را بدهیم، منت ما را میدارند و فوز عظیم می دانند و حاجت زحمت هیچ سفیر و موقوف باستعمال هیچ مکر و تدبیر نیست؛ لکن آن عالیجاه را از جرک کل چاکران برای این کار انتخاب و اختیار کردیم، برای این بود که خود از ظاهر و باطن کار ما آگاه و خبردار است و عدد سپاه و مقدار استعداد و وضع ولایت و گنجایش بضاعت ما را بتحقیق میداند، و از امداد سرکار اقدس سلطانی و قشون عراقی و ولایتی و انعامی که در امثال این وقاف از دربار فلک مدار میشود و سیورساتی که از خوی و ایروان بمصرف سپاه باید برسد حسب الواقع استحضار کلی دارد، و از دو سفری که در دو سال سابق به آن طرف کرده ایم، میزان کار و معیار قیاسی در دست آن عالیجاه هست و در این مدت که وارد ارزنه الروم شده بفرط دراست و کیاست فهمیده خواهد بود که اوضاع امر آل عثمان درین سال و درین حال بر چه منوال است، و علاوه طایفه روم با ولاه آن مرز و بوم در چه قلب و قدم میباشند و سپاه و استعداد و کومک و امداد و سواره اکراد آنها تا چه قدر مجتمع و موجود میتواند شد و در انبار و ذخیره و علیق و جیره وسعت دارند یا بتنگی میگذرانند و اضطراب و انقلابی در رعیت و ولایت هست یا نیست و احتراس و احتسابی از عزیمت ما و هزیمت خود دارند و یا نه؟ و پاشایان اطراف و آقایان اکراد وحشت و دهشتی از ملاقات سرعسکر بهم رسانده اند یا مطمئن و خاطر جمع هستند؟
بالجمله باید آن عالیجاه اوضاع ابن جا و آن جا را بنظر دقت ملاحظه کند و مصلحت دولت قاهره را از آن میانه استخراج و استنباط نماید و از فکر عواقب امور غفلت نکند و حالا که آن عالیجاه کاری دیگر و گرفتاری دیگر ندارد وکیاست ایرانی را با فراغت عثمانی جمع کرده همّ واحد دارد و در یک فن تتبع و تمرن میکند؛ بعد از تقدیم این ملاحظات که باین شرح و تفصیل مرقوم و معلوم داشتیم هر نوع کم و زیادی که در تشخیص حدود و تفصیل عهود صلاح داند مأذون است که بکند؛ و لازم است که هرچه میکند بفرط جرئت و بلندی همت بکند، و اظهار تردید و تشکیک را در اثنای مهام خطیره قبیح و رکیک داند؛ و بجای تشویش و تشکیک توکل و توسل بهم رساند، تا امداد غیبی در رسد و کارهای بسته گشایش یابد.
من راقب الناس مات هما
و فاز باللذه الجسور
امروز امنای دو دولت بزرگ و سپاه و رعیت دو مملکت عظیم چشم و گوش و دل و هوش خود را بکاری که بالفعل در عهدة آن عالیجاه وروف پاشاست داده، شب و روز در انتظارند و دولتهای خارجه از هر طرف در گذر عیون و ابصار دارند و هر قلمی که در این کار نوشته شود و هر قدمی که در این راه گذاشته گردد؛ برای ممالک خطیره و خلایق کثیره در عاجل و آجل موهم حالتین خیر و شر و حیثتین نفع و ضرر میباشد و تا کسی پر بخدا نزدیک نشود و مثل مو باریک نشود محال است که در مضمار حریف پا نخورد و کار خود را از پیش ببرد.
هزار نکتة باریکتر از مو این جاست.
