گنجور

بخش ۲۱

جلایر رو دعایش گیر از سر
به غیر از حمد و نعت از جمله بگذر
خداوندا به نور پاک احمد
وجود او نبیند در جهان بد
مرام و مطلبش بادا مهیا
نبیند غیر شادی رنج دنیا
زمام اختیار ملک ایران
دهی دستش به حق شاه مردان
به هر اقلیم سازش حکم جاری
نماند بر دل پاکش غباری
حسودش را به غم‌ها مبتلا کن
تنش را حامل رنج و بلا کن
جهان تا هست گو بر کام او باد
به حق مصحف و بالنون والصاد
جلایر عنبری بر روی کافور
بریز از کلک گوهربار پر نور
ز بحر فکر غوصی کن نکوباب
برون آور دُر ناسفته از آب
ز دُرهای گرانمایه به دامن
بیار و جمله در راه شه افکن
تو غواصی و دُر باید به بازار
بیاری زان که داری خوش خریدار
ثنا و نعت شه ورد زبان کن
وز آن نام خوشش، شیرین زبان کن
ولیعهد شهنشاه زمانه
که شه عباس آن شاه یگانه
چو لایق بر سریر سروری بود
ولیعهدش شهنشه نام فرمود
نه هر کس درخور اکلیل و تخت است
جهانداری نمودن کار سخت است
ز خاتم چون توان گشتن سلیمان؟
سلیمان بایدش خاتم نه دیوان
خداوند جهان لایق چو دیدش
میان سروران او را گزیدش
فراغت در جهان از عدل و جودش
همه گردن‌کشان سر بر سجودش
همه کان مروت هست و انصاف
دعا گویش بود از قاف تا قاف
خورند از کان جودش پیر و برنا
بسی مسکین به عهدش شد توانا
همه آسوده خلق از زحمت و رنج
گشوده بر رخ عالم در گنج
بجز آسوده‌کاری نیست کاری
بحمدالله نکو شُد روزگاری
شبانِ میش گرگ است این زمانه
حمام و باز شد هم آشیانه
نبیند هیچ تن رنج و اذیت
همه در مهد امن آمد رعیت
کند دیوان موری چون سلیمان
ندارد بیم کس از مال و از جان
به قانون شریعت راه پوید
کجا شیطان به بارش راه جوید؟
شده سدی میان کفر و اسلام
پناه ملک و دینش حی اَعلام
به شاهی اینچنین کس شد سزاوار
نه آنانی که باشند مردم آزار
خداوندا پناهش باش زآسیب
که داد او ملک و دین را زینت و زیب
جلایر گر تو داری حسب حالی
به خاک پای شه ده عرض حالی
که شه باب امید و رحم و جودست
بحمدالله همه عرض تو سودست
دو بابت بود عرض این جلایر
شها حکم حضور و امر ناظر
کرم کردی ز ناظر گشت کوتاه
شود عرض حضورش نیز دلخواه
شماری از کرم چون بندگانت
که بی مانع ببوسند آستانت
دعاگو را همه آمال این است
که رسم باب و اربابش همین است
به سر چون عشق و شوق خدمت شاه
بدارد از چه دستش هست کوتاه؟
اگر فرمان دهی بی منع حاجب
که بی عذر او نسازد ترک واجب
به او چون واجب آید بوسد او در
چرا محروم و محزون است و مضطر؟
نه آن هم بنده‌ای از بندگان است
چرا محروم گاه از آستان است؟
ز اصناف اراذل در حسب نیست
بداند شه که بی اصل و نسب نیست
خصوص امروز عالی قدر و جاه است
که چاکر بر در عالم پناه است
خدا داندکه فیضی با سعادت
نباشد پیش او بهتر ز خدمت
یکی ساعت شرفیاب حضورت
شود در پیشگاه باسرورت
ز ملک و مال عالم هست افزون
که در دستش فتد بی حرف و بی چون
هر آن کس این نداند چون دوابی
نفهمیده مگر خوردی و خوابی
نه هر ناطق حقیقت هست آدم
بود ناطق که از حیوان بود کم
به عرضم قلب پاک شه گواه است
که صدق و کذب تشخیصش ز شاه است
جلایر بر دعا کوش و ثنایش
بخواه از قادر بی چون بقایش
خداوندا به حق ذات بی چون
که تا گردد چنین این چرخ گردون
بگردد بر مرام و مدعایش
ولی جاوید بنمائی بقایش
ز آسیب زمان محفوظ باشد
ز عمر جاودان محظوظ باشد
کنی حکمش روان از مه به ماهی
به کام دل نماید پادشاهی
رقیب و حاسد او را تلف ساز
تن هر دو به تیر غم هدف ساز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلایر رو دعایش گیر از سر
به غیر از حمد و نعت از جمله بگذر
هوش مصنوعی: سعی کن وقتی دعا می‌کنی، تنها به حمد و وصف خداوند اکتفا کنی و از سایر درخواست‌ها و خواسته‌ها صرف‌نظر کنی.
