گنجور

بخش ۲۲

جلایر هست شیرین کامت از شاه
بحمدالله مرامت گشت دلخواه
جلایر لؤلؤ شهوار آور
نسفته گوهری دُروار آور
ولیعهد شهنشاه جهاندار
ثنایش فرض دان زآغاز هر کار
که او چون لایق اکلیل و تخت است
خداوندش معین و یار، بخت است
که از یک فکر بکرش خلق آزاد
شود آنگه که دست سعی بگشاد
مشیر و هم مشارش عقل کامل
نماید مشکلات سخت را حل
همه دیدند و دانند اهتمامش
عطارد گاه دانش شد غلامش
درنگ و صبر و حلم و استقامت
چو دید از او زحل دارد اقامت
به گاه رزم تیغش تیز و خونخوار
شده مریخ زآن رو سرخ‌رخسار
مربی هست چون رای دبیرش
به هرکس خاصه بر بدر منیرش
شده برجیس سرگردان و حیران
که چون گردد غلام شاه ایران
زند ناهید چنگی و چغانه
به بزم پر سرور آن یگانه
بحمدالله همه کارش نکو شُد
هر آنچه خواستی آن قسم او شد
فرستادی به روس از راه فرهنگ
یکی فرزند و شد گر خاطرت تنگ
چه غم شام فراقش خوش سرآمد
امیرزاده خسرو رفت و آمد
هر آن فرمودیش آن قسم او کرد
دل صد پاره دشمن رفو کرد
نمودی دوستی چون با شه روس
از آن در دست حاسد ماند افسوس
از این تدبیر آسودند چندان
همه لب‌های دولتخواه خندان
همان عهدی که از خامی شکستند
به پخته کاریت محکم ببستند
بلی فرزند فرزانه چنین است
همه کردار او نیک و گزین است
نشان از باب دارد آن خردمند
از آن فرمودیش فرزانه فرزند
همان نوری که از خور گشت ظاهر
موثر چون خورست این هست باهر
بحمدالله که از رای خبیرت
ز تدبیرات علم با منیرت
میان کفر و دین سدی ببستی
که هیچ از اهل دین زَاول نَخَستی
بشارت عرض این است بر شهنشاه
که کار روس شد این قسم کوتاه
ولی پیموده راهی آگه از کار
بباید رفت و آنجا کرد اظهار
که نشمارند آسان این حکایت
شود عرض از بدایت تا نهایت
بدانند قدر این تدبیر و فرهنگ
خورد بر شیشهٔ هر حاسدی سنگ
شود معلوم کار خام و پخته
نباید ماند این مشکل نهفته
کزین پس اهتمامی در همه کار
بفرمایند و یاد آرند کردار
که مشکل کی شود آسان، بدانی
کلیدش هست دست کاردانی
چو کارت با خداوند جلیل است
گلستان آتشت هم چون خلیل است
رفاه خلق جُستی از خداوند
خداوندت بدارد شاد و خرسند
نمی‌خواهی اذیت بر خلایق
به هر کاری نمائی خوش دقایق
به قانون شریعت راه پوئی
به غیر از امر حق حکمی نگوئی
رعایا و برایا جمله خشنود
زیانی نیست در عهدت مگر سود
ز عدلت بره پیش گرگ خفته
که را یارا که حرف جبر گفته؟
دَر جود و کرم بر خلق یک سر
گشودی ای خدیو دادگستر
بخواهی خلق را در مهد راحت
ندیده کس به عهدت هیچ محنت
خلایق روز و شب از پیر و برنا
دعا گویند تا گردی توانا
مخالف با مرامت چرخ گردون
نگردد تا نگردد فام گلگون
خدا عمرت حیات خضر سازد
میان سرورانت خوش نوازد
توئی چون ملجأ هم ترک و تاجیک
از آن آیند جستت دور و نزدیک
تعدی چون کنند اطراف دیگر
شده بابت امید خلق این در
گشایش بر درت داده خداوند
که غمگین هر که آمد رفت خرسند
الهی این در امید بگشای
تو این دولت به شه جاوید بنمای