در بحر عمان سفر کردن و از موج طوفان حذر نمودن با هم نمیسازد، باید با کمال جرات اقدام کرد و با علو همت اهتمام نمود و در هر حال بفضل خداو باطن پادشاه لافتی مستظهر بود و کار را بهر جا که قرار گیرد گذراند. دیر در باب شهر زور و زهاب که ما این همه تفصیل را در ملفوفه علیحده داده ایم، باین جهت است که هر چند متابعت نادر و شاه طهماست نقص دولت قاهره نیست و راه بحث بر ما نمیشود، لکن این مطلب را در کل عراق عرب و عجم و مصر و شام و فارس و خراسان و آذربایجان و معدودی از خواص و فضلا و بعضی از قصه خوان ها و تاریخ دان ها می دانند، سایر خلق این چیزها را نمی دانند و نمیفهمند؛ همین قدر در السنه و افواه مذکور و مشهور و در قلوب و اذهان ثابت و نقش پذیر میشود که این ولایت و ایل را تا شاهنشاه فلک بارگاه بمرحوم شاهزاده گذاشته بود نگاهداشت سهل است که اگر مانده بود بغداد را هم میگرفت و تا بما سپردند شش ماه نکشید که از دست دادیم، سهل است که زهاب هم بر روی آن رفت. بر آن عالیجاه معلوم است که ما همیشه همه جا صلاح کل را منظور میکنیم نه صلاح خود را. لکن ارباب ننگ و نام از هیچ چیز نباید بترسند مگر از زیان زبان عوام و ما اگر ازین یک فقره احتیاط کنیم ننگ ما نخواهد بود.
جراحات السنان لها التیام
و لایلتام ما جرح اللسان
زهاب را که بخصوصه قبلة عالم و عالمیان رخصت نداده در باب ایل بابان و ولایت شهر زور وکوی و حریر اگر خدا نخواسته دست آن عالیجاه از دامن هر چاره و گریز کوتاه شود تا این حد هم اذن و اجازت میدهیم که الفاظ مبهمه و فقرات ذواحتمالین در فصلی که موقع ذکر این مطلب است بزور میرزائی و قوة انشائی بگنجاند، که راه سخن برای ما باقی بماند و این تصرف و تسلطی که حالا داریم سلب نشود و از روی عهدنامه بحث بر ما وارد نیاید و این آخر الدواء و آخر العلاج است و معلوم است که هرگاه طورهای دیگر ان شاءالله تعالی از پیش برود البته البته بهتر و خوب تر و باشکوه تر خواهد بود و همچنین جاهاست که از دست دبیر و خامة تدبیر زیاده از هزار نیزه وشمشیر توقع خدمت میتوان داشت.
تحریرا فی شهر شوال المکرم سنه ۱۲۳۸
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عالیجاه مقرب الخاقان میرزا محمدعلی بداند که: تعریف و توصیف چند که از سر عسکر ارزنه الروم، در ضمن شروح مرسله نوشته بود بنظر ما رسید و اگر سرعسکر که از دولت عثمانی وکیل مصالحه است دانا و عارف و واقف است، چنان نیست که وکیلی که ما از این دولت فرستاده باشیم، نادان و جاهل و غافل باشد. آن عالیجاه که او را به آن شدت عالم بآداب مناظره و استاد در فنون محاوره دیده و دانسته است این مطلب را نیز بداند که اگر ما پایه آن عالیجاه را در همین علوم و فنون دون پایه او میدیدیم و بهتر و برتر نمیدانستیم، با وکالت مطلقه در مقابل او نمیفرستادیم.
هوش مصنوعی: عالیجاه مقرب الخاقان میرزا محمدعلی باید بداند که: تعریف و توصیفی که از سرعسکر ارزنه الروم در میان نوشتارهای مرسله ارائه شده، نظر ما را جلب کرده است. اگر سرعسکر که از طرف دولت عثمانی نماینده مصالحه است، دانا و آگاه باشد، به هیچ عنوان نمیتوان گفت که نمایندهای که از جانب ما فرستاده میشود، نادان و بیخبر است. آن عالیجاه که به خوبی آداب مناظره و فنون محاوره را میشناسد، باید بفهمد که اگر ما او را در همین علوم و فنون در سطح پایینتری میدیدیم و برتری برای او متصور نبودیم، به طور قطع با اختیار کامل در مقابل او نمایندهای نمیفرستادیم.