خداوندا به نور پاک احمد
وجود او نبیند در جهان بد
هوش مصنوعی: ای خدا، به نور خالص و پاک پیامبر احمد، جهان را از بدی‌ها دور نگه‌دار.
مرام و مطلبش بادا مهیا
نبیند غیر شادی رنج دنیا
هوش مصنوعی: شخصیتی که در این بیت توصیف شده، فقط به شادی و خوشی دنیا توجه دارد و از درد و رنج‌های آن غافل است. او هرگز نمی‌خواهد چیزی جز خوشی را تجربه کند.
زمام اختیار ملک ایران
دهی دستش به حق شاه مردان
هوش مصنوعی: به تو اختیار و کنترل کشور ایران را بسپار که این کار به دست افرادی شایسته و مردان حق شایسته است.
به هر اقلیم سازش حکم جاری
نماند بر دل پاکش غباری
هوش مصنوعی: در هر جایی که باشد، حکم عشق و دوستی برای کسی که دلش پاک است، هیچ‌گاه خدشه‌دار نمی‌شود.
حسودش را به غم‌ها مبتلا کن
تنش را حامل رنج و بلا کن
هوش مصنوعی: حسود را در درد و غم غرق کن و زندگی‌اش را پر از رنج و مصیبت کن.
جهان تا هست گو بر کام او باد
به حق مصحف و بالنون والصاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان برقرار است، امیدوارم تمام خواسته‌های او برآورده شود، به حق کتاب آسمانی و به قسم نون و صاد.
جلایر عنبری بر روی کافور
بریز از کلک گوهربار پر نور
هوش مصنوعی: بر روی کافور، عطر خوشبوی عنبر بپاشید که با قلمی پربار و درخشان نوشته شده است.
ز بحر فکر غوصی کن نکوباب
برون آور دُر ناسفته از آب
هوش مصنوعی: در عمق تفکر خودغوطه‌ور شو و تلاش کن که گوهرهای ناشناخته و ناب را از درون آن بیرون بیاوری.
ز دُرهای گرانمایه به دامن
بیار و جمله در راه شه افکن
هوش مصنوعی: از جواهرات با ارزش به دامن برآور و همه را در مسیر پادشاه بینداز.
تو غواصی و دُر باید به بازار
بیاری زان که داری خوش خریدار
هوش مصنوعی: تو فردی با استعداد و ارزشمندی هستی، پس باید گنجینه‌هات را به دیگران نشان بدهی، چرا که آنچه داری، برای دیگران بسیار ارزشمند است و می‌تواند خریدارانی مشتاق داشته باشد.
ثنا و نعت شه ورد زبان کن
وز آن نام خوشش، شیرین زبان کن
هوش مصنوعی: مدح و ستایش بزرگ‌مردان را بر زبان بیاور و با نام دلنشین آن‌ها، زبانت را شیرین کن.
ولیعهد شهنشاه زمانه
که شه عباس آن شاه یگانه
هوش مصنوعی: شخصی که به عنوان ولیعهد در سلطنت شاه عباس، یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ ایران شناخته می‌شود، به عنوان فرزند و heir evident او به شمار می‌رود.
چو لایق بر سریر سروری بود
ولیعهدش شهنشه نام فرمود
هوش مصنوعی: وقتی که ولیعهد شایسته بر تخت پادشاهی قرار گرفت، نام او را شاهنشاه گذاشتند.
نه هر کس درخور اکلیل و تخت است
جهانداری نمودن کار سخت است
هوش مصنوعی: هر کسی شایسته‌ی تاج و تخت نیست، زیرا حکومت کردن کار آسانی نیست.
ز خاتم چون توان گشتن سلیمان؟
سلیمان بایدش خاتم نه دیوان
هوش مصنوعی: چطور می‌توان به جایگاه سلیمان رسید در حالی که مثل او اقتدار و نشانه‌هایی چون خاتم را نداریم؟ سلیمان باید دارای ویژگی‌ها و قدرت‌هایی باشد نه صرفاً به نوشته‌ها و دیوان‌ها اتکا کند.
خداوند جهان لایق چو دیدش
میان سروران او را گزیدش
هوش مصنوعی: خداوند جهان وقتی او را میان سروران و بزرگان دید، او را برگزید.
فراغت در جهان از عدل و جودش
همه گردن‌کشان سر بر سجودش
هوش مصنوعی: در این جهان، آرامش و راحتی تنها در سایه‌ی عدل و generosity اوست، و حتی ستمگران نیز در برابر او به احترام سر فرود می‌آورند.