چو دادی از ره تدبیر و دانش
زمام کار دست اهل بینش
ز اولاد رسول و خیر خواهی
دهد بر ذات پاکش حق گواهی
به غیر از نیک خواهی نیست کارش
به خاص و عام دادی اختیارش
چو او قائم مقام حضرت شاه
بشد، دست تعدی گشت کوتاه
همه احکام محکم حکم شاه است
نظام ملک در معنی گواه است
جلایر کن دعا و ختم کن عرض
دعای ذات پاکش هست چون فرض
الهی تا جهان را نام باشد
به هر آینده‌اش یک عام باشد
رود اندوه و آید بخت و اقبال
به هر روز و به هر ماه و به هر سال
حسودش در به در بر هر دیاری
نباشد در حیات او قراری
همه احباب او در عیش و شادی
دهد جان دشمنش در نامرادی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلایر هست شیرین کامت از شاه
بحمدالله مرامت گشت دلخواه
هوش مصنوعی: شیرینی و خوشی تو بر دل شاه افزوده شده و به لطف خداوند، خواسته‌ات برآورده شده است.
جلایر لؤلؤ شهوار آور
نسفته گوهری دُروار آور
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشندگی مانند لؤلؤ دریا شگفت‌انگیز است و گوهرهای گرانبهایی که در زندگی به دست می‌آید ارزشمند و دلنشین هستند.
ولیعهد شهنشاه جهاندار
ثنایش فرض دان زآغاز هر کار
هوش مصنوعی: ولیعهد، که جانشین شهنشاه و حاکم بزرگ است، باید از ابتدا و در هر کاری، ستایش او را ضروری بداند.
که او چون لایق اکلیل و تخت است
خداوندش معین و یار، بخت است
هوش مصنوعی: او به دلیل شایستگی‌اش برای دریافت تاج و تخت، مورد حمایت و یاری خداوند است و بخت به او روی آورده است.
که از یک فکر بکرش خلق آزاد
شود آنگه که دست سعی بگشاد
هوش مصنوعی: وقتی انسانی با یک ایده جدید و ناب به سراغ دیگران می‌آید، به این ترتیب آن‌ها می‌توانند آزادانه فکر کنند و فعالیت کنند، به شرطی که تلاش و کوشش خود را آغاز کنند.
مشیر و هم مشارش عقل کامل
نماید مشکلات سخت را حل
هوش مصنوعی: مشیر و کسی که با او همفکری می‌کند، عقل را به کار می‌گیرد تا مسائل دشوار را برطرف کند.
همه دیدند و دانند اهتمامش
عطارد گاه دانش شد غلامش
هوش مصنوعی: همه شاهد بودند و می‌دانند که تلاش او به حدی بود که در زمان‌های خاص، علم و دانش همچون غلامی برای او درآمد.
درنگ و صبر و حلم و استقامت
چو دید از او زحل دارد اقامت
هوش مصنوعی: زمانی که زحل به ویژه صبوری، شکیبایی و استقامت را مشاهده می‌کند، در انتظار و تماشای آن می‌ماند.
به گاه رزم تیغش تیز و خونخوار
شده مریخ زآن رو سرخ‌رخسار
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، شمشیر او تیز و خونی شده و به همین دلیل مریخ را به رنگ قرمز درآورده است.
مربی هست چون رای دبیرش
به هرکس خاصه بر بدر منیرش
هوش مصنوعی: مربی وجود دارد که مانند رای دبیرش، در هر مورد خاصی بر روشنی‌ام تأثیر می‌گذارد.
شده برجیس سرگردان و حیران
که چون گردد غلام شاه ایران
هوش مصنوعی: برجیس در حالتی سردرگم و گیج است و نمی‌داند چه باید بکند تا به عنوان خدمت‌گزار شاه ایران درآید.
