گنجور

شمارهٔ ۱۵ - مخاطب نامة معلوم نیست

هر شکر کز لفظ تو برچید طبع
هم بران لفظ و بیان خواهم فشاند
هر گهر کز کلک تو دزدید سمع
هم بران کلک و بنان خواهم فشاند
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در، بدریا می‌فرستی زر بمعدن می‌بری

هزار افسوس و صدهزار دریغ که مرا چونان که بایست دستی در انشاء نثر و انشاء نظم تازی نیست، که آن همه عبارت پردازی را روده درازی و اسب تازی کنم. ماشاالله خامة ات که عنبر بیز است و آمه ات عبیرآمیز و نامة را عطرآمیز می‌کنی بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی. کیست که با مایة درویشی با آن قافیه اندیش ها، لاف بیشی و پیش زند؟

مضی ز من والخلق یسنفیضون منی و یستفیدون من حسن مقالتی و یستلذون عن فصاحه بیانی.

بر سر من مغفری کردی کله وان درگذشت.

حالا بیائید و ببینید که صریر کلک امیر در حل مشکلات و کشف معضلات و نشر بیان چه حشری عیان می‌کند.

کجاست مجنون تا عرض داد دریابد
نگارخانة چین و جمال لیلی را

در طی این عبارت یقین آهوی صحرای چین ناف بر زمین گذاشت و نساج و دیباج قسطنطین ببوریاباف اتصاف خواهد یافت. منهم تشبیهی به آن ها می‌ورزم و این فرد خواجه علیه الرحمه را معترضم.

ثوابت باشد این دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

بیا بنصایح حکیم آلهی که می‌فرمایند: در هر مقام تشبه کامل خوبست. مرافعه من با شما محض استکمال و کسب افضالی است برای من. بر شماست که در جواب عتاب نفرمایند و اگر سماجت بینند محض حاجت بدانند، بی دست شناور نتوان رفت بپایاب. باشد که شما را نیز از این گونه چیز نویسی تذکر و تبحری بیش از این که هست دست دهد.

بلی، هر زبانی را بیانی است و هر انسانی را لسانی و هر میدانی را پهلوانی، هر دیوانی را عنوانی، و هر خوانی را نانی، و هر خانی را بازارگانی، و هر ایوانی را سلطانی، و هر سلطانی را دیوانی و هر سیستانی را پور دستانی، و هر بوستانی را خزانی، و هر سرعشر خوانی را قرآنی، هر سخندانی را دبستانی، هر نایب السلطنة را یحئی خوانی، هر قرآنی را سوره الرحمنی. اگر کاشان است پاسنگان می‌خواهد و اگر اصفهان است لنجان و اگر جوشقان است، دلیجان لازم دارد. آذربایجان بی صحرای مغان نیست و سمنان بی دامغان نمیشود، چنانچه شاعر در وصف قاطر می‌گوید:

قاطر مهدی روان است ای خدا
پشت سمنان دامغان است ای خدا

این معضل و مسلسل گفتن از آن بابت است که بدانید که کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد، انتهی کلامی یکی که بشما زیاد گستاخ است، رقعه شما را خواند و گفت این رقعه عروس بی زیور و طاوس بی پر می‌نماید، اگر عبادت عاریه از او برداشته شود، دشت ماریه خواهد شد، بل واد غیر ذی زرع، هر گاه آنچه از مردم است ببرند، ثبت الاعتراض و لا یبقی من سواده غیرالبیاض. بیاض من هم خدمت شما هست اگر از مطالب بخواهید.