همه کان مروت هست و انصاف
دعا گویش بود از قاف تا قاف
هوش مصنوعی: تمام ویژگی‌های شایسته و درستکاری در او وجود دارد و هر کس که به او دعا کند، از دورترین نقاط تا نزدیک‌ترین‌ها او را به نیکی یاد می‌کنند.
خورند از کان جودش پیر و برنا
بسی مسکین به عهدش شد توانا
هوش مصنوعی: از بخشش و سخاوت او، پیر و جوان بسیاری از نیازمندان توانگر شدند.
همه آسوده خلق از زحمت و رنج
گشوده بر رخ عالم در گنج
هوش مصنوعی: همه مردم از زحمت و درد راحت هستند و آرامش را بر چهره جهان به نمایش می‌گذارند.
بجز آسوده‌کاری نیست کاری
بحمدالله نکو شُد روزگاری
هوش مصنوعی: به جز کاری که آرامش‌بخش باشد، هیچ کار دیگری نیست و خوشبختانه روزگار بهتر شده است.
شبانِ میش گرگ است این زمانه
حمام و باز شد هم آشیانه
هوش مصنوعی: در این زمانه، گوسفندها در دست گرگ‌ها هستند و آرامش و امنیت جایی برای آرامش ندارد.
نبیند هیچ تن رنج و اذیت
همه در مهد امن آمد رعیت
هوش مصنوعی: هیچ کس در زنجیر رنج و درد نمی‌باشد؛ همه در آرامش و امن زندگی می‌کنند.
کند دیوان موری چون سلیمان
ندارد بیم کس از مال و از جان
هوش مصنوعی: موری که مانند سلیمان عقل و درایت ندارد، از هیچ کسی نمی‌ترسد نه از مال، نه از جان.
به قانون شریعت راه پوید
کجا شیطان به بارش راه جوید؟
هوش مصنوعی: کسی که به قوانین دین و شریعت پایبند است، هرگز تحت تأثیر وسوسه‌های شیطان قرار نمی‌گیرد؛ زیرا او به راه راست و صحیح هدایت شده است و شیطان نمی‌تواند او را منحرف کند.
شده سدی میان کفر و اسلام
پناه ملک و دینش حی اَعلام
هوش مصنوعی: بین کفر و ایمان، پرده‌ای ایجاد شده است و پادشاهی او، نشانه‌ای از دین و سرفرازی است.
به شاهی اینچنین کس شد سزاوار
نه آنانی که باشند مردم آزار
هوش مصنوعی: فردی را به مقام سلطنت شایسته می‌دانند که لایق و سزاوار باشد، نه آن کسانی که به دیگران آسیب می‌زنند و مردم را آزار می‌دهند.
خداوندا پناهش باش زآسیب
که داد او ملک و دین را زینت و زیب
هوش مصنوعی: خداوندا، او را از خطرها محافظت کن، زیرا که او به ملک و دین زینت و زیبایی بخشیده است.
جلایر گر تو داری حسب حالی
به خاک پای شه ده عرض حالی
هوش مصنوعی: اگر تو نسب و نسبتی داری، در حضور پادشاه به زمینش تعظیم کن و حال خود را بیان کن.
که شه باب امید و رحم و جودست
بحمدالله همه عرض تو سودست
هوش مصنوعی: خدای را شکر که فرمانروایی که مملو از امید، رحمت و بخشش است، وجود دارد و همه چیزهایی که به تو ارائه می‌شود، سودمند و نیکو هستند.
دو بابت بود عرض این جلایر
شها حکم حضور و امر ناظر
هوش مصنوعی: از دو جنبه می‌توان به ارزش و اهمیت این جلایر نگریست: یکی به خاطر حضور او و دیگری به دلیل دستوری که از جانب او صادر شده است.
کرم کردی ز ناظر گشت کوتاه
شود عرض حضورش نیز دلخواه
هوش مصنوعی: با محبت و مهربانی خود دل دیگران را شاد و آسوده می‌کنی، این کار باعث می‌شود حضورت و وجوهاتت در نزد آنها نیز کمتر به زحمت بیفتد و برایشان خوشایندتر باشد.
شماری از کرم چون بندگانت
که بی مانع ببوسند آستانت
هوش مصنوعی: برخی از بندگان تو مانند کرم‌ها به راحتی و بدون هیچ مانعی، به آستان تو kiss می‌زنند.
دعاگو را همه آمال این است
که رسم باب و اربابش همین است
هوش مصنوعی: کسانی که دعا می‌کنند، تمام آرزوهایشان این است که سنت و رسم خداوند و ارباب عالم همین است.