دیگر آن عالیجاه نوشته است که سرعسکر بهر چه مأذون است ناطق است، و از هر چه مأذون نیست ساکت. و ما تصدیق عرض آن عالیجاه را در این باب میکنیم؛ لکن در نظر آن عالیجاه البته هست که یرملوف با آن که اختیار نامة طالش و قراباغ را در بغل داشت، چون از صدر چندان مبالغه و اصرار نشد و قائم مقام بجنگ جوئی متهم و برکنار شد، همین سخن را اشد بر این تحویل داد وهیچ چیز دیگر نداد و مراجعت نمود. و هر نوکری که از دولتی مأمور چنین خدمتی شود رسم و قاعده این است که همین طور حرف بزند و غیر این نگوید و نکند. آن عالیجاه هم باید بهمین سیاق خود را بسرعسکر بشناساند، لکن: در واقع و نفس الامر خود را بهر چه خیر و صلاح دولت قاهره است مأذون و مختار داند.
هوش مصنوعی: عالیجاه اشاره کرده است که سرعسکر در مواردی که مجاز است صحبت میکند و در مواردی که مجاز نیست سکوت میکند. ما نیز این نکته را تأیید میکنیم؛ اما باید توجه داشته باشیم که با وجود اینکه یرملوف اختیار نامههای طالش و قراباغ را داشت، به دلیل عدم اصرار و تأکید از سوی صدر، و با برکناری قائم مقام به اتهام جنگجویی، او فقط همین نکته را با شدت بیان کرد و چیز دیگری مطرح نکرد و بازگشت. معمولاً هر کارمندی که از دولت مأمور به چنین خدمتی میشود باید به همین شکل صحبت کند و غیر از این چیزی نگوید و نکند. عالیجاه نیز باید به همین شیوه خود را به سرعسکر معرفی کند، اما در واقع و حقیقت امر، خود را در هر چیزی که به نفع و صلاح دولت قاهره است مختار و مجاز میداند.
و این که آن عالیجاه نوشته بود که رجال عثمانی مردم فارغ البال بی شغل و بیکارند و بتانی و تامل تربیت میشوند و در مکالمات دولتها استادی بهم میرسانند، راست است و فی الحقیقه نوکرهای این دولت هر یک هزار کار و گرفتاری دارند و این طور وسعت ها و فرصت ها در کارترست بر کارترست، و هر که بیارترست بی کاره تر. جناب اقدس الهی جربزه و کیاستی در خلق این جا آفریده که از تانی و آرام و تعلم و تعلیم آن ها هزار بار بهتر و با نفع تر است.
هوش مصنوعی: نویسنده اشاره کرده که افرادی که در دولت عثمانی هستند، به نظر میرسد که بیکار و بیمسئولیتند و به نوعی وقت خود را صرف تفکر و آموزش میکنند. اما حقیقت این است که کارمندان این دولت هر کدام مشغول هزاران کار و مسئولیت هستند و فرصتهای شغلی و وسعتهای کاری به تناسب لزوم و نیاز بیشتر میشود. افرادی که بیشتر بیکارند، در حقیقت کمکارتر هستند. در این میان، جناب اقدس الهی مهارتها و قابلیتهای قابل توجهی در ایجاد چنین فضایی دارا هستند که به لحاظ آرامش، یادگیری و آموزش، هزاران بار بهتر و سودمندتر است.
من راقب الناس لم یظفر بحاجته
و فاز بالطیبات الفاتک اللهج
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال جلب توجه دیگران است، هرگز به خواستهاش نمیرسد و در نهایت، تنها کسی که به خوبیها و خوشیها میرسد، فرد توانمند و با اراده است.