والسلام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شکر کز لفظ تو برچید طبع
هم بران لفظ و بیان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: هرگونه شیرینی که از گفتار تو برمی‌آید، من نیز به همان اندازه کلام و بیان را پخش خواهم کرد.
هر گهر کز کلک تو دزدید سمع
هم بران کلک و بنان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: هر گوهری که از نوشته‌های تو به سرقت رفته، می‌خواهم آن را با قلم و انگشت خود بپاشم.
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در، بدریا می‌فرستی زر بمعدن می‌بری
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید: وقتی که تو با دهان شیرین و خوش‌گفتار صحبت می‌کنی، همین‌طور به دریا می‌فرستی؛ مثل اینکه زر را از معدن می‌بری. منظور این است که گفتگو و بیان زیبا ارزشمند است و انسان باید سعی کند از آن بهره‌برداری کند.
هزار افسوس و صدهزار دریغ که مرا چونان که بایست دستی در انشاء نثر و انشاء نظم تازی نیست، که آن همه عبارت پردازی را روده درازی و اسب تازی کنم. ماشاالله خامة ات که عنبر بیز است و آمه ات عبیرآمیز و نامة را عطرآمیز می‌کنی بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی. کیست که با مایة درویشی با آن قافیه اندیش ها، لاف بیشی و پیش زند؟
هوش مصنوعی: هزاران افسوس و دریغ که من مانند آنچه باید، توانایی نوشتن نثر و شعر عربی را ندارم و نتوانستم آن همه بیان را به‌خوبی عرضه کنم. واقعاً خامه‌ات مانند عنبر معطر است و نوشته‌ات را با عطر خوشبو می‌کنی، به‌طوری‌که بازار هنر خود را رونق می‌دهی و آتش اشتیاق ما را شعله‌ورتر می‌کنی. چه کسی با امکانات محدود من می‌تواند با آن قافیه‌های زیبا و پرشور، خود را به نمایش بگذارد و ادعای بیشتری کند؟
مضی ز من والخلق یسنفیضون منی و یستفیدون من حسن مقالتی و یستلذون عن فصاحه بیانی.
هوش مصنوعی: مردم از من و خصلت‌های من بهره‌مند می‌شوند، از سخنان زیبا و دلنشین من لذت می‌برند و از فصاحت و بلاغت بیان من بهره‌وری می‌کنند.
بر سر من مغفری کردی کله وان درگذشت.
هوش مصنوعی: بر سر من آرامشی قرار دادی که دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را از بین ببرد.
حالا بیائید و ببینید که صریر کلک امیر در حل مشکلات و کشف معضلات و نشر بیان چه حشری عیان می‌کند.
هوش مصنوعی: حالا بیایید ببینیم که توانایی‌های کلک امیر در حل مسائل و شناسایی مشکلات و بیان آنها چه شگفتی‌هایی را به نمایش می‌گذارد.
کجاست مجنون تا عرض داد دریابد
نگارخانة چین و جمال لیلی را
هوش مصنوعی: کجاست مجنون تا زیبایی و دلربایی لیلی را در این باغ دل‌انگیز ببیند و به تصویر بکشد؟
در طی این عبارت یقین آهوی صحرای چین ناف بر زمین گذاشت و نساج و دیباج قسطنطین ببوریاباف اتصاف خواهد یافت. منهم تشبیهی به آن ها می‌ورزم و این فرد خواجه علیه الرحمه را معترضم.
هوش مصنوعی: در این جمله به تصویرسازی زیبایی اشاره شده که آهوی صحرای چین بر روی زمین نشسته و بافت‌های نازکی از قماش و پارچه‌های قسطنطین را به نمایش می‌گذارد. نویسنده در ادامه به خود نیز به عنوان عبارتی تشبیهی اشاره می‌کند و به چهره‌ای با احترام یاد می‌کند.
ثوابت باشد این دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
هوش مصنوعی: اگر بر خوشه‌چینی دلسوزی کنی، این می‌تواند نشانه‌ی ثبات و پایداری باشد.