به سر چون عشق و شوق خدمت شاه
بدارد از چه دستش هست کوتاه؟
هوش مصنوعی: اگر کسی عاشق و شیفته خدمت به شاه باشد، چرا با وجود عشقش، نمی‌تواند به او نزدیک‌تر شود یا به او خدمت کند؟
اگر فرمان دهی بی منع حاجب
که بی عذر او نسازد ترک واجب
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی دستوری بدهی بدون اینکه مانع یا رادعی وجود داشته باشد، او به راحتی می‌تواند بدون عذر و بهانه، کار ضروری‌اش را انجام دهد.
به او چون واجب آید بوسد او در
چرا محروم و محزون است و مضطر؟
هوش مصنوعی: اگر کار لازم باشد که او را ببوسد، اما او در چه شرایطی از این لذت محروم و اندوهگین و نیازمند است؟
نه آن هم بنده‌ای از بندگان است
چرا محروم گاه از آستان است؟
هوش مصنوعی: این فرد نیز یکی از بندگان خداست، پس چرا گاهی از حضور در جوار خداوند محروم می‌شود؟
ز اصناف اراذل در حسب نیست
بداند شه که بی اصل و نسب نیست
هوش مصنوعی: هرگز نباید فراموش کرد که افراد بی‌خانواده و بی‌هویت، جزو دسته‌های ناپسند جامعه هستند. این نکته به روشنی برای فرد دانا مشخص است که هیچ کسی بدون ریشه و نسل نمی‌تواند معتبر و محترم باشد.
خصوص امروز عالی قدر و جاه است
که چاکر بر در عالم پناه است
هوش مصنوعی: امروز روزی است با ارزش و مهم که کسی که در جستجوی پناه در عالم است، به پیشگاه آن شخصیت بزرگ می‌آید.
خدا داندکه فیضی با سعادت
نباشد پیش او بهتر ز خدمت
هوش مصنوعی: خدا می‌داند که هیچ نعمتی به اندازه‌ی خدمت به او نمی‌تواند با سعادت باشد.
یکی ساعت شرفیاب حضورت
شود در پیشگاه باسرورت
هوش مصنوعی: زمانی فرا می‌رسد که در پیشگاه تو با تمام احترام و ادب حاضر خواهم شد.
ز ملک و مال عالم هست افزون
که در دستش فتد بی حرف و بی چون
هوش مصنوعی: در این جهان، ثروت و دارایی بسیار زیاد است، اما آنچه ارزش بیشتری دارد، این است که در دست کسی بی‌دردسر و بدون چالش قرار گیرد.
هر آن کس این نداند چون دوابی
نفهمیده مگر خوردی و خوابی
هوش مصنوعی: هر کسی که از این موضوع آگاهی نداشته باشد، مانند کسی است که در دو آب نمی‌تواند بفهمد و فقط در خواب و خیال به سر می‌برد.
نه هر ناطق حقیقت هست آدم
بود ناطق که از حیوان بود کم
هوش مصنوعی: همه کسانی که سخن می‌گویند، لزوماً حقیقت‌گو نیستند. برخی از افراد، حتی اگر انسان باشند، به خاطر رفتار یا گفتارشان، به حیوانات نزدیک‌تر هستند.
به عرضم قلب پاک شه گواه است
که صدق و کذب تشخیصش ز شاه است
هوش مصنوعی: دل پاک و بی‌آلایش من گواهی می‌دهد که تنها شاه است که می‌تواند صداقت و دروغ را تشخیص دهد.
جلایر بر دعا کوش و ثنایش
بخواه از قادر بی چون بقایش
هوش مصنوعی: با نهایت کوشش دعا کن و ستایش کن از آن قدرتی که بی‌نظیر است و بقا و ادامه‌اش را از او بخواه.
خداوندا به حق ذات بی چون
که تا گردد چنین این چرخ گردون
هوش مصنوعی: خدایا به حقِ وجود بی‌نظیرت، تا زمانی که این دنیا به این شکل ادامه دارد.
بگردد بر مرام و مدعایش
ولی جاوید بنمائی بقایش
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که فردی تلاش می‌کند تا با اصول و ادعای خود سازگار باشد، اما در عین حال می‌خواهد که چیزهایی بادوام و ماندگار از خود باقی بگذارد.
ز آسیب زمان محفوظ باشد
ز عمر جاودان محظوظ باشد
هوش مصنوعی: از آسیب‌های زمان مصون بماند و از عمر ابدی بهره‌مند شود.
کنی حکمش روان از مه به ماهی
به کام دل نماید پادشاهی
هوش مصنوعی: حکمش مانند باران بر سر ماهی جاری می‌شود و به این ترتیب، دل پادشاه را شاد می‌کند.
رقیب و حاسد او را تلف ساز
تن هر دو به تیر غم هدف ساز
هوش مصنوعی: دشمن و حسود او را به زودی نابود خواهند کرد و هر دو به خاطر تیرهای اندوه به هدف خواهند رسید.