دیگر این که نوشته بود که این کار، کار خطیری است و مزید دقت و اهتمام در آن ضرور است، معلوم است که هرگاه ما پر اعتنا بشان این کار نداشتیم لازم نبود که مثل آن عالیجاه کسی را بفرستیم و ممکن بود که هیچ آدم نفرستیم و بتوسط خارج انگلیس و ایلچی متوقف اسلامبول، همین خواهشی که بالفعل سرعسکر در باب حدود قدیمه میکند امضا بداریم، و مصالحه نامة مضبوط با همین قیود و عهود و شروط که در عهدنامه نادری مسطور و مذکور است بدهیم و بگیریم، چرا که دولت عثمانی بفضل و عنایت ربانی هوس ملک ستانی از ما ندارند و همین که ما هم این هوس را در ملک آنها نکنیم سهل است که از آب خانقین و خاک مریوان تا کوه حلوان و تا پشت دیوار شهر سلماس، هر چه در دست داریم همه را بدهیم، منت ما را میدارند و فوز عظیم می دانند و حاجت زحمت هیچ سفیر و موقوف باستعمال هیچ مکر و تدبیر نیست؛ لکن آن عالیجاه را از جرک کل چاکران برای این کار انتخاب و اختیار کردیم، برای این بود که خود از ظاهر و باطن کار ما آگاه و خبردار است و عدد سپاه و مقدار استعداد و وضع ولایت و گنجایش بضاعت ما را بتحقیق میداند، و از امداد سرکار اقدس سلطانی و قشون عراقی و ولایتی و انعامی که در امثال این وقاف از دربار فلک مدار میشود و سیورساتی که از خوی و ایروان بمصرف سپاه باید برسد حسب الواقع استحضار کلی دارد، و از دو سفری که در دو سال سابق به آن طرف کرده ایم، میزان کار و معیار قیاسی در دست آن عالیجاه هست و در این مدت که وارد ارزنه الروم شده بفرط دراست و کیاست فهمیده خواهد بود که اوضاع امر آل عثمان درین سال و درین حال بر چه منوال است، و علاوه طایفه روم با ولاه آن مرز و بوم در چه قلب و قدم میباشند و سپاه و استعداد و کومک و امداد و سواره اکراد آنها تا چه قدر مجتمع و موجود میتواند شد و در انبار و ذخیره و علیق و جیره وسعت دارند یا بتنگی میگذرانند و اضطراب و انقلابی در رعیت و ولایت هست یا نیست و احتراس و احتسابی از عزیمت ما و هزیمت خود دارند و یا نه؟ و پاشایان اطراف و آقایان اکراد وحشت و دهشتی از ملاقات سرعسکر بهم رسانده اند یا مطمئن و خاطر جمع هستند؟
هوش مصنوعی: نویسنده در مورد اهمیت و حساسیت این کار هشدار میدهد و تأکید میکند که اگر به این موضوع به اندازه کافی توجه نکنیم، نیازی به فرستادن نمایندهای از سوی افراد با مقام نخواهد بود. در این صورت ممکن است هیچ نمایندهای فرستاده نشود و مدارکی با امضای طرف مقابل از طریق نمایندهای در خارج، به دست آید. بنابراین، میتوانیم بدون زحمت مذاکره کنیم و توافقی رسمی با شرایطی که در عهدنامه نادری وجود دارد داشته باشیم. چون دولت عثمانی به لطف خدا تمایلی به گسترش سلطه بر ما ندارد، و اگر ما نیز صادقانه به سرزمین آنان چشم ندوخته و خواستار تسلط نشویم، به سادگی میتوانیم همهی سرزمینهایی که در دست داریم به آنان تحویل دهیم و این خود را میتوانند نشانهای از بزرگمردی دانسته و نیازی به فرستادن سفیر یا فعال کردن تدابیر سیاسی نیست. با این حال، نویسنده تصمیم گرفته است که فردی را برای این کار انتخاب کند که از ابتدا تا انتهای کار آگاه باشد و از وضعیت نیروها، منابع و قدرت نظامی مطلع باشد. این شخص باید دور سفرهای گذشته را در نظر بگیرد و در این مدت متوجه وضعیت دولت عثمانی و شرایط نظامی آن و نیز وضعیت نیروهای اکراد و پاشایان باشد، تا از هرگونه اضطراب و نگرانی در این زمینه باخبر شود.
بالجمله باید آن عالیجاه اوضاع ابن جا و آن جا را بنظر دقت ملاحظه کند و مصلحت دولت قاهره را از آن میانه استخراج و استنباط نماید و از فکر عواقب امور غفلت نکند و حالا که آن عالیجاه کاری دیگر و گرفتاری دیگر ندارد وکیاست ایرانی را با فراغت عثمانی جمع کرده همّ واحد دارد و در یک فن تتبع و تمرن میکند؛ بعد از تقدیم این ملاحظات که باین شرح و تفصیل مرقوم و معلوم داشتیم هر نوع کم و زیادی که در تشخیص حدود و تفصیل عهود صلاح داند مأذون است که بکند؛ و لازم است که هرچه میکند بفرط جرئت و بلندی همت بکند، و اظهار تردید و تشکیک را در اثنای مهام خطیره قبیح و رکیک داند؛ و بجای تشویش و تشکیک توکل و توسل بهم رساند، تا امداد غیبی در رسد و کارهای بسته گشایش یابد.