بیا بنصایح حکیم آلهی که می‌فرمایند: در هر مقام تشبه کامل خوبست. مرافعه من با شما محض استکمال و کسب افضالی است برای من. بر شماست که در جواب عتاب نفرمایند و اگر سماجت بینند محض حاجت بدانند، بی دست شناور نتوان رفت بپایاب. باشد که شما را نیز از این گونه چیز نویسی تذکر و تبحری بیش از این که هست دست دهد.
هوش مصنوعی: دکتر آلهی به ما می‌آموزد که در هر موقعیتی باید به کامل‌ترین شکل ممکن رفتار کنیم. بحث من با شما فقط به خاطر پیشرفت و کسب فضیلت بیشتر برای خودم است. شما هم باید در پاسخ به انتقادات بی‌توجه نباشید و اگر کسی اصرار کرد، آن را به چشم نیاز او ببینید، زیرا بدون تلاش نمی‌توان به هدف رسید. امیدوارم که این نوع نوشتن و بیان نکات بیشتر از این به شما یاد بدهد و شما را در این زمینه مهارت بیشتری بدهد.
بلی، هر زبانی را بیانی است و هر انسانی را لسانی و هر میدانی را پهلوانی، هر دیوانی را عنوانی، و هر خوانی را نانی، و هر خانی را بازارگانی، و هر ایوانی را سلطانی، و هر سلطانی را دیوانی و هر سیستانی را پور دستانی، و هر بوستانی را خزانی، و هر سرعشر خوانی را قرآنی، هر سخندانی را دبستانی، هر نایب السلطنة را یحئی خوانی، هر قرآنی را سوره الرحمنی. اگر کاشان است پاسنگان می‌خواهد و اگر اصفهان است لنجان و اگر جوشقان است، دلیجان لازم دارد. آذربایجان بی صحرای مغان نیست و سمنان بی دامغان نمیشود، چنانچه شاعر در وصف قاطر می‌گوید:
هوش مصنوعی: هر زبانی ویژگی خاص خود را دارد و هر انسانی با زبان خاص خود سخن می‌گوید. هر میدان و عرصه‌ای قهرمانان خود را دارد و هر دفتر و کاغذی عنوان خاص خود را. به همین ترتیب، هر سفره‌ای غذایی را ارائه می‌دهد و هر خانه‌ای به تجارت و بازرگانی می‌پردازد. هر ایوانی نماد قدرت و سلطنتی است و هر پادشاهی به دیوانداری نیاز دارد. همچنین، هر منطقه‌ای چهره خاص خود را دارد و باغ‌ها در فصل خزان جلوه‌ای متفاوت دارند. به علاوه، هر اکتشاف علمی و هر کتابی ارزشی به‌خصوص دارد. برای هر مکانی چیزهای خاص خودش لازم است، خواه در کاشان باشد یا اصفهان. برخی مناطق به دیگر مناطق وابسته‌اند و نمی‌توانند بدون آنها وجود داشته باشند، همان‌طور که شاعری در وصف یک قاطر شعر سروده است.
قاطر مهدی روان است ای خدا
پشت سمنان دامغان است ای خدا
هوش مصنوعی: قاطر مهدی در حال حرکت است و ای خدا، پشت سمنان، دامغان قرار دارد.
این معضل و مسلسل گفتن از آن بابت است که بدانید که کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد، انتهی کلامی یکی که بشما زیاد گستاخ است، رقعه شما را خواند و گفت این رقعه عروس بی زیور و طاوس بی پر می‌نماید، اگر عبادت عاریه از او برداشته شود، دشت ماریه خواهد شد، بل واد غیر ذی زرع، هر گاه آنچه از مردم است ببرند، ثبت الاعتراض و لا یبقی من سواده غیرالبیاض. بیاض من هم خدمت شما هست اگر از مطالب بخواهید.
هوش مصنوعی: این مشکل و تکرار صحبت در این مورد به این دلیل است که ما نیز زبان و بیانی داریم. یکی از سخنانی که به شما توهین می‌کند، نوشته شما را خوانده و گفته است که این نوشته مانند عروسی بدون زینت و طاوسی بدون پر به نظر می‌رسد. اگر عبادت از آن گرفته شود، زمین بیابانی خواهد شد، و هیچ چیزی جز ویرانی باقی نخواهد ماند. اگر آنچه از دیگران است گرفته شود، جز موارد مشخص چیز دیگری باقی نخواهد ماند. من نیز در خدمت شما هستم اگر به مطالب بیشتری نیاز داشته باشید.