زند ناهید چنگی و چغانه
به بزم پر سرور آن یگانه
هوش مصنوعی: در بزم شاد و سرزنده، ناهید با ساز و آواز دلنشین خود فضایی شاداب و مفرح ایجاد می‌کند.
بحمدالله همه کارش نکو شُد
هر آنچه خواستی آن قسم او شد
هوش مصنوعی: خوشبختانه، همه کارها به خوبی انجام شد و هر چیزی که می‌خواستی، طبق آن شکل گرفت.
فرستادی به روس از راه فرهنگ
یکی فرزند و شد گر خاطرت تنگ
هوش مصنوعی: تو از طریق فرهنگ به روسیه فرزند فرستادی و حالا اگر دلت تنگ شده باشد، مطمئن باش که این انتخابت تأثیرگذار بوده است.
چه غم شام فراقش خوش سرآمد
امیرزاده خسرو رفت و آمد
هوش مصنوعی: غم دوری او به پایان رسید، ای امیرزاده خسرو، چون او به سوی من می‌آید و می‌رود.
هر آن فرمودیش آن قسم او کرد
دل صد پاره دشمن رفو کرد
هوش مصنوعی: هر بار که او چیزی گفت، همانطور عمل کرد و دل صد تکه دشمن را تعمیر کرد.
نمودی دوستی چون با شه روس
از آن در دست حاسد ماند افسوس
هوش مصنوعی: تو با نشان دوستی خود را به شاه روس نشان دادی و حالا افسوس که این دوستی در دست حسودان به خطر افتاده است.
از این تدبیر آسودند چندان
همه لب‌های دولتخواه خندان
هوش مصنوعی: به وسیله این تدبیر، عده‌ای از افراد که به دنبال سعادت و خوشبختی بودند، از نگرانی و استرس رها شدند و به شادی و آرامش رسیدند.
همان عهدی که از خامی شکستند
به پخته کاریت محکم ببستند
هوش مصنوعی: آن وعده‌ای که در دوران نادانی و بی‌تجربگی شکسته شد، حالا در دوران پختگی و تجربه، به‌طور محکم و جدی برقرار شده و حفظ شده است.
بلی فرزند فرزانه چنین است
همه کردار او نیک و گزین است
هوش مصنوعی: به راستی که فرزند باهوش چنین است، همه اعمال و رفتار او خوب و انتخاب شده است.
نشان از باب دارد آن خردمند
از آن فرمودیش فرزانه فرزند
هوش مصنوعی: خردمند نشانه‌هایی از پدرش دارد و به همین دلیل او را فرزانه و باهوش می‌داند.
همان نوری که از خور گشت ظاهر
موثر چون خورست این هست باهر
هوش مصنوعی: آن نوری که از خورشید نمایان می‌شود، همانگونه که اثرش به‌خاطر وجود خورشید است، در واقع این نور در تمام موجودات نیز وجود دارد.
بحمدالله که از رای خبیرت
ز تدبیرات علم با منیرت
هوش مصنوعی: خوشحالم که با دانش و تدبیر تو، روشنایی و آگاهی بر من تابیده است.
میان کفر و دین سدی ببستی
که هیچ از اهل دین زَاول نَخَستی
هوش مصنوعی: بین کفر و ایمان دیواری کشیدی که هیچ‌کدام از پیروان دین نتوانستند به آن نزدیک شوند.
بشارت عرض این است بر شهنشاه
که کار روس شد این قسم کوتاه
هوش مصنوعی: این پیغام به پادشاه می‌گوید که کار روس‌ها به این روش به پایان رسیده و موفقیت حاصل شده است.
ولی پیموده راهی آگه از کار
بباید رفت و آنجا کرد اظهار
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد و بیان احساسات و تجربیات، باید راه را با آگاهی طی کرد.