هوش مصنوعی: شخص باید با دقت به وضعیتهای مختلف توجه کند و مصلحتهای حکومت قاهره را از بین آنها بیرون بکشد و به عواقب کارها فکر کند. حالا که او به کارهای دیگری مشغول نیست و توانسته است سیاستهای ایرانی و عثمانی را به خوبی با هم ترکیب کند و در یک زمینه تمرین کند، میتواند نظرها و ملاحظاتی که مطرح کردیم را در نظر داشته باشد و در تعیین مرزها و جزئیات آنچه لازم میداند، اختیاری عمل کند. همچنین باید با جرئت و روحیه بلند اقدام کند و از تردید و شک در کارهای مهم دوری کند و به جای نگرانیها، به توکل و توسل روی آورد تا بتواند از یاریهای غیبی بهرهمند شود و مشکلات را حل کند.
من راقب الناس مات هما
و فاز باللذه الجسور
هوش مصنوعی: مراقب مردم باش و از نگرانیها و دردسرهای آنها دوری کن، زیرا در نهایت کسی که شجاعت دارد و به لذتهای زندگی میپردازد، پیروز است.
امروز امنای دو دولت بزرگ و سپاه و رعیت دو مملکت عظیم چشم و گوش و دل و هوش خود را بکاری که بالفعل در عهدة آن عالیجاه وروف پاشاست داده، شب و روز در انتظارند و دولتهای خارجه از هر طرف در گذر عیون و ابصار دارند و هر قلمی که در این کار نوشته شود و هر قدمی که در این راه گذاشته گردد؛ برای ممالک خطیره و خلایق کثیره در عاجل و آجل موهم حالتین خیر و شر و حیثتین نفع و ضرر میباشد و تا کسی پر بخدا نزدیک نشود و مثل مو باریک نشود محال است که در مضمار حریف پا نخورد و کار خود را از پیش ببرد.
هوش مصنوعی: امروز، مسئولان دو دولت بزرگ و نیروهای نظامی و مردم دو کشور بزرگ، به دقت به وظایفی که به عهده آن مقام عالیرتبه وروف پاشا گذاشته شده است، توجه دارند. آنها در هر لحظه منتظر هستند و دولتهای خارجی نیز به دقت نظارهگر اوضاع هستند. هر حرفی که در این باره نوشته شود و هر قدمی که برداشته شود، میتواند برای کشورهای بزرگ و مردم زیادی، در آیندهای نزدیک یا دور، مفید یا مضر باشد. تا زمانی که کسی با خدا ارتباط نزدیکی برقرار نکند و نتواند مثل یک مو باریک شود، بعید است که بتواند در میدان رقابت، موفق باشد و کار خود را پیش ببرد.
هزار نکتة باریکتر از مو این جاست.
هوش مصنوعی: هزار نکته ریز و ظریف در اینجا وجود دارد.
در بحر عمان سفر کردن و از موج طوفان حذر نمودن با هم نمیسازد، باید با کمال جرات اقدام کرد و با علو همت اهتمام نمود و در هر حال بفضل خداو باطن پادشاه لافتی مستظهر بود و کار را بهر جا که قرار گیرد گذراند. دیر در باب شهر زور و زهاب که ما این همه تفصیل را در ملفوفه علیحده داده ایم، باین جهت است که هر چند متابعت نادر و شاه طهماست نقص دولت قاهره نیست و راه بحث بر ما نمیشود، لکن این مطلب را در کل عراق عرب و عجم و مصر و شام و فارس و خراسان و آذربایجان و معدودی از خواص و فضلا و بعضی از قصه خوان ها و تاریخ دان ها می دانند، سایر خلق این چیزها را نمی دانند و نمیفهمند؛ همین قدر در السنه و افواه مذکور و مشهور و در قلوب و اذهان ثابت و نقش پذیر میشود که این ولایت و ایل را تا شاهنشاه فلک بارگاه بمرحوم شاهزاده گذاشته بود نگاهداشت سهل است که اگر مانده بود بغداد را هم میگرفت و تا بما سپردند شش ماه نکشید که از دست دادیم، سهل است که زهاب هم بر روی آن رفت. بر آن عالیجاه معلوم است که ما همیشه همه جا صلاح کل را منظور میکنیم نه صلاح خود را. لکن ارباب ننگ و نام از هیچ چیز نباید بترسند مگر از زیان زبان عوام و ما اگر ازین یک فقره احتیاط کنیم ننگ ما نخواهد بود.
