بخش ۳۰
تعجب ها جلایر کرد زان ریش
شده جویای حال آن بد اندیش
بگفتش: ریش تو چون شد که این است
حقیقت بوده پر یا کم چنین است؟
بگفتا: چون که هم نامم به...
بسی او را بخواهم از دل و جان
وز آن روزی که او با صد مشقت
روان بر نار شد ریشش به لعنت
سرش گویند بیرون شد از آنجا
سگی ناگه رسیدش از گذرگاه
بخورده بعضی گوشت و پوست رویش
که داخل بود در آن پوست مویش
هنوز این معجز از آن مانده باقی
که در هر کلب ظاهر هست ساقی
خورد هر چیز دفعش هست پر مو
ز ریش او بود یک حلقه با او
هر آن مولود گشتش نام...
محبت آورد گه از دل و جان
که ریش او شود مانند این ریش
چو ما را هست این آئین و این کیش
عفونت هم، چو از او یادگارست
به ما زان همدم اندر هر دو دارست
غرض هست این حکایت حال...
روایت شد از آن بدبخت دوران
شهنشه چون به ظاهر دید سودست
قبول از مدعی عرضش نمودiست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تعجب ها جلایر کرد زان ریش
شده جویای حال آن بد اندیش
هوش مصنوعی: تعجبها باعث شد تا جلایر به وجود آن فرد بداندیش که ریشش شده بود، فکر کند و کنجکاو حال او شود.
بگفتش: ریش تو چون شد که این است
حقیقت بوده پر یا کم چنین است؟
هوش مصنوعی: او از او پرسید که چرا ریش تو اینگونه شده است؛ آیا این حقیقتاً به خاطر شرایط خاصی است یا طبیعتاً همینطور بوده است؟
بگفتا: چون که هم نامم به...
بسی او را بخواهم از دل و جان
هوش مصنوعی: گفت: از آنجا که اسم من با او یکی است، به شدت او را از دل و جان میخواهم.
وز آن روزی که او با صد مشقت
روان بر نار شد ریشش به لعنت
هوش مصنوعی: از آن روز که او با زحمت بسیار و در میان آتش قرار گرفت، ریشش مورد نفرین قرار گرفت.
سرش گویند بیرون شد از آنجا
سگی ناگه رسیدش از گذرگاه
هوش مصنوعی: یک سگ ناگهان از راه رسید و سرش از آنجا بیرون آمد.
بخورده بعضی گوشت و پوست رویش
که داخل بود در آن پوست مویش
هوش مصنوعی: برخی از افراد از گوشت و پوست او خوردهاند، زیرا موی او در زیر پوستش وجود داشته است.
هنوز این معجز از آن مانده باقی
که در هر کلب ظاهر هست ساقی
هوش مصنوعی: هنوز نشانههایی از این معجزه باقی مانده که در هر گوشهای از دنیا، شرابنوشان و مشتاقان، آن را میبینند و تجربه میکنند.
خورد هر چیز دفعش هست پر مو
ز ریش او بود یک حلقه با او
هوش مصنوعی: هر چیزی که خورده میشود، برای آن دفعی وجود دارد. موهای او مانند یک حلقه به دور ریشش بود.
هر آن مولود گشتش نام...
محبت آورد گه از دل و جان
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دنیا میآید، نامی دارد و در دل و جان انسان محبت و عشقی را به همراه میآورد.
که ریش او شود مانند این ریش
چو ما را هست این آئین و این کیش
هوش مصنوعی: او میگوید که ریش او به مانند ریش ما شود، زیرا ما این آداب و این اصول را داریم.
عفونت هم، چو از او یادگارست
به ما زان همدم اندر هر دو دارست
هوش مصنوعی: هر نوع آلودگی یا بیماری که از او به یادگار مانده، به ما نیز منتقل شده و در هر دو، یعنی فرد و جامعه، وجود دارد.
غرض هست این حکایت حال...
روایت شد از آن بدبخت دوران
هوش مصنوعی: این داستان هدفی دارد و حال و روز آن فرد بدشانس را بازگو میکند.
شهنشه چون به ظاهر دید سودست
قبول از مدعی عرضش نمودiست
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه به ظاهر چیزی را میبیند که به نفعش است، از مدعی درخواست میکند تا به او تقدیم کند.