که نشمارند آسان این حکایت
شود عرض از بدایت تا نهایت
هوش مصنوعی: این داستان را نباید آسان گرفت، زیرا از ابتدا تا انتها اطلاعات زیادی برای بیان دارد.
بدانند قدر این تدبیر و فرهنگ
خورد بر شیشهٔ هر حاسدی سنگ
هوش مصنوعی: به یاد داشته باشند که اهمیت این تدبیر و فرهنگ بر دل هر حسودی سنگینی می‌کند.
شود معلوم کار خام و پخته
نباید ماند این مشکل نهفته
هوش مصنوعی: کارهای ناپخته و کامل باید مشخص شوند، و نباید در این وضعیت مشکلات پنهان باقی بمانند.
کزین پس اهتمامی در همه کار
بفرمایند و یاد آرند کردار
هوش مصنوعی: پس از این، در هر کار به شایستگی اقدام کنند و به یاد داشته باشند که چه کارهایی انجام داده‌اند.
که مشکل کی شود آسان، بدانی
کلیدش هست دست کاردانی
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلی پیش می‌آید، تنها زمانی می‌توان به راحتی آن را حل کرد که راه حلش در دستان فردی با تجربه و کاردان باشد.
چو کارت با خداوند جلیل است
گلستان آتشت هم چون خلیل است
هوش مصنوعی: وقتی که کار و فعالیت تو با خداوند بزرگ در ارتباط است، حتی آتش گلستان تو هم مثل آتش حضرت ابراهیم (خلیل) بی‌خطر و آرامش‌بخش می‌شود.
رفاه خلق جُستی از خداوند
خداوندت بدارد شاد و خرسند
هوش مصنوعی: رفاه و آسایش مردم را از خدا بخواه؛ زیرا این گونه خداوند تو را شاد و خوشحال خواهد کرد.
نمی‌خواهی اذیت بر خلایق
به هر کاری نمائی خوش دقایق
هوش مصنوعی: نمی‌خواهی که با کارهایت مردم را آزار دهی، بلکه می‌خواهی لحظات خوشی را برای آنها فراهم کنی.
به قانون شریعت راه پوئی
به غیر از امر حق حکمی نگوئی
هوش مصنوعی: به قوانین دین و شریعت پایبند باش و چیزی جز فرمان الهی نگو.
رعایا و برایا جمله خشنود
زیانی نیست در عهدت مگر سود
هوش مصنوعی: رعیت و افراد تحت حکومت، همه خوشنودند و هیچ آسیبی به عهد تو نمی‌رسد مگر اینکه نفعی در میان باشد.
ز عدلت بره پیش گرگ خفته
که را یارا که حرف جبر گفته؟
هوش مصنوعی: از عدالت تو بره‌ای است که در خواب گرگی است. چه کسی توان دارد که سخن از جبر بگوید؟
دَر جود و کرم بر خلق یک سر
گشودی ای خدیو دادگستر
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ و دادگستر، تو بخل و انحصار را بر روی مردم بسته‌ای و در باب بخشش و کرامت، دلی گشاده‌ای.
بخواهی خلق را در مهد راحت
ندیده کس به عهدت هیچ محنت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، هیچ کس را در راحتی‌ و آسایش نخواهی دید، چرا که در زمان تو، کسی هیچ درد و رنجی را نخواهد چشید.
خلایق روز و شب از پیر و برنا
دعا گویند تا گردی توانا
هوش مصنوعی: مردم در طول روز و شب از کوچک و بزرگ برای تو دعا می‌کنند تا بتوانی بر مشکلات غلبه کنی.
مخالف با مرامت چرخ گردون
نگردد تا نگردد فام گلگون
هوش مصنوعی: تا زمانی که چرخ روزگار با خواسته‌ها و مرام تو مخالف نباشد، رنگ و بویی از زیبایی و خوشی نخواهی دید.