هوش مصنوعی: سفر کردن در دریای عمان و دوری از طوفان کار آسانی نیست و نیاز به شجاعت دارد. باید با عزم راسخ عمل کرد و همواره به لطف خدا امیدوار بود و با پادشاه در ارتباط بود. در مورد شهر زور و زهاب که قبلاً توضیحات مفصلی دربارهاش ارائه دادهایم، ذکر این نکته مهم است که پیروی نادر و شاه طهماست به معنای ضعف دولت قاهره نیست و به راحتی نمیتوان در این مورد بحث کرد. اما این موضوع در میان برخی از افراد خاص و دانشمندان شناخته شده است و اکثر مردم از آن بیخبرند. تنها در گفتار و ذهنها به طور سطحی زنده میشود که این مناطق تا زمان شاهزاده بیمانند باقی ماندند و اگر ادامه پیدا میکرد، شاید بغداد را نیز میگرفتند. اما پس از واگذاری، کمتر از شش ماه طول کشید که آن را از دست دادیم و زهاب نیز به همین سرنوشت دچار شد. بر همگان واضح است که ما همیشه به دنبال منافع عمومی هستیم و نه فقط به فکر منافع شخصی. اما صاحبان نام و ننگ نباید از چیزی جز از آسیبهای ناشی از گفتار مردم بترسند و اگر در این زمینه احتیاط کنیم، ننگی برای ما نخواهد بود.
جراحات السنان لها التیام
و لایلتام ما جرح اللسان
هوش مصنوعی: زخمهای ناشی از تیغ و نیزه بهبود مییابند، اما زخمهایی که زبان به وجود میآورد هرگز درمان نمیشوند.
زهاب را که بخصوصه قبلة عالم و عالمیان رخصت نداده در باب ایل بابان و ولایت شهر زور وکوی و حریر اگر خدا نخواسته دست آن عالیجاه از دامن هر چاره و گریز کوتاه شود تا این حد هم اذن و اجازت میدهیم که الفاظ مبهمه و فقرات ذواحتمالین در فصلی که موقع ذکر این مطلب است بزور میرزائی و قوة انشائی بگنجاند، که راه سخن برای ما باقی بماند و این تصرف و تسلطی که حالا داریم سلب نشود و از روی عهدنامه بحث بر ما وارد نیاید و این آخر الدواء و آخر العلاج است و معلوم است که هرگاه طورهای دیگر ان شاءالله تعالی از پیش برود البته البته بهتر و خوب تر و باشکوه تر خواهد بود و همچنین جاهاست که از دست دبیر و خامة تدبیر زیاده از هزار نیزه وشمشیر توقع خدمت میتوان داشت.
هوش مصنوعی: زهاب بیتفاوت به اینکه قبله عالم و جهانیان است، در مورد ایل بابان و ولایت شهر زور و کوی و حریر تصمیم گرفته است. اگر خدا نخواهد، دست این عالیجاه از هر چاره و فرار کوتاه شود، تا این حد هم اجازه میدهیم که عبارات مبهم و جملات با احتمالهای مختلف در فصلی که به این موضوع مربوط میشود، با قدرت نویسندگی و بیانی مناسب گنجانده شود تا برای ما راهی برای بیان باقی بماند و این تسلط و تصرف که اکنون داریم، از ما گرفته نشود و از روی عهدنامه سوالی مطرح نشود. این روش، آخرین راهحل و درمان است و واضح است که اگر روشهای دیگری انشاالله پیش بیاید، بهتر و باشکوهتر خواهد بود. همچنین جاهایی وجود دارد که از دست نویسنده و توان تدبیر، انتظار خدمت بیشتری میرود.
تحریرا فی شهر شوال المکرم سنه ۱۲۳۸
هوش مصنوعی: این متن اشاره به نگاشتهای دارد که در ماه شوال سال 1238 هجری قمری نوشته شده است.