خدا عمرت حیات خضر سازد
میان سرورانت خوش نوازد
هوش مصنوعی: خداوند عمر تو را طولانی کند و مانند خضر (که در افسانه‌ها به عنوان نماد جاودانگی و حیات شاداب شناخته می‌شود) به تو زندگی ببخشد و در میان عزیزان و دوستانت، به تو شادی و خوشحالی عطا کند.
توئی چون ملجأ هم ترک و تاجیک
از آن آیند جستت دور و نزدیک
هوش مصنوعی: تو مانند پناهگاهی هستی که هم ترک‌ها و هم تاجیک‌ها به سمت تو می‌آیند، از نزدیک و دور.
تعدی چون کنند اطراف دیگر
شده بابت امید خلق این در
هوش مصنوعی: اگر نتوانند از آنچه که می‌خواهند عبور کنند، به خاطر امید مردم، این موضوع دیگر به نفع آنها نخواهد بود.
گشایش بر درت داده خداوند
که غمگین هر که آمد رفت خرسند
هوش مصنوعی: خداوند به در خانه‌ات گشایش بخشیده است، به طوری که هر کسی که ناراحت به آنجا بیاید، خوشحال از آنجا می‌رود.
الهی این در امید بگشای
تو این دولت به شه جاوید بنمای
هوش مصنوعی: ای خدا، امیدوارم که این در را به روی من بگشایی و این نعمت را به پادشاهی جاودان به من نشان دهی.
چو دادی از ره تدبیر و دانش
زمام کار دست اهل بینش
هوش مصنوعی: وقتی که کارها را با تدبیر و دانش به افرادی با درک و بینش می‌سپاری.
ز اولاد رسول و خیر خواهی
دهد بر ذات پاکش حق گواهی
هوش مصنوعی: از نسل پیامبر است و با نیت نیک، بر وجود مقدس او خداوند گواهی می‌دهد.
به غیر از نیک خواهی نیست کارش
به خاص و عام دادی اختیارش
هوش مصنوعی: به جز نیک خواهی و خوبی کردن، هیچ کار دیگری از او دیده نمی‌شود و او به همه، چه خاص و چه عام، اختیار و آزادی داده است.
چو او قائم مقام حضرت شاه
بشد، دست تعدی گشت کوتاه
هوش مصنوعی: وقتی او به مقام و جایگاه شاه رسید، دیگر دست تعدی و ظلم دیگران کوتاه شد.
همه احکام محکم حکم شاه است
نظام ملک در معنی گواه است
هوش مصنوعی: همه قوانین و مقررات به قوت و اعتبار حکومتی هستند و نشان‌دهنده نظام و پایه‌های کشور می‌باشند.
جلایر کن دعا و ختم کن عرض
دعای ذات پاکش هست چون فرض
هوش مصنوعی: دعا را زیبا و با گرمی انجام بده و درخواستی که از خداوند داری را به پایان برسان؛ زیرا این کار به نوعی واجب و ضروری است.
الهی تا جهان را نام باشد
به هر آینده‌اش یک عام باشد
هوش مصنوعی: پروردگارا، تا زمانی که در جهان نامی وجود دارد، هر آینده‌ای باید با یک سال مشخص همراه باشد.
رود اندوه و آید بخت و اقبال
به هر روز و به هر ماه و به هر سال
هوش مصنوعی: در زندگی، در هر روز، هر ماه و هر سال، غم و ناراحتی می‌آید و اجتناب‌ناپذیر است، اما همزمان، خوشبختی و شانس نیز به سراغمان می‌آید.
حسودش در به در بر هر دیاری
نباشد در حیات او قراری
هوش مصنوعی: حسود هیچ جا آرام و قرار ندارد و در زندگی‌اش همیشه در عذاب و بی‌قراری است.
همه احباب او در عیش و شادی
دهد جان دشمنش در نامرادی
هوش مصنوعی: همه دوستان او در خوشی و خوشحالی به سر می‌برند، در حالی که دشمنش در غم و ناامیدی جان می‌دهد.